Dictiornary-Farsi | به واضحی فهمیدن مفهوم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 198 (2 milliseconds)

English	Persian
get the message <idiom>	به واضحی فهمیدن مفهوم


Other Matches

put across <idiom>	به واضحی توضیح دادن
misapprehends	بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehend	بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehended	بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehending	بد فهمیدن نادرست فهمیدن
intelligible	مفهوم
notions	مفهوم
notion	مفهوم
vacuous	بی مفهوم
hangs	مفهوم
moral	مفهوم
purposes	مفهوم
purpose	مفهوم
intendment	مفهوم
tacit	مفهوم
conceptions	مفهوم
hang	مفهوم
context	مفهوم
contexts	مفهوم
concept	مفهوم
concepts	مفهوم
conception	مفهوم
purporst	مفهوم
sounded	مفهوم
sound	مفهوم
sounds	مفهوم
signification	مفهوم
soundest	مفهوم
inducts	فهمیدن
have in mind <idiom>	فهمیدن
grasp	فهمیدن
grasped	فهمیدن
grasps	فهمیدن
comprehending	فهمیدن
comprehends	فهمیدن
comprehended	فهمیدن
induct	فهمیدن
inducted	فهمیدن
inducting	فهمیدن
catch on <idiom>	فهمیدن
make out <idiom>	فهمیدن
twing	فهمیدن
twigs	: فهمیدن
tell	فهمیدن
telling-off	فهمیدن
skill	فهمیدن
tells	فهمیدن
twig	: فهمیدن
catch	فهمیدن
to catch on	فهمیدن
understands	فهمیدن
understand	فهمیدن
sees	فهمیدن
see	فهمیدن
to make out	فهمیدن
to have a gust of	فهمیدن
comprehend	فهمیدن
to get on to	فهمیدن
gripe	فهمیدن
misconceive	بد فهمیدن
substance	مفاد مفهوم
imported	مفهوم ورود
contraposition	مفهوم مخالف
import	مفهوم ورود
importing	مفهوم ورود
conceptualization	مفهوم سازی
concept formation	تکوین مفهوم
concept learning	مفهوم اموزی
conjunctive concept	مفهوم عطفی
ideogram	مفهوم نگاشت
impliedly	بطور مفهوم
intelligibly	بطور مفهوم
comprehensibly	بطور مفهوم
relational concept	مفهوم ربطی
substances	مفاد مفهوم
conceptual learning	مفهوم اموزی
conception	مفهوم آفرینی
implied	ضمنا" مفهوم
implied	مفهوم ضمنی
iuntelligibly	بطور مفهوم
effecting	مفهوم نیت
senses	حس تشخیص مفهوم
implications	مفهوم استنباط
implicitly	بطور مفهوم
meanings	مفهوم فحوا
purport	مفهوم ساختن
purported	مفهوم ساختن
purporting	مفهوم ساختن
purports	مفهوم ساختن
implication	مفهوم استنباط
constructively	بطور مفهوم
unintelligible	غیر مفهوم
intentions	غرض مفهوم
intention	غرض مفهوم
effected	مفهوم نیت
sense	حس تشخیص مفهوم
significance	مفهوم اهمیت
sensed	حس تشخیص مفهوم
effect	مفهوم نیت
meaning	مفهوم فحوا
misconstrue	در فهمیدن مقصود
put across <idiom>	کاملا فهمیدن
get it through one's head <idiom>	فهمیدن ،باورداشتن
find out <idiom>	فهمیدن ،یادگرفتن
malentendu	اشتباه فهمیدن
savvey	فهم فهمیدن
savvier	فهم فهمیدن
misconstrued	در فهمیدن مقصود
misconstrues	در فهمیدن مقصود
savvy	فهم فهمیدن
misconstruing	در فهمیدن مقصود
savviest	فهم فهمیدن
value added concept	مفهوم ارزش افزوده
implication	مستلزم بودن مفهوم
zircon	سخن غیر مفهوم
overtone	شدیدالحن مفهوم فرعی
implications	مستلزم بودن مفهوم
overtones	شدیدالحن مفهوم فرعی
implicit	اشاره شده مفهوم
percept	چیز مفهوم ادراکات
purporst	بهانه مفهوم شدن
roger	مفهوم شد پیام را گرفتم
galimatias	کلام غیر مفهوم
to the [that] effect <adv.>	با مفهوم [معنی] کلی
to fish out	بیرون اوردن فهمیدن
realizing	درک کردن فهمیدن
to find out	ملتفت شدن فهمیدن
realizes	درک کردن فهمیدن
wise up to <idiom>	بالاخره فهمیدن واقعیت
gets	تهیه کردن فهمیدن
realized	درک کردن فهمیدن
realize	درک کردن فهمیدن
get	تهیه کردن فهمیدن
realised	درک کردن فهمیدن
realises	درک کردن فهمیدن
get to the bottom of <idiom>	دلیل اصلی را فهمیدن
realising	درک کردن فهمیدن
getting	تهیه کردن فهمیدن
savor	فهمیدن دوست داشتن
followed	تعقیب کردن فهمیدن
follows	تعقیب کردن فهمیدن
comprehend	فهمیدن فرا گرفتن
intend	خیال داشتن فهمیدن
comprehended	فهمیدن فرا گرفتن
comprehending	فهمیدن فرا گرفتن
intends	خیال داشتن فهمیدن
intending	خیال داشتن فهمیدن
follow	تعقیب کردن فهمیدن
savours	فهمیدن دوست داشتن
savoured	فهمیدن دوست داشتن
comprehends	فهمیدن فرا گرفتن
learn	خبر گرفتن فهمیدن
savouring	فهمیدن دوست داشتن
compass	محدود کردن فهمیدن
learns	خبر گرفتن فهمیدن
savour	فهمیدن دوست داشتن
read between the lines <idiom>	پیدا کردن مفهوم ضمنی
by con.	مفهوم مخالف ان جنین میشود
denotation	علامت تفکیک معنی و مفهوم
the inherent	text or word a of indirectsense and مفهوم
get the goods on someone <idiom>	فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
master	آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
mastered	آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
masters	آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
to be on the same page <idiom>	همدیگر را فهمیدن [اصطلاح مجازی]
lip read	کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
to talk the same language <idiom>	همدیگر را فهمیدن [اصطلاح مجازی]
lip-read	کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
(can't) make head nor tail of something <idiom>	فهمیدن ،یافتن منظور چیزی
lip-reads	کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
misconsture	بد تفسیر کردن دیر فهمیدن
to get the run of a metre	وزن شعری را فهمیدن یا پیداکردن
literacy	فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
get through to <idiom>	باعث فهمیدن کسی شود
get wise to something/somebody <idiom>	درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
To sound someone out . To feel someones pulse .	مزه دهان کسی را فهمیدن
the document purports that	انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
loose sentence	جملهای که مفهوم صحیحی نداشته باشد
complexes	بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complex	بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complicated	با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
to get a general idea of something	فهمیدن موقعیتی [موضوعی] به طور کلی
The sense of this word is not clear .	معنی و مفهوم این کلمه روشن نیست
take a stand on something <idiom>	فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
wheel	[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
reads	1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
read	1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
rebus sic stautibus	به این مفهوم که احکام در ازمنه مختلف دچارتغییر شکل می شوند
opaquely	چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
information hiding	یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
yin yang	مرد و زن [نمادی که در فرش های چینی بکار رفته و مفهوم از دو چیز متضاد را نشان میدهد.]
literate	قادر به فهمیدن اصط لاحات مربوط به کامپیوتر و نحوه استفاده از کامپیوتر
readable	آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
dictatorship	این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
dictatorships	این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
electronic cottage	مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
stored program concept	ایده برنامه ذخیره شده مفهوم برنامه ذخیره شده