Dictiornary-Farsi | به پایان رسید. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
It's over.	به پایان رسید.


Search result with all words

i am through with my work	کارم به پایان رسید
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem.	مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
The project was terminated as of July 1.	پروژه از اول ژولیه به پایان رسید.
Other Matches

to pay against receipt	در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
eol	پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
terminates	پایان دادن پایان یافتن
terminated	پایان دادن پایان یافتن
terminate	پایان دادن پایان یافتن
receipt	رسید
quittance	رسید
receipts	رسید
receipt statement	رسید
maturity	سر رسید
due date	سر رسید
when it came to a push	رسید
What time do we arrive?	کی خواهیم رسید؟
receipt	قبض رسید
summer is in	تابستان رسید
warehouse receipt	رسید انبار
world came that	خبر رسید که
voucher	قبض رسید
quittance	رسید مفاصا
receipts	قبض رسید
the post has come	پست رسید
scrip	رسید موقتی
to a receipt	رسید گرفتن
vouchers	قبض رسید
chitty	یادداشت-رسید
official receipt	رسید رسمی
It occurred to me.	به نظرم رسید.
It crossed my mind.	به نظرم رسید.
to fall due	سر رسید شدن
debit note	رسید بدهکار
hand receipt	رسید دستی
dock receipt	رسید لنگرگاه
matured	سر رسید شده
dock warrant	رسید لنگرگاه
It came home to me.	به نظرم رسید.
It crossed my mind.	به فکرم رسید.
It occurred to me.	به فکرم رسید.
binder	رسید بیعانه
It came home to me.	به فکرم رسید.
it crossed my mind	بنظرم رسید
binders	رسید بیعانه
certificate of receipt	گواهی رسید
appropriation receipt	رسیدسپرده رسید اعتبار
data fright receipt	رسید اماری حمل
air mail receipt	رسید پست هوایی
We just received word that . . .	هم اکنون اطلاع رسید که …
At this point of the conversation.	صحبت که به اینجا رسید
data freight receipt	رسید اماری حمل
dock warrant	رسید انبار بارانداز
it was signed by his majesty the shah	به توشیح همایونی رسید
point of intersection	نقطه بهم رسید
mate's receipt	رسید کاپیتان کشتی
i am in receipt of your letter	نامه شما به من رسید
it received royal assent	به توشیح ملوکانه رسید
he was overtake by a storm	طوفانی باودر رسید
he thought out a plan	فکری بنظرش رسید
acknowledgement	اعلام وصول رسید
acknowledgements	اعلام وصول رسید
acknowledgments	اعلام وصول رسید
the hour has struck	موقع بحران رسید
appropriation receipt	رسید سپرده قانونی
railway receipt	رسید راه اهن
mate's receipt	رسید معاون ناخدا
clean receipt	رسید بی قید و شرط
receipt	دریافت رسید دادن
receipt	رسید پیام دریافت شد
He was sick to death . He was fed up to the back teeth .	جانش به لب آمد ( رسید )
receipts	دریافت رسید دادن
receipts	رسید پیام دریافت شد
At that point [stage] , ...	وقتی که موقعش رسید...
offenders will be punished	متخلفین بکیفر خواهند رسید
now and then a guest w come	گاه گاهی میهمانی می رسید
I heard a sound .	صدائی به گوشم خورد( رسید )
The train was 10 minutes late.	قطار 10 دقیقه دیر رسید
It changed hands a few times before I got it.	چند دست گشت تا به من رسید
forwarder's receipt	رسید متصدی حمل و نقل
The negotiations were successful ( inconclusive ) .	مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
The train came in on time .	قطار به موقع رسید ( سروقت )
found shipment	کالای بدون بارنامه یا رسید
He arrived in the nick of time .	درست به موقع رسید ( سر بزنگاه )
the bill is overdraw	سر رسید برات منقضی شده است
bill falls due on	تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
the bill will mature to morrow	سر رسید پرداخت ان قبض فردا است
A solution suddenly proffered itself.	ناگهان راه حلی به نظر رسید.
deferred liability	بدهیی که درسر رسید پرداخت نشده است
Luchily for me the train was late.	خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید
process	تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
processes	تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
he muddled through	بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید
date of grace	مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
to bite the bullet <idiom>	باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
end all	پایان
sempiternity	بی پایان
finish line	خط پایان
end line	خط پایان
eternity	بی پایان
perpetuity	بی پایان
decapoda	ده پایان
issue [outcome]	پایان
eternality	بی پایان
finallist	پایان رس
fruition	پایان
out <adv.>	پایان
to sit out	تا پایان
immortality	بی پایان
infinite time	بی پایان
forever	بی پایان
foreverness	بی پایان
aeon	بی پایان
hexapod	شش پایان
illimitable	بی پایان
illmitable	بی پایان
initiator terminator	پایان ده
windup	پایان
endless	بی پایان
ends	پایان
closes	پایان
point	پایان
ended	پایان
unbound	بی پایان
eternities	بی پایان
eternity	بی پایان
periods	پایان
never-ending	بی پایان
close	پایان
finis	پایان
closest	پایان
end	پایان
interminate	بی پایان
closer	پایان
conclusion	پایان
limit	پایان
conclusions	پایان
termination	پایان
unending	بی پایان
finish	پایان
period	پایان
abysses	بی پایان
bourne	پایان
finality	پایان
cessation	پایان
never ending	بی پایان
incessant	پی در پی بی پایان
inconclusive	بی پایان
unfinished	بی پایان
abysm	بی پایان
endings	پایان
finishes	پایان
abyss	بی پایان
ending	پایان
atrocious	با شرارت بی پایان
placing judge	داور خط پایان
jikan	پایان وقت
sequels	نتیجه پایان
myriapoda	هزار پایان
normal termination	پایان عادی
conclusions	پایان یک چیز
on side	پایان بازی
buzzers	زنگ پایان
omniscience	دانش بی پایان
sequel	نتیجه پایان
ominscience	دانش بی پایان
buzzer	زنگ پایان
endless	بدون پایان
Over and out!	پایان اعلان !
finishes	پایان مسابقه
termination	پایان یابی
finish	پایان مسابقه
to bring to an end	به پایان رساندن
to come to a end	به پایان رسیدن
wind up	پایان دادن
to see out	به پایان رساندن
to see through	به پایان رساندن
wind up	پایان یافتن
Over and out!	پایان خبر !
terminuse ad quem	نقطه پایان
terminable	پایان یافتنی
past	پایان یافته
eternal	بی پایان دائمی
termination date	تاریخ پایان
rhizopod	ریشه پایان
year-end	سال پایان
year-end	پایان سال
subjunction	افزایش در پایان
surcease	پایان استراحت
conclusion	پایان یک چیز
teleologist	پایان شناس
teleology	پایان شناسی
sign off	پایان دادن به
to turn out	به پایان رسیدن
end mark	علامت بی پایان
end of block	پایان یک بلوک
endless loop	حلقه بی پایان
endnote	پایان مدرک
eob	پایان یک بلوک
eof	پایان فایل
eoj	پایان کارob
tapes	نوار خط پایان
dissertation	پایان نامه
taped	نوار خط پایان