Dictiornary-Farsi | به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (12 milliseconds)

English	Persian
enclose	به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
encloses	به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
enclosing	به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور


Other Matches

enclosure	چینه کشی حصار
enclosures	چینه کشی حصار
inclosure	چینه کشیدن
inclose	چینه کشیدن
to encircle with a wall	دیوار یا چینه کشیدن
masons	حصار کشیدن
brick up	حصار کشیدن
mason	حصار کشیدن
garrison	محصور کردن حصار کشیدن
garrisons	محصور کردن حصار کشیدن
stratify	چینه چینه کردن
baited	چینه
provine	چینه
rough waller	چینه کش
bait	چینه
baits	چینه
fault	چینه
straticulate	چینه چینه
pise	چینه
enclosure	چینه
enclosures	چینه
faults	چینه
cob	چینه
cobs	چینه
pise wall	چینه
folium	چینه
faulted	چینه
layer	چینه
layers	چینه
stratum	چینه
folia	جمع چینه
ingluvies	چینه دان
the inner layer	چینه درونی
stratification	تشکیل چینه
stratigraphy	چینه شناسی
clay wall	دیوار چینه
stratification	چینه بندی
craw	چینه دان
stratigrapher	دانشمند چینه شناس
hedger	چینه ساز حصارکش
interbedded	خوابیده در میان چینه ها
crop	حاصل دادن چینه دان
crops	حاصل دادن چینه دان
outcrops	فهور چینه درسطح زمین
cropped	حاصل دادن چینه دان
outcrop	فهور چینه درسطح زمین
stratification	تشکیل طبقات زمین چینه بندی
bouse	بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
stratigraphy	وضع وساختمان طبقات زمین چینه شناسی
weight	بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
bond	پیوست
clutch	پیوست
coupling	پیوست
appendixes	پیوست
appendix	پیوست
constipation	پیوست
clutching	پیوست
appendage	پیوست
clutched	پیوست
clutches	پیوست
enclosures	پیوست
appendages	پیوست
tie bar	پیوست
annex	پیوست
therewith	به پیوست
annexation	پیوست
enclosure	پیوست
annexes	پیوست
annexing	پیوست
intermediate coupling	پیوست واسطه
unite	بهم پیوست
intelligence annex	پیوست اطلاعاتی
intelligence annex	پیوست اطلاعات
jaw clutch coupling	پیوست دندانه
input coupling	پیوست ورودی
inductive exposure	پیوست القائی
inductive coupling	پیوست القائی
inductance coupling	پیوست القائی
inductive flux linkage	پیوست القائی
sleeve coupling	پیوست تزویجی
dog clutch	پیوست دندانهای
transformer coupling	پیوست ترانسفورماتور
coupling of circuits	پیوست مدارها
coupling element	عنصر پیوست
affected [added] <adj.> <past-p.>	پیوست شده
affixed <adj.> <past-p.>	پیوست شده
annexed <adj.> <past-p.>	پیوست شده
attached <adj.> <past-p.>	پیوست شده
attributed <adj.> <past-p.>	پیوست شده
coupling resistance	مقاومت پیوست
enclosed <adj.> <past-p.>	پیوست شده
electron coupling	پیوست الکترونی
clutch coupling	پیوست کلاج
reunion	باز پیوست
mains coupling	پیوست شبکه
impedance coupling	پیوست امپدانس
reunions	باز پیوست
electric coupling	پیوست الکتریکی
flange coupling	پیوست صفحهای
coupling factor	ضریب پیوست
uniting	بهم پیوست
unites	بهم پیوست
artillery annex	پیوست توپخانه
intercalated strata	چینه هایی که ازروی بی ترتیبی در میان چینههای دیگرقرارگرفته باشند
enceinte	حصار
barriers	حصار
walls	حصار
fenceless	بی حصار
kraal	حصار
barracoon	حصار
wall	حصار
crush barrier	حصار
within	در حصار
folds	حصار
folded	حصار
fold	حصار
entanglements	حصار
entanglement	حصار
barrier	حصار
kraals	حصار
haws	حصار
hawed	حصار
haw	حصار
enclosure	حصار
hedge	حصار
bind	حصار
binds	حصار
enclosures	حصار
fences	حصار
fence	حصار
hedged	حصار
hawing	حصار
hedges	حصار
impedance feedback	پیوست برگشت امپدانس
coupling impedance	مقاومت فاهری پیوست
appending	اویختن پیوست کردن
appended	اویختن پیوست کردن
append	اویختن پیوست کردن
main coupling transformer	ترانسفورماتور پیوست شبکه
coupling coil	سیم پیچ پیوست
hose coupling	پیوست لوله پلاستیکی
appends	اویختن پیوست کردن
input coupling loop	حلقه پیوست ورودی
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone .	ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
backstop	حصار سیمی
a breach in the fence	سوراخی در حصار
cramp	محدودکننده حصار
siege	محاصره حصار
Cat	حصار مرتفع
fencing	محجر حصار
sieges	محاصره حصار
hag	مه سفید حصار
stockade	حصار بندی
cramps	محدودکننده حصار
hedge	پرچین حصار
inclose	چهاردیواری حصار
ring wall or ring fence	حصار گرد
fort	حصار قلعه
stockades	حصار بندی
churchyards	حصار کلیسا
churchyard	حصار کلیسا
hedges	پرچین حصار
hedged	پرچین حصار
hags	مه سفید حصار
railroad coupling	پیوست یا تزویج راه اهن
inductive feedback	پیوست برگشت وارونه القائی
coupling instability	نااستواری پیوست تزلزل تزویج
paling	حصار کشی نرده
wall	حصار دار کردن
backstop	حصار انتهای زمین
walls	حصار دار کردن
batten fence	حصار با میله چوبی
crash barrier	حصار کنار جاده
extramural	خارج از حصار شهر
inclosure	چهار دیواری حصار
paddocks	در حصار قراردادن غوک
palest	حصار دفاعی دفاع
paler	حصار دفاعی دفاع
pale	حصار دفاعی دفاع
paddock	در حصار قراردادن غوک
snuffling	باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle	باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled	باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles	باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
burg	حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
agonise	زحمت کشیدن درد کشیدن
twinges	درد کشیدن تیر کشیدن
twinge	درد کشیدن تیر کشیدن
batting cage	حصار توری برای تمرین بیس بال
paddock	میدان تمرین اسب دوانی واتومبیلهای کورسی حصار
paddocks	میدان تمرین اسب دوانی واتومبیلهای کورسی حصار
to send off	فرستادن
dispateh	فرستادن
remitted	فرستادن
packs	فرستادن
remits	فرستادن
to serve a subpoena on	فرستادن
send back	پس فرستادن
despatch	فرستادن
send	فرستادن