English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (18 milliseconds)
English Persian
to serve as something به کار رفتن به عنوان چیزی
to function as something به کار رفتن به عنوان چیزی
Other Matches
to go out باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
to date باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
superscription عنوان نوشته روی چیزی
pabulum [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
keep in trust به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
To go after something. پی چیزی رفتن
To pinch some thing . چیزی را کش رفتن
fiddled ور رفتن به چیزی
to go towards [British E] / toward [American E] somebody به سمت کسی [چیزی] رفتن
to go up to somebody [something] به سمت کسی [چیزی] رفتن
to approach somebody [something] به سمت کسی [چیزی] رفتن
to go to ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to go away ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
titles صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
title صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
to keep pace with something <idiom> با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
eponym عنوان دهنده عنوان مشخص
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
stbtitle عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
mouch راه رفتن دولادولاراه رفتن
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
trots یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
relevance 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
enclosing احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
querying پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
push فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queried پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushed فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replacing برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
query پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushes فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaces برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifying تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
via حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
heading عنوان
printed عنوان و..
print عنوان و..
head line عنوان
life peer عنوان
life peers عنوان
by way of remainder به عنوان رد
headings عنوان
headline عنوان
headlines عنوان
capitulary عنوان
headwords عنوان
headword عنوان
caption عنوان
captions عنوان
ground عنوان
titles عنوان
titles عنوان ها
names عنوان ها
title عنوان
name عنوان
title عنوان
epithet عنوان
topic عنوان
subject [topic] عنوان
topics عنوان ها
subjects عنوان ها
themes عنوان ها
epithets عنوان
appellative عنوان
prints عنوان و..
rubrics عنوان
rubric عنوان
to esteem somebody or something [for something] قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
establish 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
controlling مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
covet میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to hang over anything سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
to pass by any thing از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
coveting میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
establishes 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
covets میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controls مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
for example به عنوان مثال
topic عنوان سرفصل
doctorate عنوان دکتری
surname لقب عنوان
nowise به هیچ عنوان
captions عنوان دادن
doctorates عنوان دکتری
in a topic form بصورت عنوان
appropriation title عنوان اعتبار
the hoy f. عنوان پاپ
exercise term عنوان مانور
intitule عنوان دادن به
natural حرکت در عنوان
naturals حرکت در عنوان
berths کسب عنوان
topics عنوان سرفصل
branding عنوان تجارتی
appropriation title عنوان سپرده
caption عنوان دادن
honorifics عنوان تجلیلی
brand عنوان تجارتی
start of heading شروع عنوان
untitled بدون عنوان
berth کسب عنوان
berthed کسب عنوان
berthing کسب عنوان
head سالار عنوان
head عنوان مبحث
heading عنوان گذاری
headings عنوان سرصفحه
headings عنوان گذاری
honorific عنوان تجلیلی
Under the title ( heading) of … تحت عنوان ...
exempli gratia [e.g.] به عنوان مثال
surnames لقب عنوان
possessory title عنوان مالکیت
on loan به عنوان قرض
titlist دارای عنوان
message heading عنوان پیام
brands عنوان تجارتی
superscrible عنوان روی
guize روبند عنوان
Distinguished . Titled. صاحب عنوان
heading عنوان سرصفحه
paraded سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading سان رفتن رژه رفتن محل سان
appreciate بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciating بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
think nothing of something <idiom> فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
to regard somebody [something] as something کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
appreciates بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rates ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
titles دارنده عنوان قهرمانی
titles واگذارکردن عنوان دادن به
title واگذارکردن عنوان دادن به
title دارنده عنوان قهرمانی
subhead عنوان فرعی مقاله
clinching کسب عنوان قهرمانی
subhead عنوان جزء یا فرعی
clinches کسب عنوان قهرمانی
lords عنوان لردی دادن به
clinch کسب عنوان قهرمانی
running head خط عنوان هرصفحه در متن
rubricize دارای عنوان قرمزکردن
rubricate دارای عنوان قرمزکردن
challenge round مبارزه با صاحب عنوان
clinched کسب عنوان قهرمانی
short title عنوان کوتاه شده
possession by title of ownership تصرف به عنوان مالکیت
title block قسمت عنوان نامه
language برنامهای که به عنوان مترجم
languages برنامهای که به عنوان مترجم
defending shampion مدافع عنوان قهرمانی
misdirection گمراهی عنوان غلط
streamers عنوان چشمگیر مقاله
streamer عنوان چشمگیر مقاله
title page صفحه عنوان کتاب
lord عنوان لردی دادن به
superscription عنوان روی پاکت
head line عنوان سرصفحه روزنامه
donna عنوان مودبانه بانوان
extension طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
changes استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changed استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to wish for something ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
change استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
fence [around / between something] نرده [دور چیزی] [بین چیزی]
changing استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
see about (something) <idiom> دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
screw up <idiom> زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
to give up [to waste] something ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
fence [around / between something] حصار [دور چیزی] [بین چیزی]
What is the title of the book ? عنوان این کتاب چیست ؟
nontitle مسابقه بدون عنوان قهرمانی
letterhead عنوان چاپی بالای کاغذ
letterheads عنوان چاپی بالای کاغذ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com