Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
English
Persian
to give somebody an ultimatum
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
Search result with all words
to give somebody an ultimatum
به کسی آخرین پیشنهاد را دادن
[در معامله ای]
Other Matches
trendy
مطابق آخرین مد
trendiest
مطابق آخرین مد
trendier
مطابق آخرین مد
last-ditch
آخرین فرصت
swan song
<idiom>
آخرین سیما
at the eleventh hour
در آخرین لحظات
The last school day.
آخرین روز مدرسه
billionth
آخرین عدد یک میلیارد
billionths
آخرین عدد یک میلیارد
last-ditch
وابسته به آخرین تلاش
printout
آخرین صفحه چاپ شده
ends
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
print
آخرین صفحه چاپ شده
printed
آخرین صفحه چاپ شده
printouts
آخرین صفحه چاپ شده
prints
آخرین صفحه چاپ شده
She was dressed in the latest fashion .
آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
last straw
<idiom>
[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
What is the latest news?
آخرین خبرها ( اخبار ) چیست ؟
aft flap
آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
ends
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
for the first
[last]
time
برای اولین
[آخرین]
بار
end
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
ended
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ended
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
son file
آخرین گونه کاری یک فایل
end
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
dates
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
to go down to the wire
<idiom>
تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
To play ones last card
آخرین تیر ترکش رارها کردن
This is the latest mens fashion.
این آخرین مد لباس مردانه است
to go down to the wire
<idiom>
تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
queue
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
He emptied the glass to the last drop .
لیوان را تا آخرین قطره خالی کرد
queued
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
date
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
queueing
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queues
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
last but not least
<idiom>
آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
This is my last chance .
این برایم آخرین فرصت است
pop
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
popped
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pops
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
Doom
[نمایش تصویری از آخرین قضاوت عیسی مسیح در کلیسا]
identity
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
identities
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
trailers
آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
ring
لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
When is the last train to Oxford?
چه وقت آخرین قطار به سمت آکسفورد حرکت می کند؟
trailer
آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
Last stop. All out.
آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن.
[حمل و نقل]
lifo
سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
condition
ثباتی که حاوی وضعیت CPU پس از اجرای آخرین دستور است
ends
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
readme file
فایلی که حاوی آخرین اطلاعات درباره یک برنامه کاربردی باشد
ended
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
end
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
last in first out
نوعی سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را در اول می خواند
cancel
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
ends
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
cancels
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancelling
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
end
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ended
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
push up stack
سیستم صف ذخیره سازی موقت که آخرین موضوع اضافه شده در انتهای لیست فرار می گیرد
terminator
ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
vertical
سیگنال بیان کننده انتهای آخرین شیاردر انتهای صفحه نمایش
cyclic
چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت به محل اولین بیت منتقل میشود
circulars
چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت در محل اولین بیت قرار می گیرد
circular
چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت در محل اولین بیت قرار می گیرد
marching display
وسیله نمایش که حاوی بافر نمایش آخرین حروف وارد شده است
shifted
چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
components
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
shift
چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
shifts
چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
attributes
مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
archive
مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
attributing
مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
attribute
مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
LRU
الگوریتمی که صفحه حافظه که آخرین بار پیش از همه دستیابی شده است را پیدا میکند و پاک میکند تا فضای برای صفحات دیگر باز کند
consent
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
stack
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacks
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacked
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
end
کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ends
کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ended
کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
circular
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circulars
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
ferries
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
EDO memory
فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
example is better than precept
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
to sue for damages
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
to put any one up to something
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
defines
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
televising
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducts
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shift
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
televise
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televised
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televises
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
expand
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
shifted
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifts
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
formation
سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
expands
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
conducted
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
expanding
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
to picture
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
developments
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
adjudges
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
outdoing
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
adjudging
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudged
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
outdoes
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
shifting
حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
development
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
outdo
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
extending
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
organization of the ground
سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
indemnify
غرامت دادن به تامین مالی دادن به
organizations
سازمان دادن ارایش دادن موضع
allowance
جیره دادن فوق العاده دادن
greaten
درشت نشان دادن اهمیت دادن
allowances
جیره دادن فوق العاده دادن
square away
سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
organisations
سازمان دادن ارایش دادن موضع
promulge
انتشار دادن بعموم اگهی دادن
advances
ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
organization
سازمان دادن ارایش دادن موضع
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dynamically
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
dynamic
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
triple option
بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
individualises
تمیز دادن تشخیص دادن
house
منزل دادن پناه دادن
prefers
ترجیح دادن برتری دادن
individualize
تمیز دادن تشخیص دادن
individualized
تمیز دادن تشخیص دادن
preferring
ترجیح دادن برتری دادن
individualizes
تمیز دادن تشخیص دادن
develop
بسط دادن پرورش دادن
individualizing
تمیز دادن تشخیص دادن
housed
منزل دادن پناه دادن
houses
منزل دادن پناه دادن
organises
سازمان دادن ارایش دادن
insulted
فحش دادن دشنام دادن
insult
فحش دادن دشنام دادن
develops
بسط دادن پرورش دادن
individualised
تمیز دادن تشخیص دادن
incised
چاک دادن شکاف دادن
incise
چاک دادن شکاف دادن
individualising
تمیز دادن تشخیص دادن
incises
چاک دادن شکاف دادن
prefer
ترجیح دادن برتری دادن
promotes
ترفیع دادن درجه دادن
massaging
ماساژ دادن تغییر دادن
massages
ماساژ دادن تغییر دادن
massaged
ماساژ دادن تغییر دادن
massage
ماساژ دادن تغییر دادن
give security for
تامین دادن ضامن دادن
mitigate
تخفیف دادن تسکین دادن
mitigated
تخفیف دادن تسکین دادن
purging
غرامت دادن جریمه دادن
effectuate
انجام دادن صورت دادن
to follow up
ادامه دادن قوت دادن
decern
تشخیص دادن تمیز دادن
illustrating
شرح دادن نشان دادن
embellish
ارایش دادن زینت دادن
embellished
ارایش دادن زینت دادن
lend
عاریه دادن اجاره دادن
circulates
انتشار دادن رواج دادن
promotes
ترفیع دادن ترویج دادن
promoted
ترفیع دادن ترویج دادن
promoted
ترفیع دادن درجه دادن
promote
ترفیع دادن ترویج دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com