English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
fixed budget بودجه ثابت
Other Matches
appropriation بودجه مصوبه برای هزینه اعتبارات پیش بینی شده در بودجه توزیع درامد خالص به حسابهای مختلف
static employment کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
fixed capital سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
standing order دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
sample مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
budget line خط بودجه
budget بودجه
budgeted بودجه
budgets بودجه
unfunded بی بودجه
appropriation symbol کد بودجه
possibilities line خط بودجه
program budget بودجه برنامهای
administrative budget بودجه اداری
annual budget بودجه سالانه
unbalanced budget بودجه نامتوازن
budget data اطلاعات بودجه
appropriation اختصاص بودجه
budgeting بودجه ریزی
military funds بودجه نظامی
cyclical budget بودجه ادواری
cyclical budget بودجه دورانی
municipal budget بودجه شهرداری
national budget بودجه ملی
financial budget بودجه مالی
deficit کسر بودجه
household budget بودجه خانوار
unified budget بودجه واحد
appropriation limitation محدودیت بودجه
government dificit surplus کسر بودجه
state budget بودجه دولت
government budget بودجه دولت
family budget بودجه خانواده
family budget بودجه خانوار
budgetary مربوط به بودجه
flexible budget بودجه متغیر
preliminary budget بودجه ابتدائی
preliminary budget بودجه مقدماتی
margin بودجه احتیاطی
balanced budget بودجه متوازن
current budget بودجه جاری
margins بودجه احتیاطی
variable budget بودجه متغیر
deficits کسر بودجه
budget surplus اضافه بودجه
budget surplus مازاد بودجه
budget process مراحل بودجه
budget process فرایند بودجه
budget expenditures مخارج بودجه
budget period زمان بودجه
budget period دوره بودجه
budget ceiling سقف بودجه
budget determinant تعیین بودجه
development budget بودجه عمرانی
budget deficit کسر بودجه
budget deficit کسری بودجه
budget cycle مراحل بودجه
budget cycle گردش بودجه
budget credit اعتبار بودجه
budget constraint محدودیت بودجه
budget comittee گروه بودجه
budgetary appropriations تخصیص بودجه
budget execution اجرای بودجه
operating budget بودجه عملیاتی
budget balance توازن بودجه
capital budget بودجه تاسیساتی
cash budget بودجه نقدی
capital budget بودجه سرمایهای
budget balance تعادل بودجه
budgetary control کنترل بودجه
budget bureau دفتر بودجه
flexible budget بودجه انعطاف پذیر
capital budgeting بودجه بندی سرمایه
deficit financing تامین کسر بودجه
cyclically balanced budget بودجه متوازن ادواری
The budget deficit of 1980 . کسر بودجه سا ل1980
operating budget بودجه بهره برداری
apportionment واگذاری سهمیه بودجه
national economic budget بودجه اقتصادی ملی
budget classification طبقه بندی بودجه
budgeteer تهیه کننده بودجه
budget directive دستورالعمل تهیه بودجه
balanced budget theorem قضیه بودجه متوازن
naval appropriation bill بودجه نیروی دریایی
command budget estimate براورد بودجه یکان
budgeter تهیه کننده بودجه
standing ثابت دستورالعمل ثابت
finance بودجه چیزی را تهیه کردن
preliminary budget forecast پیش بینی مقدماتی بودجه
financing بودجه چیزی را تهیه کردن
finances بودجه چیزی را تهیه کردن
financed بودجه چیزی را تهیه کردن
provide for in the budget در بودجه پیش بینی کردن
planning programming budgetting نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
balanced budget multiplier ضریب بهم فزاینده بودجه متوازن
appropriation language شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
to p for a sum in the budget مبلغی را بودجه پیش بینی کردن
capital budget بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
The welfare budget has been cut down. از بودجه رفاهی مقداری زده اند
budgetary control کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
competroller سازمان کنترل اسناد و بودجه و اعتبارات
multiplier effect of a balanced budget اثر بهم فزاینده بودجه متوازن
deficit financing تامین مالی از راه کسر بودجه
steadiest مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
peace dividend ازبین رفتن بودجه دفاعی دراواخر سال ۱۹۸۰
slush fund بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
slush funds بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
fix ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
firms ثابت
undeviating <adj.> ثابت
unswerving <adj.> ثابت
leger or ledger ثابت
pegged ثابت
standstill ثابت
fixed bridge پل ثابت
sustain ثابت
sustained ثابت
sustains ثابت
stable ثابت
immovable ثابت
solids ثابت
fix ثابت
solid ثابت
stables ثابت
rugged ثابت
truest ثابت
fixing ثابت
changeless ثابت
stationary ثابت
equable ثابت
unshaken ثابت
indelible ثابت
hard and fast ثابت
constant ثابت
firm ثابت
true ثابت
permanent ثابت
static ثابت
truer ثابت
firmest ثابت
constants ثابت
firmer ثابت
specifics ثابت
loyal ثابت
thetic ثابت
specific ثابت
disputeless ثابت
invariable ثابت
established ثابت
steady ثابت
thetical ثابت
pat ثابت
fixed ثابت
steadying ثابت
steadied ثابت
pats ثابت
resolute ثابت
fixes ثابت
incommutable ثابت
fiducial ثابت
inalterable ثابت
steadies ثابت
patted ثابت
patting ثابت
steadiest ثابت
steadier ثابت تر
settled ثابت
fixed davit جرثقیل ثابت
fixed point ممیز ثابت
fixed point با ممیز ثابت
fixed point نقطه ثابت
carbon fixed کربن ثابت
fixed slab buttress dam سد با پشتبند ثابت
capital goods دارایی ثابت
fixed disk دیسک ثابت
fixed pivot لولای ثابت
fixed light چراغ ثابت
fixed length با درازای ثابت
fixed price قیمت ثابت
fixed format قابل ثابت
fixed inputs منابع ثابت
fixed head با نوک ثابت
fixed radix با مبنای ثابت
fixed property سرمایه ثابت
fixed inputs نهادههای ثابت
fixed weight وزن ثابت
boltzmann constant ثابت بولتزمن
planck's constant ثابت پلانک
permittivity ثابت دی الکتریک
capital asset سرمایه ثابت
permanent way مسیر ثابت
permanent shuttering قالب ثابت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com