English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
eluviate بوسیله باد وباران نقل و انتقال یافتن
Other Matches
eluviation انتقال بوسیله بادوباران
convect انتقال یافتن
to be transferred انتقال یافتن
radiophotograph انتقال عکس بوسیله رادیو
migrate سیر کردن انتقال یافتن
pass انتقال یافتن منتقل شدن
migrated سیر کردن انتقال یافتن
migrates سیر کردن انتقال یافتن
migrating سیر کردن انتقال یافتن
passed انتقال یافتن منتقل شدن
passes انتقال یافتن منتقل شدن
strike فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
strikes فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
sleets برف وباران
fill dike پربرف وباران
sleet برف وباران
it sleets برف وباران
sleeted برف وباران
sleeting برف وباران
monsoons باد وباران زمانی
monsoon باد وباران زمانی
indeterminate change of station انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transferring انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers انتقال دادن نقل کردن انتقال
propagating گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate گشترش یافتن یا نشر یافتن
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
trial and error <idiom> یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
signaled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle کفچه انتقال چمچمه انتقال
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
by dint of بوسیله
at the hand of بوسیله
by the instrumentality of بوسیله
perprep بوسیله
whereby که بوسیله ان
by بوسیله
via بوسیله
per بوسیله
of بوسیله
wherewithal که بوسیله ان
with بوسیله
thruogh the a of بوسیله
osmose نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
per pais بوسیله کشور
per pais بوسیله مملکت
by the f. بوسیله لمس
by wire بوسیله تلگراف
by depty بوسیله نماینده
hydrolysis تجزیه بوسیله اب
municipally بوسیله شهرداری
electrically بوسیله برق
hydromancy تفال بوسیله اب
leaching تصفیه بوسیله شستشو
postage حمل بوسیله پست
seagirt محصور بوسیله دریا
baptizing بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptized بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
in propria persona بوسیله خود شخص
churned بوسیله اسباب گردنده
pipage ترابری بوسیله لوله
electromotive متحرک بوسیله برق
baptizes بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
dragonnades بوسیله سواره نظام
galvanography روی مس بوسیله اندودکهربایی
baptises بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptised بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptising بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
lapped joint اتصال بوسیله پوشش
diathermy معالجه بوسیله حرارت
baptize بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
churns بوسیله اسباب گردنده
churn بوسیله اسباب گردنده
patenting بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
to pick thanks بوسیله سخن چینی
hydromancer تفال زننده بوسیله اب
hydrolyze بوسیله اب تجزیه شدن
traingulation پیمایش بوسیله مثلثات
photogelatin process چاپ بوسیله ژلاتین
radar scan مراقبت بوسیله رادار
windswept بوسیله باد جاروشده
intuitively بوسیله درک مستقیم
pipeage ترابری بوسیله لوله
patents بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
pipe down بوسیله شیپور یا نای
semaphore مخابره بوسیله پرچم
windblown در حرکت بوسیله باد
to scent out بوسیله بوجستجوکردن ویافتن
brew بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
phototypography چاپ بوسیله عکسبرداری
sent via e-mail بوسیله ایمیل فرستاده شد
pour تراوش بوسیله ریزش
poured تراوش بوسیله ریزش
pouring تراوش بوسیله ریزش
pours تراوش بوسیله ریزش
patented بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
brews بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
infiltration پالایش بوسیله تراوش
aerotherapeutics معالجه بوسیله هوا
aeromancy تفال بوسیله هوا
electric chair اعدام بوسیله برق
brewed بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
patent بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
detecting یافتن
detect یافتن
detects یافتن
discovers یافتن
detected یافتن
discovered یافتن
discover یافتن
find یافتن
finds یافتن
discovering یافتن
intercommunication system ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
telekinesis حرکت اجسام بوسیله ارواح
self-service کمک بوسیله خود شخص
self service کمک بوسیله خود شخص
hydrophilous گرده افشانی کننده بوسیله اب
soak بوسیله مایع اشباع شدن
soaks بوسیله مایع اشباع شدن
grout stop اب بندی بوسیله تزریق دوغاب
hyphenate بوسیله خط دارای فاصله کردن
self appointed منصوب شده بوسیله خویشتن
electrotype بوسیله برق چاپ کردن
self-appointed منصوب شده بوسیله خویشتن
in law خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
wigwag ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
wet down بوسیله اب پاشی خیس کردن
wirephoto بوسیله بی سیم عکس فرستادن
waterborne حمل شده بوسیله اب اب برد
embolic مربوط به انسداد رگ بوسیله جسمی
hit wicket انداختن میله بوسیله خودتوپزن
nettles بوسیله گزنه گزیده شدن
electrometallurgy ذوب فلزات بوسیله برق
incuse نقش شده بوسیله چکش
hydropathy معالجه امراض بوسیله اب وتجویز اب
shield بوسیله سپر حفظ کردن
shields بوسیله سپر حفظ کردن
instantiate معرفی کردن بوسیله کنسرت
the block مردن بوسیله گردن زنی
chafes بوسیله اصطکاک گرم کردن
rocket propulsion حرکت بجلو بوسیله موتورموشکی
roentgenoscopy معاینه بوسیله اشعه مجهول
photomap نقشه برداری بوسیله عکاسی
semaphore بوسیله پرچم مخابره کردن
photolighograph عکسبردری بوسیله چاپ سنگی
by no one else از [بوسیله] هیچ کسی دیگر
photoengraving گراور سازی بوسیله عکاسی
phonendoscope اسبابی که بوسیله ان صداهای کوچک
radiogram عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
radiograms عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
string یک سری تیراندازی بوسیله یک نفر
argon arc welding جوش قوسی بوسیله گازارگون
perfusion غسل تعمید بوسیله اب پاشی
to buy something at an auction چیزی را در [بوسیله] حراجی خریدن
chafe بوسیله اصطکاک گرم کردن
rainwash شسته شده بوسیله باران
rainwash شستشوی چیزی بوسیله باران
mail order سفارش کالا بوسیله پست
pyretotherapy معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
photocopied رونوشت برداری بوسیله عکاسی
photocopies رونوشت برداری بوسیله عکاسی
photocopy رونوشت برداری بوسیله عکاسی
photocopying رونوشت برداری بوسیله عکاسی
latch بوسیله کلون محکم کردن
latches بوسیله کلون محکم کردن
suicide bombing قصد کشت بوسیله خودکشی
suicide attack قصد کشت بوسیله خودکشی
platinotype عکاسی بوسیله املاح پلاتین
lure بوسیله تطمیع بدام انداختن
lured بوسیله تطمیع بدام انداختن
lures بوسیله تطمیع بدام انداختن
luring بوسیله تطمیع بدام انداختن
nettle بوسیله گزنه گزیده شدن
massotherapy معالجه بوسیله مشت و مال
memoria technica فن یا شیوهای که بوسیله ان یادوهوش رانیرومندمیسازند
lyophiled خشک شده بوسیله انجمادسخت
sporogony تولید مثل بوسیله هاگ
container transport حمل و نقل بوسیله کانتینر
steam propulsion of ships راندن کشتی ها بوسیله بخار
step down کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
lyophil خشک شده بوسیله انجمادسخت
lightproof غیرقابل نفوذ بوسیله نور
electro magnetism تولید خواص مغناطیسی بوسیله
stethoscopy معاینه بوسیله گوشی طبی
chemical warfare جنگ بوسیله گازهای شیمیایی
cathodogeaph بوسیله پرتومجهول عکس برداشتن از
lip-reads کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com