English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (38 milliseconds)
English Persian
gravitate بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitated بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitates بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitating بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
Other Matches
windblown در حرکت بوسیله باد
rocket propulsion حرکت بجلو بوسیله موتورموشکی
telekinesis حرکت اجسام بوسیله ارواح
locomotion نقل وانقال نیرو بوسیله حرکت
electrophoresis حرکت ذرات معلق مایع بوسیله نیروی برق
set forward جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
handcar چهارچرخه کوچکی که بوسیله دست یا موتورکوچکی روی خط اهن حرکت میکند
strike فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
strikes فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
free air anomaly اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
turbopump پمشی که توسط توربینی که بوسیله گازهای حاصل ازسوختن سوختهای راکت به چرخش درامده به حرکت درمی اید
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
earth's attraction جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
osmose نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
lyophilization خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
to scrape down تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
ratten بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
quick count کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
wiping خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipes خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiped خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipe خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
baptised بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptized بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizes بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptises بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizing بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptising بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptize بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
chafing بوسیله اصطکاک گرم کردن
electrotype بوسیله برق چاپ کردن
semaphore بوسیله پرچم مخابره کردن
shield بوسیله سپر حفظ کردن
wet down بوسیله اب پاشی خیس کردن
latch بوسیله کلون محکم کردن
instantiate معرفی کردن بوسیله کنسرت
shields بوسیله سپر حفظ کردن
latches بوسیله کلون محکم کردن
hyphenate بوسیله خط دارای فاصله کردن
chafes بوسیله اصطکاک گرم کردن
step down کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
chafe بوسیله اصطکاک گرم کردن
vectorial شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
to proclaim meetings بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
electrolyze تجزیه کردن بوسیله جریان برق
latensify بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن
faradize بوسیله القای برق معالجه کردن
to file a petition بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
to shield بوسیله سپر [پوشش] حفظ کردن
whet عمل تیز کردن بوسیله مالش
photoengrave بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
thermostats :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
vectors شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
postcards بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
police بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
vector شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
polices بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
policed بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
roentgenize بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
thermostat :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
postcard بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
percutaneous perspiration عرق کردن بوسیله پوست تعرق جلدی
to file an application to somebody از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
talk out بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
labiovelar تلفظ شده بوسیله گرد کردن لبها
psychanalyze بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
scalded cream سر شیری که بوسیله گرم کردن شیر بگیرند
valence جاذبه
attractions جاذبه
gravity جاذبه
law of gravity جاذبه
gravitation جاذبه
attraction جاذبه
appeals جاذبه
appealed جاذبه
appeal جاذبه
seam درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
pyrogravure نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
lixiviate تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
seams درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
counter attraction جاذبه متقابله
electrostatic attraction جاذبه الکترواستاتیکی
attractive field میدان جاذبه
capillary attraction جاذبه شعریه
attration جاذبه کشندگی
coulomb attraction جاذبه کولنی
gravitational constant ثابت جاذبه
electron capture جاذبه الکترونی
gravitation جاذبه گرانشی
attractive force نیروی جاذبه
attraction force نیروی جاذبه
adhesion جاذبه سطحی
magnetic attraction جاذبه مغناطیسی
electric attraction جاذبه الکتریکی
gravitational waves امواج جاذبه
gravitation جاذبه ثقلی
gravitational force نیروی جاذبه
gravitational attraction جاذبه گرانشی
gravitation کشش جاذبه
gravitation قوه جاذبه
cohesion جاذبه مولکولی
absorpthiveness قوه جاذبه
electromagnetic attraction جاذبه الکترومغناطیسی
sex appeal جاذبه جنسی
sexiness جاذبه جنسی
attraction of current جاذبه میدان
barff's precess حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
maieutics فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
law of universal gravitation قانون جاذبه عمومی
scenic attractions جاذبه های دیدنی
ablatitious کاهنده قوه جاذبه
interionic attraction جاذبه بین یونی
intermolecular attraction جاذبه بین مولکولی
magnetic dip قوه جاذبه مغناطیسی
magnetic dip میدان جاذبه مغناطیسی
centripetal force قوه جاذبه مرکز
geomagnetic وابسته به جاذبه زمین
intensity of gravity گرانی یا جاذبه زیاد
law of electrostatic attraction قانون جاذبه الکترواستاتیکی
intensity of gravity شدت با زیادی جاذبه
manual عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
cohesion التصاق یا قوه جاذبه ذرات
gravity جاذبه زمین کشش انحراف
intermolecular attractive force نیروی جاذبه بین مولکولی
gravity جاذبه زمین درجه کشش
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lifemanship متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
to walk the chalk بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
sifting روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
affinities نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
gravitates بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
affinity نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
gravitating بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitated بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitate بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
cohesion نیروی جاذبه بین ذرات همگن
centriole ذره کوچکی در مرکز جاذبه میان دانه
sail باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
braid ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braided ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumber چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
geotropism رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
move on ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
neap tide دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
loitered معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
garotte اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
garrote اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
skew کج حرکت کردن
waggling حرکت کردن
departures حرکت کردن
to weigh anchor حرکت کردن
whir حرکت کردن
sailings حرکت کردن
moves حرکت کردن
sail حرکت کردن
sailed حرکت کردن
skewing کج حرکت کردن
get under way حرکت کردن
departure حرکت کردن
waggled حرکت کردن
waggle حرکت کردن
moved حرکت کردن
inch حرکت کردن
to bear oneself حرکت کردن
skews کج حرکت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com