English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
kick boxing بوکس همراه با لگد
savate بوکس همراه با لگد
Other Matches
attributing هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attribute هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributes هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
peer to peer network شبکه همراه به همراه
boxing بوکس
box بوکس
boxes بوکس
pugilism بوکس
straight left چپ مستقیم در بوکس
boxer بوکس باز
pugilism بوکس بازی
knuckle duster پنجه بوکس
knuckle-duster پنجه بوکس
bouts مسابقه بوکس
knuckle-duster بوکس باز
bout مسابقه بوکس
brass knuckles پنجه بوکس
ring رینگ بوکس
box spanner اچار بوکس
knuckle-dusters پنجه بوکس
knuckle-dusters بوکس باز
knuckle duster بوکس باز
boxing gloves دستکش بوکس
stablemate هم تیمی بوکس
box wrench اچار بوکس
boxing glove دستکش بوکس
boxing ring رینگ بوکس
sparring match مبارزه تمرینی بوکس
big bag کیسه شن تمرین بوکس
sunday punch کاراترین ضربه در بوکس
heavy bag کیسه شن تمرین بوکس
rope طناب رینگ بوکس
speedbag گلابی تمرین بوکس
roped طناب رینگ بوکس
gym محل تمرین بوکس
stopping استوپ داور بوکس
ropes طناب رینگ بوکس
gyms محل تمرین بوکس
straight right راست مستقیم در بوکس
stops استوپ داور بوکس
straight blow ضربه مستقیم در بوکس
stopped استوپ داور بوکس
sparring partner یار تمرینی بوکس
stop استوپ داور بوکس
managers مدیر مسابقه بوکس
manager مدیر مسابقه بوکس
punch ball گلابی تمرین بوکس
head gear کلاه تمرین بوکس
headguard کلاه تمرین بوکس
knock out با مشت یا بوکس ازپادراوردن
punching bag کیسه شن تمرین بوکس
punching bags کیسه شن تمرین بوکس
headharness کلاه تمرین بوکس
road work دویدن جادهای در تمرین بوکس
make-weights سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
bells زنگ در پایان هر روند بوکس
make weight سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
make-weight سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
blow with the open glove ضربه با دستکش باز بوکس
slugfest بوکس بدون تاکتیک صحیح
to peel off [tires] بوکس و باد کردن چرخ
bell زنگ در پایان هر روند بوکس
to burn rubber بوکس و باد کردن چرخ
box بوکس بازی کردن سیلی زدن
attendance of a doctor حضور پزشک روی رینگ بوکس
stances طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
stance طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
put away ابشار پرتاب به خارج رینگ بوکس
boxes بوکس بازی کردن سیلی زدن
canvas پرده نقاشی کف رینگ بوکس یا کشتی
canvases پرده نقاشی کف رینگ بوکس یا کشتی
neutral corner گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
peizefight مسابقه حرفهای بوکس باجایزه نقدی
low blow ضربه بوکس خطا به پایین تراز کمر
ring stool چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
round روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
roundest روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
marquis queensberry rules مجموعه قوانین و مقررات بوکس که در سال 6781میلادی وضع شد
apron چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
aprons چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
secondary planet همراه
accompanied by همراه
acologte همراه
along همراه
bundled همراه
attendant همراه
mid همراه با
in company with همراه
mid- همراه با
on همراه
accompanying همراه
comrade همراه
comrades همراه
participants همراه
participant همراه
attendants همراه
non concurrent نا همراه
companies همراه
company همراه
to fight with the enemy همراه = با
concomitant همراه
accompanier همراه مصاحب
accompanying cargo بار همراه
accompanying fire اتش همراه
accompanying sound صدای همراه
convoy همراه رفتن
accompanying supplies تدارکات همراه
convoys همراه رفتن
door bundle بار همراه
to go along همراه شدن
go along همراه رفتن
good luck to you خدا به همراه
to accompany همراه شدن
come along with me همراه من بیائید
associated sound صدای همراه
compeer قرین همراه
spasmodically همراه با انقباضات
spasmodic همراه با انقباضات
unaccompanied بدون همراه
accommpanying element عنصر همراه
fraught دارا همراه
accompanied همراه بودن
attends همراه بودن
attending همراه بودن
indiental music موزیک همراه
sick headache سردرد همراه با
unbundled غیر همراه
companion همراه همدم
to keep company with همراه بودن با
to come along همراه امدن
bon voyage خدا به همراه
attend همراه بودن
accompanies همراه بودن
Accompanied by. Together with . به اتفاق (همراه )
escorting همراه بدرقه
escorted همراه بدرقه
escorts همراه بدرقه
escort همراه بدرقه
on one's coat-tails <idiom> همراه کس دیگر
accompany همراه بودن
japko chagi ضربه پا همراه گرفتن پا
amaurotic idiocy کانایی همراه با نابینایی
bitumen macadam سنگریزی همراه با قیر
incorrect نادرست یا به همراه خطا
typhoons توفان همراه با باران
to go along همراه کسی رفتن
to accompany همراه کسی رفتن
bundled software نرم افزار همراه
typhoon توفان همراه با باران
corps artillery توپخانه همراه سپاه
wave off فرود همراه با سایش
herewith همراه این نامه
participative انبازی کننده همراه
Bring your friend along. دوستت را همراه بیاور
attendants همراه نگهبان کشیک
attendant همراه نگهبان کشیک
to carry a watch ساعت همراه داشتن
ice storm طوفان همراه باتگرگ
RIFF ماده بزرگ همراه ID RIFF.
hit it off with someone <idiom> بهترین همراه با کسی داشتن
thundershower رگبار همراه با رعد وبرق
to go along همراه رفتن همراهی کردن
to cell phone با تلفن همراه زنگ زدن
to call on the cell phone با تلفن همراه زنگ زدن
to bid a persong به کسی خدابه همراه گفتن
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
Nothing to declare همراه نداشتن کالاهای گمرکی
Goods to declare همراه داشتن کالاهای گمرکی
grand mal صرع همراه با تشنج وغش
dysuria ادرار همراه با سوزش واشکال
door bundle بار پرتابی همراه با چترباز
chaperon همراه دختران جوان رفتن
company گروهان همراه کسی رفتن
chaperons همراه دختران جوان رفتن
chaperones همراه دختران جوان رفتن
chaperone همراه دختران جوان رفتن
thunderstorms توفان همراه بااذرخش وصاعقه
thunderstorm توفان همراه بااذرخش وصاعقه
aerial cartwheel مارپیچ همراه با پرش وچرخش
companies گروهان همراه کسی رفتن
landing attack تک همراه با پیاده شدن به ساحل
joint product offer فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
subscripted variable عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود
Do you have nothing to declare? آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
oratorios قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
coloratura خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
coloraturas خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
indiental music ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
knobstick کارگریکه که بااعتصاب کارگران همراه نیست
sobs همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sobbing همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
multidimensional تعداد آرایههای موازی به همراه عمق
sobbed همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sob همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
striptease رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
real number عددی که با بخش کسری همراه است .
rear takedown with outside singleleg byl زیریک خم میانکوب همراه بااقل ازچپ
ballets اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
ballet اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
oxidative phosphorylation فسفریل دار کردن همراه بااکسایش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com