English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
English Persian
to have a look at something بچیزی نگاه کردن
Other Matches
keek باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
to get used to anything بچیزی خوگرفتن یاعادت کردن
to prick at something بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
to freshen rope جای طنابی راکه بواسطه خوردن بچیزی ساییده میشودعوض کردن
to catch at something برای رسیدن بچیزی وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزدیک شدن
gloated نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
look at me بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
to take a pride in any thing بچیزی فخرکردن
to follow up the scent بچیزی پی بردن
get wind of something پی بچیزی بردن
to run the hazard بچیزی تن دردادن
hang on to something بچیزی چسبیدن
to take a pride in any thing بچیزی بالیدن
to fall across anything بچیزی برخوردن
tolaugh.atany thing بچیزی خندیدن
to fool with anything بچیزی ور رفتن
to hang on to anything بچیزی چسبیدن
allergies حساسیت نسبت بچیزی
allergy حساسیت نسبت بچیزی
inclination for any thing تمایل یا میل بچیزی
rigid adherence to a thing سفت چسبیدن بچیزی
the ship was snagged کشتی بچیزی خورد
to havealiking for anything میل بچیزی داشتن
to wish for something میل بچیزی داشتن
to lay stress on something بچیزی اهمیت دادن
to have a thing at heart بچیزی زیاد دلبستگی داشتن
to hang on to anything بچیزی خوب گوش دادن
prenotion احساس قبلی نسبت بچیزی
to have views upon somthing چشم یاطمع بچیزی داشتن
to be ill towardsany thing روی مساعدنسبت بچیزی نشان ندادن
to play with something چیزیرا بازیچه پنداشتن بچیزی ور رفتن
to copy در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to plagiarize در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to crib در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to set one's mind on anything ارزوی رسیدن بچیزی یا انجام کاری را داشتن
leers نگاه کج کردن
regard نگاه کردن
squinny کج کج نگاه کردن
eyeing نگاه کردن
eyes نگاه کردن
eying نگاه کردن
stare رک نگاه کردن
regarded نگاه کردن
regards نگاه کردن
squint چپ نگاه کردن
to set eyes on نگاه کردن
to dwell on نگاه کردن
leered نگاه کج کردن
sees نگاه کردن
see نگاه کردن
to look on with نگاه کردن
to watch نگاه کردن
stares رک نگاه کردن
To look askance. To give a dirty look. چپ چپ نگاه کردن
squinted چپ نگاه کردن
squints چپ نگاه کردن
dirty look <idiom> چپ چپ نگاه کردن
stared رک نگاه کردن
to look daggers چپ چپ نگاه کردن
eye نگاه کردن
leer نگاه کج کردن
leering نگاه کج کردن
ogling نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogles نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogled نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogle نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
object glass عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
gaping باشگفتی نگاه کردن
gloats خیره نگاه کردن
to look through ones fingers نگاه دزدانه کردن
gloating خیره نگاه کردن
gapes خیره نگاه کردن
gloat خیره نگاه کردن
to look at somebody askance به کسی چپ چپ نگاه کردن
gloated خیره نگاه کردن
gaping خیره نگاه کردن
gapes باشگفتی نگاه کردن
peering با دقت نگاه کردن
squinny زیرچشمی نگاه کردن
goggling چپ نگاه کردن گشتن
pry فضولانه نگاه کردن
goggled چپ نگاه کردن گشتن
pry بادقت نگاه کردن
pries فضولانه نگاه کردن
pries بادقت نگاه کردن
pried فضولانه نگاه کردن
pried بادقت نگاه کردن
glim نگاه اجمالی کردن
to look at each other به یکدیگر نگاه کردن
skew منحرف کج نگاه کردن
keek نگاه دزدانه کردن
to stael a look دزدانه نگاه کردن
gorgonize خیره نگاه کردن
thumb one's nose <idiom> با تنفر نگاه کردن
skewing منحرف کج نگاه کردن
skews منحرف کج نگاه کردن
gazing بادقت نگاه کردن
to make eyes at عاشقانه نگاه کردن
glower خیره نگاه کردن
glowered خیره نگاه کردن
glowering خیره نگاه کردن
glowers خیره نگاه کردن
goggle چپ نگاه کردن گشتن
peered با دقت نگاه کردن
gaze خیره نگاه کردن
peer با دقت نگاه کردن
gaze بادقت نگاه کردن
gazed خیره نگاه کردن
to run through نگاه اجمالی کردن در
gazed بادقت نگاه کردن
gazes خیره نگاه کردن
gazes بادقت نگاه کردن
gazing خیره نگاه کردن
gaped خیره نگاه کردن
looked نگاه کردن نگریستن
gawk بی خیال نگاه کردن
gawks بی خیال نگاه کردن
gawks احمقانه نگاه کردن
gape خیره نگاه کردن
look نگاه کردن نگریستن
peeking زیرچشمی نگاه کردن
gape باشگفتی نگاه کردن
stares خیره نگاه کردن
peeked زیرچشمی نگاه کردن
glares خیره نگاه کردن
stared خیره نگاه کردن
gawking بی خیال نگاه کردن
gawked بی خیال نگاه کردن
glow نگاه سوزان کردن
glowed نگاه سوزان کردن
glows نگاه سوزان کردن
to look a bout بهر سو نگاه کردن
gawking احمقانه نگاه کردن
glared خیره نگاه کردن
to look forward نگاه کردن انتظارداشتن
glare خیره نگاه کردن
to look down با نگاه مطیع کردن
gawked احمقانه نگاه کردن
stare خیره نگاه کردن
to look behind پشت سر را نگاه کردن
look up نگاه کردن مراجعهای
peeks زیرچشمی نگاه کردن
looks نگاه کردن نگریستن
gawk احمقانه نگاه کردن
look about بهر سو نگاه کردن
gaped باشگفتی نگاه کردن
peek زیرچشمی نگاه کردن
peeps از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
snoop نگاه تجسس امیز کردن
snooping نگاه تجسس امیز کردن
snoops نگاه تجسس امیز کردن
languishing باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
retained ابقاء کردن نگاه داشتن
to d. into a book نگاه مختصر بکتابی کردن
glowers اخم کردن نگاه خیره
leer از گوشه چشم نگاه کردن
gaze چشم دوختن زل زل نگاه کردن
teleview به برنامههای تلویزیونی نگاه کردن
celebrates نگاه داشتن تقدیس کردن
gazing چشم دوختن زل زل نگاه کردن
glowering اخم کردن نگاه خیره
gawp مات و احمقانه نگاه کردن
glowered اخم کردن نگاه خیره
languish باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
glower اخم کردن نگاه خیره
celebrate نگاه داشتن تقدیس کردن
snooped نگاه تجسس امیز کردن
gawped مات و احمقانه نگاه کردن
gazes چشم دوختن زل زل نگاه کردن
oeillade با کرشمه نگاه کردن غمزه
gazed چشم دوختن زل زل نگاه کردن
to look forward expectantly to the future با انتظار به آینده نگاه کردن
leers از گوشه چشم نگاه کردن
keep tabs on <idiom> نگاه کردن ،زیر نظرگرفتن
languishes باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
gawping مات و احمقانه نگاه کردن
give someone a black look با خشم به کسی نگاه کردن
to look one up and down بالاوپایین کسیرا نگاه کردن
leered از گوشه چشم نگاه کردن
leering از گوشه چشم نگاه کردن
to drink in with ones eyes بچشم خریداری نگاه کردن
retains ابقاء کردن نگاه داشتن
languished باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
retaining ابقاء کردن نگاه داشتن
celebrating نگاه داشتن تقدیس کردن
retain ابقاء کردن نگاه داشتن
gawps مات و احمقانه نگاه کردن
peeping باچشم نیم باز نگاه کردن
glance نگاه مختصرکردن نظر اجمالی کردن
To look fondly at someone . با نظر خریداری بکسی نگاه کردن
glances نگاه مختصرکردن نظر اجمالی کردن
stare از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
filed در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
peeped باچشم نیم باز نگاه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com