English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
nuggar بکجور کرجی بزرگ که دررودخانه نیل بکار میرود
Other Matches
long boat کرجی بزرگ
apostrophes که درموارد زیر بکار میرود
apostrophe که درموارد زیر بکار میرود
fuller's earth خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
lakh سدهزار در شممردن روییه بکار میرود
lampron چراغ فیتلهای که درچراغانی بکار میرود
studs زائدهائی که در میلههای گرد بکار میرود
fucus رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
blacktop موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
bathometer دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
wisha برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
boring tubes لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
crosse چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود
baby siphon سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
bay leaf برگ خشک برگبو که دراشپزی بکار میرود
hypodermic syringe کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
baseboard چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
aniseed تخم بادیان رومی که بصورت ادویه بکار میرود
balbriggan یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
property master متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
flag stones تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
aquaplane قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
propety man متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
gasogene مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
inoculum مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
laniard طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
windlasses ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
poetaster is pejorative word شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
windlass ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
mashy نام یکی از چوگانهای اهنی که در بازی گلف بکار میرود
the smoking gun شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
kelvin tube لوله کلوین که جهت اندازه گیری عمق اب بکار میرود
serinette ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
roller bandage نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
in flagrante delicto شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
Molotov cocktail بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktails بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
manrope طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
bow compass نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
stop bath ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
thyratron پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
calliper نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
gluteus یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
hundreds and thousands یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
toluene مایع قابل اشتعالی که به عنوان حلال و رقیق کننده بکار میرود
caliper نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
jelutong ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
goggles عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
splint نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
distemper ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
chuck جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
bock یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
chucks جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
dry pack مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
monochord الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
leno یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
bolstered کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
vibrators منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
bolsters کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
langrel اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
coffins جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
land plaster صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
coffin جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
langridge اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
bolster کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
langrage اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
vibrator منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
nitrobenzene ابگونهای که بوی روغن بادام تلخ میدهدو درساختن رنگهای جوهری بکار میرود
characters یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
hi فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
rollpin پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
hyphens برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphen برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
cellulose acetate ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
opalite ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
jacana پرنده پا دراز و پنجه بزرگ مکزیکی که در اب راه میرود
amalgam الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
game theory این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
carbon seal وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
amalgams الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
steeve خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
jute کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود
pitot pressure فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
lobworm بزرگ که درماهی گیری بکار میبرند
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
design stress resultant تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
acrylic lacquer لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
pondweed بکجور جلبک که در استخرهابهم میرسد
midship میان کشتی یا کرجی وسطکشتی یا کرجی
aluminum wool رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
fluviatic زندگی کننده دررودخانه
echo sounding اندازه گیری عمق اب دررودخانه یا مخزن
Mina-khani design طرح میناخانی [این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.]
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
crabber کرجی
towing boat کرجی
barquentine کرجی
barque کرجی
hoy کرجی
small craft کرجی ها
barged کرجی
barges کرجی
barge کرجی
bargee کرجی بان
singlisticker کرجی شراعی
caique کرجی که دربوسفوربکارمیرود
bargeman کرجی بان
row boat کرجی پارویی
trawler کرجی ماهیگیری
penteconter کرجی 05پارویی
gondoliers کرجی بان
gondolier کرجی بان
steam boat کرجی بخار
cock boat کرجی کوچک
cockle shell کرجی کوچک
cockboat کرجی کوچک
boatman کرجی بان
trawlers کرجی ماهیگیری
cutter نوعی کرجی
praam کرجی ته پهن
cutters نوعی کرجی
falt کرجی ته پهن
ferryman کرجی بان
pleasure boat کرجی تفرجی
life boat کرجی نجات
pair oar کرجی دو پارویی
davit کرجی بلندکن
pugs کرجی بان
pug کرجی بان
landing craft کرجی ساحلی
rowers کرجی ران
shallop کرجی پارویی
rower کرجی ران
sloop of war کرجی جنگی
dingey کرجی پارویی
oarsmanship کرجی رانی
drag boat کرجی لاروب
dragboat کرجی لاروب
flyboat کرجی تندرو
gondoliers راننده کرجی ونیزی
motor launch قایق موتوری کرجی
gondolier راننده کرجی ونیزی
sloop کرجی یک دگلی قدیمی
skiff کرجی پارویی کوچک
tugboat کرجی یا کشتی یدک کش
keelboatman کرجی بان رودخانه
praam کرجی یا پارویی اسکاندیناوی
bumboat کرجی سورسات فروش
fosher boat کرجی ماهی گیری
dory کرجی ته پهن ماهیگیری
regatta مسابقه کرجی رانی
hackney boat کرجی یاکشتی کرایهای
flag boat کرجی نشان دار
regattas مسابقه کرجی رانی
barcarolle سرود کرجی بان
flag boat کرجی پرچم دار
fishing boat کرجی ماهی گیری
barcarole سرود کرجی بان
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
row a race مسابقه کرجی رانی دادن
fisher جانور ماهیخوار کرجی ماهیگیری
puntist راننده کرجی نام دارد
packet boat کرجی پستی کشتی مسافربر
pitpan یکجور کرجی دراز و ته پهن
fisherman صیاد ماهی کرجی ماهیگیری
fishermen صیاد ماهی کرجی ماهیگیری
dumb barge کرجی بی بادبان یابی موتور
galliot کرجی باری یا ماهی گیری
fly boat کرجی تندروکه درترعه هابکارمیرود
inboard engined boat کرجی که موتورش در میان انست
boat کرجی هرچیزی شبیه قایق
boats کرجی هرچیزی شبیه قایق
speedboat کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
pontoon کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
pontoons کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
speedboats کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
yachts کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
gigs نوعی کرجی پارویی یابادبانی نیزه
carvel کشتی کوچک سریع السیر کرجی
to pull any one across a river کسی را با کرجی پارویی ازرودخانه گذراندن
to row a race در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
yacht کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
galiot کرجی باری یاماهی گیری هلندی
gig نوعی کرجی پارویی یابادبانی نیزه
pontoar نوعی کرجی برای پل بندی کلک
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
long boat بزرگترین کرجی که وابسته بکشتی بازرگانی است
an outboard engine boat کرجی ای که موتور ان دربیرون ان واقع شده است
the train runs without a stop میرود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com