English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (18 milliseconds)
English Persian
ejector بیرون کننده
excommunicative بیرون کننده
Search result with all words
hitch نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitched نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitches نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitching نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
extrusive اخراج کننده بیرون امده
Other Matches
to turn out بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
to strain at a gnat ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
extravasate ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
outward bound عازم بیرون روانه بیرون
eject بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion بیرون اندازی بیرون امدگی
ejected بیرون راندن بیرون انداختن
ejects بیرون راندن بیرون انداختن
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
off one's hands بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
without بیرون از
outside [of] <adv.> بیرون [از]
outward bound بیرون رو
from outside از بیرون [از]
out بیرون از
out door بیرون
out [of] <adv.> بیرون [از]
outwith [Scotish E] <adv.> بیرون [از]
extra terrestrial بیرون از
off the track بیرون
away بیرون
from out of town از بیرون [از]
externals بیرون
external بیرون
away بیرون از
abroad بیرون
efferent بیرون بر
outside appearance بیرون
without بیرون
bakkat به بیرون
forth بیرون از
outside بیرون
outsides بیرون
outdoor بیرون
out <adv.> به بیرون
out-of- بیرون از
out <adv.> بیرون
out- بیرون از
from the outside از بیرون
out of بیرون از
outed بیرون از
forth of بیرون از
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
evokes بیرون کشیدن
lolls بیرون افتادن
exhale بیرون دادن
evoking بیرون کشیدن
evoke بیرون کشیدن
to clear out بیرون اوردن
exhaled بیرون دادن
clear-out بیرون اوردن
clear out بیرون اوردن
exhales بیرون دادن
exhaling بیرون دادن
eccentrics بیرون ازمرکز
eccentric بیرون ازمرکز
pay out بیرون دادن
pass off بیرون رفتن
expel بیرون انداختن
eject بیرون کردن
ejecting بیرون کردن
cashiers بیرون کردن
outwork سفارش به بیرون
outwardness چگونگی بیرون
ejects بیرون کردن
outward show نمایش بیرون
cashier بیرون کردن
exorcised بیرون کردن
exorcises بیرون کردن
outpour بیرون ریزش
exorcising بیرون کردن
exorcize بیرون کردن
outpour بیرون ریختن
exorcized بیرون کردن
exorcizes بیرون کردن
exorcizing بیرون کردن
expelled بیرون انداختن
pakkorro بطرف بیرون
go out بیرون رفتن
expel بیرون راندن
expelled بیرون راندن
expelling بیرون انداختن
expelling بیرون راندن
expels بیرون انداختن
expels بیرون راندن
get out بیرون رفتن
get the push بیرون رفتن
give forth بیرون دادن
give off بیرون دادن
give out بیرون دادن
go off بیرون رفتن
outfield بیرون ازمحیط
prolapsus بیرون افتادگی
exhalent بیرون دهنده
faubourg بیرون شهر
outed در بیرون تمام
out <adv.> به طرف بیرون
outed خارج بیرون
to pour out بیرون ریختن
exhalant بیرون دهنده
issues بیرون امدن
issued بیرون امدن
issue بیرون امدن
eliminating بیرون کردن
eliminates بیرون کردن
eliminated بیرون کردن
eliminate بیرون کردن
to go out به بیرون رفتن
excurrent بیرون ریزنده
expulse بیرون دادن
extroversion برگشتگی به بیرون
exsert بیرون دادن
extrorse بیرون برگشته
exserted بیرون امده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com