Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
he was loath to go	بیزار یامتنفر از رفتن بود
Other Matches
weary	بیزار
fastidious	بیزار
allergic	بیزار از
loath loth	بیزار
disgusted	بیزار
indisposed	بیزار
averse	بیزار
wearied	بیزار
wearying	بیزار
fedup	بیزار
loath	بیزار
misogynous	بیزار از زن
wearies	بیزار
loathes	بیزار بودن
irks	بیزار بودن
disgusts	بیزار کردن
ennuied	بیزار دلتنگ
sickening	بیزار کننده
disgust	بیزار کردن
disincline	بیزار کردن
indisposed towards any one	بیزار ازکسی
loathed	بیزار بودن
camera-shy	بیزار از دوربین
tired	بیزار خستگی
tiredly	بیزار خستگی
misogamist	بیزار از ازدواج
irking	بیزار بودن
irked	بیزار بودن
irk	بیزار بودن
loathe	بیزار بودن
repellent	راننده بیزار کننده
loth	بیزار بودن از بد دانستن
weary	کسل بیزار کردن
wearying	کسل بیزار کردن
wearies	کسل بیزار کردن
repellents	راننده بیزار کننده
misogynist	کسیکه از زن بیزار است
wearied	کسل بیزار کردن
misogynists	کسیکه از زن بیزار است
hated	بیزار بودن کینه ورزیدن
detesting	تنفر داشتن از بیزار بودن از
detests	تنفر داشتن از بیزار بودن از
detest	تنفر داشتن از بیزار بودن از
hating	بیزار بودن کینه ورزیدن
hates	بیزار بودن کینه ورزیدن
hate	بیزار بودن کینه ورزیدن
misanthropist	کسیکه از جامعه و از انسان بیزار است
blase	بیزار از عشرت در اثر افراط درخوشی
one's pet aversion	چیزی که شخص مخصوصا ازان بیزار است
dislikes	بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
disliked	بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
dislike	بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
disliking	بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
satiety of life	بیزاری یا سیری از عمر [چندانکه بیزار کند یا تنفر آورد.]
pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step	رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go	چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch	راه رفتن دولادولاراه رفتن
trotted	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
averts	بیزار کردن بیگانه کردن
avert	بیزار کردن بیگانه کردن
averting	بیزار کردن بیگانه کردن
averted	بیزار کردن بیگانه کردن
parading	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades	سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade	سان رفتن رژه رفتن محل سان
short-changed	کش رفتن
short-change	کش رفتن
puttered	ور رفتن
puttering	ور رفتن
pullback	پس رفتن
filching	کش رفتن
short-changes	کش رفتن
short-changing	کش رفتن
abstracting	کش رفتن
pilfers	کش رفتن
going	رفتن
swiping	کش رفتن
pilfered	کش رفتن
abstract	کش رفتن
pilfering	کش رفتن
putter	ور رفتن
abstracts	کش رفتن
retire	پس رفتن
filched	کش رفتن
betake	رفتن
bleneh	پس رفتن
filch	کش رفتن
break loose	در رفتن
to break loose	در رفتن
gangs	رفتن
sinks	ته رفتن
gang	رفتن
filches	کش رفتن
retrograde	پس رفتن
shrink	اب رفتن
shrinking	اب رفتن
shrinks	اب رفتن
goes	رفتن
go	رفتن
swiped	کش رفتن
swipe	کش رفتن
jauk	ور رفتن
crawled	رفتن
make off	در رفتن
crawls	رفتن
mog	رفتن
nim	کش رفتن
crawl	رفتن
to peter out	پس رفتن
sink	ته رفتن
fall into a rage	از جا در رفتن
retires	پس رفتن
fribble	ور رفتن
glom on to	کش رفتن
go off	در رفتن
go over	به ان سو رفتن
hang around	ور رفتن
putters	ور رفتن
snitch	کش رفتن
to go to mess	رفتن
niggle	ور رفتن
niggled	ور رفتن
to pair off	رفتن
niggles	ور رفتن
to fall short	کم رفتن
to fall away	پس رفتن
to fall away	رفتن
to sleep fast	رفتن
admits	رفتن
to do out of	کش رفتن
to d.deep in to	فر رفتن در
admitting	رفتن
regress	پس رفتن
regressed	پس رفتن
regresses	پس رفتن
regressing	پس رفتن
to boil over	سر رفتن
to flow over	سر رفتن
retracted	تو رفتن
retract	تو رفتن
to go bang	در رفتن
to go backward	پس رفتن
to go back ward	پس رفتن
to whisk away or off	رفتن
to go to the bottom	ته رفتن
to take to ones heels	در رفتن
to hang back	پس رفتن
retracting	تو رفتن
retracts	تو رفتن
to get over	رفتن از
to get one's monkey up	از جا در رفتن
to get away	رفتن
to foot it	رفتن
snip	کش رفتن
to make ones getaway	در رفتن
to fly off	در رفتن
to skirt along the coast	رفتن
meddles	ور رفتن
twiddles	ور رفتن
snitches	کش رفتن
snitching	کش رفتن
twiddling	ور رفتن
to run off	در رفتن
snipping	کش رفتن
snipped	کش رفتن
hedge	در رفتن
hedged	در رفتن
receded	پس رفتن
recede	پس رفتن
receding	پس رفتن
departures	رفتن
To go	رفتن
twiddled	ور رفتن
departure	رفتن
hedges	در رفتن
admit	رفتن
recedes	پس رفتن
meddle	ور رفتن
to do a guy	در رفتن
meddled	ور رفتن
pilfer	کش رفتن
snitched	کش رفتن
snook	کش رفتن
twiddle	ور رفتن
defile	رژه رفتن
teeter	پس وپیش رفتن
defiled	رژه رفتن
dived	فرو رفتن
defiles	رژه رفتن
dived	شیرجه رفتن
stall	در گل فرو رفتن
stalling	در گل فرو رفتن
sightings	نشانه رفتن
retrogress	پس رفتن برگشت
retrogress	بقهقرا رفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com