Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
tolerance
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
tolerances
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
Other Matches
spanning
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
spanned
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
span
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
spans
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
fans
بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fan
بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fanning
بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fanned
بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
limit load
بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
fans
بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fanning
بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fanned
بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fan
بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
compare
بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع
comparing
بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع
compared
بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع
compares
بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع
distortion
اختلاف ناطلوب بین قبل و بعد از عبور سیگنال ازیک قطعه
distortions
اختلاف ناطلوب بین قبل و بعد از عبور سیگنال ازیک قطعه
nominal scale
شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
vortex tube
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
segmentation
تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
piggyback
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggybacks
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
gnp gap
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
concentration cell corrosion
نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
azimuth deviation
اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
cambridge equation
نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
legit
نمایش مجاز تاتر مجاز
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
dimensions
ابعاد
dimension
ابعاد
rug sizes
ابعاد فرش
constructional dimension
ابعاد ساختمان
visiting correspondent
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
format
ابعاد و چهارچوب فرش
isodiametric
دارای ابعاد مساوی
girths
قطر شکم ابعاد
girth
قطر شکم ابعاد
certificate of measurement
گواهی اندازه و ابعاد
multidimensional
دارای ابعاد متعدد
irregular polygon
شی گرافیکی که ابعاد یکسان دارد
size
ابعاد فیزیکی یک تصویر یا شی یا صفحه
sizes
ابعاد فیزیکی یک تصویر یا شی یا صفحه
free air anomaly
اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
lobation
قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
dimension stock
چوب سختی که به ابعاد معینی تبدیل شده
dimension stone
سنگ ساختمانی که به ابعاد معین بریده شده است
companion part
لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
soft tooling
ابزاری که ابعاد ان معمولا تاحد کمی قابل تنظیم است
architecture proper
معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
fasted
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fast
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
utmost
بیشترین
uttermost
بیشترین
maximum
بیشترین
most
بیشترین
denominative
اسمی
trinomial
سه اسمی
nominal
اسمی
nounal
اسمی
substantival
اسمی
onomastic
اسمی
rated
اسمی
peak demand
بیشترین تقاضا
maximum slope
بیشترین شیب
highest price
بیشترین قیمت
peak speed
بیشترین تندی
difference in northing
اختلاف عرض جغرافیایی اختلاف عرض
face value
ارزش اسمی
nominal capital
سرمایه اسمی
rated candlepower
شمع اسمی
rated current
جریان اسمی
face value
بهای اسمی
nominal price
قیمت اسمی
at par
به قیمت اسمی
nominal size
اندازه اسمی
nominal value
ارزش اسمی
nominal scale
مقیاس اسمی
nominal rating
کار اسمی
nominal price
بهای اسمی
nominal pitch
گام اسمی
at par
بقیمت اسمی
nominal wage
مزد اسمی
call price
ارزش اسمی
nominal voltage
ولتاژ اسمی
nominal value
قیمت اسمی
nominal value
بهای اسمی
nominal value
مقدار اسمی
smee battery
پیل اسمی
ostensible
شریک اسمی
nominal partner
شریک اسمی
nominal load
بار اسمی
nominal income
درامد اسمی
par value
ارزش اسمی
ratings
رژیم اسمی
rated duty
کار اسمی
nominal diameter
قطر اسمی
nominal data
داده اسمی
rated quantity
مقدار اسمی
rating
رژیم اسمی
nominal cost
هزینه اسمی
rated voltage
ولتاژ اسمی
The real problem is not whether machines think but whether men do.
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
best profit output
محصول در بیشترین مقدارسود
make the most of
<idiom>
بیشترین سود را بردن
machine address
بیشترین مقدار یا حد یک سیستم
superlatives
بیشترین درجه عالی
superlative
بیشترین درجه عالی
absolute address
بیشترین مقدار یا حد یک سیستم
segment
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
segments
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
it answers to its name
اسمی است بامسمی
gerunds
اسمی که از اضافه کردن
n.h.p.
توان اسمی دستگاه
intermittent rating
کار اسمی متناوب
gerund
اسمی که از اضافه کردن
below par
کمتر از بهای اسمی
nominal load
بار خارجی اسمی
voltage rating of a condenser
ولتاژ اسمی خازن
above par
بالاتر از بهای اسمی
nominal interest rate
نرخ بهره اسمی
at par
قیمت اسمی سند
full load
بار خارجی اسمی
nominal value
قیمت اسمی سهمی
continuous rating
کار پیوسته اسمی
below par
کمتر از ارزش اسمی
best profit point
نقطه بیشترین مقدار سود
peak
بیشترین مقدار متغیر یا سیگنال
peaks
بیشترین مقدار متغیر یا سیگنال
ultimate strength
حاصلضرب بیشترین بار ممکن
peaking
بیشترین مقدار متغیر یا سیگنال
nominal gross national product
محصول ناخالص ملی اسمی
nominal horsepower
توان اسب اسمی دستگاه
nominative indepdent
اسمی که درحالت نداواقع شود
asthmatics
دچار تنگی نفس اسمی
abjectival use of a noun
استعمال اسمی به طور صفت
indicated horsepower
توان اسب اسمی دستگاه
asthmatic
دچار تنگی نفس اسمی
at par
بقیمت اصلی برابرقیمت اسمی
peak
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
peaking
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
column
چاپگری که بیشترین پهنای خط از حروف را دارد
rated altitude
ارتفاعی که در ان موتورپیستونی بیشترین توان رادارد
columns
چاپگری که بیشترین پهنای خط از حروف را دارد
peaks
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
make time
<idiom>
بیشترین مسافت را درکمترین وقت رفتن
range
مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
ranged
مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
available
بیشترین قدرت الکتریکی یا پردازش یک سیستم
ranges
مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
fragments
قطعه قطعه کردن
fragmentation
قطعه قطعه شدن
segments
قطعه قطعه کردن
fritter
قطعه قطعه کردن
fritters
قطعه قطعه کردن
segment
قطعه قطعه کردن
sectional
قطعه قطعه بخشی
fragment
قطعه قطعه کردن
mainland
قطعه اصلی قطعه
fragmenting
قطعه قطعه کردن
authorized level of organization
سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
bond discount
تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
pentaptote
اسمی که دارای پنج حالت باشد
write down
تنزل دادن بهای اسمی سهام
peaking
زمانی در روز که بیشترین توان استفاده میشود
channel
بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
peaks
زمانی در روز که بیشترین توان استفاده میشود
peak
زمانی در روز که بیشترین توان استفاده میشود
channels
بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
capacities
بیشترین نرخ انتقال داده روی یک کانال
capacity
بیشترین نرخ انتقال داده روی یک کانال
channelled
بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
channeling
بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
channeled
بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
His name is never mentioned anywhere .
اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
debt discount
تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
depreciation of currency
کاهش قیمت اسمی سکه طلای استاندارد
at par
قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
throughput
بیشترین خروجی وسیله که با مشخصات اصلی مط ابق باشد
best rate of climb speed
سرعتی که با بیشترین ارتفاع در واحد زمان همراه است
maximum
بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
physical record
بیشترین واحد داده که در یک عملیات قابل ارسال باشد
limiting speed
بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
figural rug
[pictorial]
فرش تصویری
[در این نوع بافت چهره انسان و یا مناظر قسمت اصلی فرش را تشکیل داده و معمولا در ابعاد کوچک بافته می شود.]
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
premiums
مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
premium
مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
untimate load
بیشترین نیروئی که هر جزء سازهای بدون شکستن بایدتحمل کند
resolution
بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
key
مهمترین ترمینال در سیستم کامپیوتری یا آنکه بیشترین تقدم را دارد
resolutions
بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
limiting velocity
بیشترین سرعت هواپیما تحت زاویه معین نسبت به افق
integrated
روش سازمانی برای بازیابی و ورود داده با بیشترین کارایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com