Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
English
Persian
outvote
بیشتر رای بردن از
outvoted
بیشتر رای بردن از
outvotes
بیشتر رای بردن از
outvoting
بیشتر رای بردن از
Search result with all words
to offshore something
چیزی را
[برای سود بیشتر]
به خارج
[از کشور]
بردن
[اقتصاد]
Other Matches
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
bandwidth
صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
to push out
پیش بردن جلو بردن
imbibed
تحلیل بردن فرو بردن
imbibes
تحلیل بردن فرو بردن
imbibing
تحلیل بردن فرو بردن
imbibe
تحلیل بردن فرو بردن
masochism
لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
more and more
هی بیشتر
the more better the best
هر چه بیشتر
more than
بیشتر از
the more
بیشتر
mostly
بیشتر
more
بیشتر
large adv
بیشتر
furthered
بیشتر
further
بیشتر
furthering
بیشتر
as early aspossible
هر چه بیشتر
as much as possible
هر چه بیشتر
furthers
بیشتر
principally
بیشتر
rather
بیشتر
for the most part
بیشتر
mainly
بیشتر
it is mostly iron
بیشتر
so many menŠso many minds
عقیده بیشتر
rather ... than
بیشتر ...تا
[ترجیحا ... تا]
over-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
major
بیشتر اعظم
more and more
بیشتر ازبیشتر
above-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
so many menŠso many minds
هر چه اشخاص بیشتر
majored
بیشتر اعظم
most of them
بیشتر انها
the most that i can do
بیشتر انها
not any more
دیگر نه
[بیشتر نه]
further information
آگاهی بیشتر
majoring
بیشتر اعظم
most people
بیشتر مردم
surviver
بیشتر عمرکننده
the many
بیشتر مردم
hypercard
یات بیشتر
oddson
بیشتر محتمل
to overcomein number
بیشتر بودن از
outshone
بیشتر درخشیدن
no more
نه دیگر
[بیشتر]
better part
قسمت بیشتر
no longer
نه بیشتر
[زمانی]
outshining
بیشتر درخشیدن
outshines
بیشتر درخشیدن
outshine
بیشتر درخشیدن
above average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
over crowding
بیشتر باشد
in the main
بیشتر اصلا
by superir wisdom
با خرد بیشتر
multichannel
با بیشتر از یک کانال
outsit
بیشتر نشستن از
nine times out ten
بیشتر اوقات
better
نیکوتر بیشتر
The more the better .
هر چه بیشتر بهتر
outstand
بیشتر ایستادن
as soon as possible
بزودی هرچه بیشتر
norther
بیشتر بطرف شمال
outwear
بیشتر دوام کردن
outwalk
بیشتر راه رفتن از
outstand
بیشتر تحمل کردن
put someone's best foot forward
<idiom>
بیشتر تلاش کردن
extensive cultivation
کار وسرمایه بیشتر
outwatch
بیشتر بیدار ماندن از
roundabout production
تولید با کارائی بیشتر
read mostly memory
حافظه بیشتر خواندنی
outwork
بیشتر کار کردن از
outlive
بیشتر زنده بودن از
outlived
بیشتر دوام اوردن
outlived
بیشتر زنده بودن از
outlives
بیشتر دوام اوردن
outlasts
بیشتر طول کشیدن از
outlasting
بیشتر طول کشیدن از
outlasted
بیشتر طول کشیدن از
outlast
بیشتر طول کشیدن از
outbids
بیشتر توپ زدن از
outbidding
بیشتر توپ زدن از
outbidded
بیشتر توپ زدن از
outliving
بیشتر دوام اوردن
outbid
بیشتر توپ زدن از
outliving
بیشتر زنده بودن از
outlives
بیشتر زنده بودن از
overlive
بیشتر زنده بودن از
outlive
بیشتر دوام اوردن
mare
مادیان 4 ساله یا بیشتر
full drive
باشتاب هرچه بیشتر
more the merrier
<idiom>
هرچی بیشتر بهتر
like nowhere else
<adv.>
بیشتر از هر جای دیگر
he makes most noise
او از همه بیشتر صدا یا
I am over 50 years old.
من ۵۰ سال بیشتر دارم.
it consists mainly
بیشتر عبارت است از
ahead
دارای امتیاز بیشتر
mares
مادیان 4 ساله یا بیشتر
at full pelt
با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
overload
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
multi-
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
full pelt
با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
overloaded
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
at full speed
با تندی هر چه بیشتر بسرعتی هر چه تمامتر
overloads
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
multi
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
transuranium
دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
transuranic
دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
semidouble
دارای گلبرگهای بیشتر از معمول
It does more harm than good .
ضررش از نفعش بیشتر است
It tends to be blue . It is bluish.
بیشتر برنگ آبی می زند
loved i nothonour more
اگر شرافت را بیشتر دوست نداشتم
ness on his part
این بیشتر بواسطه کمرویی است
peter penny
زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
more frequently than ever
<adv.>
نسبت به سابق خیلی بیشتر اوقات
overpoise
مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
follow up
<idiom>
بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
accuracy
هر قدر تعداد بیتها بیشتر باشد
Cut a little more off the back.
یک کمی بیشتر عقب را کوتاه کنید.
Cut a little more off the top.
یک کمی بیشتر بالا را کوتاه کنید.
i life that better
انرا بیشتر از همه دوست دارم
compound parry
دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
composer
آهنگ ساز
[بیشتر موسیقی کلاسیک]
half century
05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت
operators
انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
queued
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
operator
انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
rioting
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
excess cover treaty
قرارداد پوشش بیمهای ضایعات بیشتر
man up
بازی با یک نفر بیشتر از تعدادافراد حریف
riot
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioted
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
queues
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
riots
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
queueing
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queue
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
to jackknife truck-trailers
تا شدن کامیون در جاده
[بیشتر در تصادفات]
centuries
001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
supercharger
دستگاه هوا و سوخت رسانی بیشتر
century
001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
More money is not the answer to this problem.
پول بیشتر حل این مسئله نیست.
early bird catches the worm
<idiom>
هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد
extra
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
have half a mind
<idiom>
احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
ventre a terre
سراسیمه باشتاب هرچه بیشتر شکم بزمین
outpoint
سبقت گرفتن پوان یا نمره بیشتر اوردن از
outshoot
تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
I would like tovisit ( see, meet ) you more often .
می خواهم باز هم بیشتر پیش شما بیایم
larceny petty
بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
extra-
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extras
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
parlour maid
کلفتی که کتارش بیشتر درسفره خانه است
gaze hound
تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
catch up
تحرک بیشتر برای جبران عقب ماندگی
supercharged
موتور دارای دستگاه رساننده هواوسوخت بیشتر
She is more culpable than the others.
او
[زن]
بیشتر از دیگران گناه کار
[مقصر]
است.
as if to add insult to injury
<idiom>
با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
like hell
<idiom>
با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
parliamentary train
قطار راه اهنی که میلی یک PENNY بیشتر از مسافرنمیگیرد
triplebogey
حساب سه ضربه بیشتر ازاستاندارد در هر بخش ازبازی گلف
slugger
بوکسوری که بیشتر به قدرت خود اتکا دارد تا مهارت
She is forty if a day .
چهل سال راشیرین دارد ( اگر بیشتر نباشد )
most significant digit
رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
pantalets
زیرشلواری یا نیم شلواری بلند که بیشتر زنها می پوشیدند
The worst wheel of the cart creaks most.
<proverb>
بدترین چرخ گارى ,از همه بیشتر غرغر مى کند .
power play
وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
bodies
نوشتار و اندازه پیش فرض برای بیشتر متن ها
roundest
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
high goal polo
چوگان بین تیمهای دارنده 91امتیاز تعادلی یا بیشتر
multi user system
سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
coroner
هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
coroners
هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
non-circulating materials
اجناسی که قرض داده نمی شوند
[بیشتر در کتابخانه]
multi statement line
خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
body
نوشتار و اندازه پیش فرض برای بیشتر متن ها
materials that cannot be borrowed
اجناسی که قرض داده نمی شوند
[بیشتر در کتابخانه]
bois jourdian
نوعی سنگ مرمر که بیشتر درفرانسه یافت میشود
round
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
mary maximus
ان مریم که از همنام های خود بیشتر سال دارد
long life itemes
اقلامی که عمر قانونی انها 5سال یا بیشتر باشد
most significant character
رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
tint
[هاله ای از رنگ که بیشتر به سمت سفید متمایل باشد.]
multitudinist
کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند
multi strike printer ribbon
ریبون جوهری در چاپگر که بیشتر از یک بار قابل استفاده است
commonest
زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
motherboard
که حاوی بیشتر قط عات و اتصالات برای تختههای دیگر است
congestion
وضعیتی که در آن نیازهای ارتباطی یا فرآیند ها بیشتر از توانایی مستقیم باشد
Chrysanthemum design
طرح گل داوودی که بیشتر در فرش های چینی بکار می رود
nurse
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nursed
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nurses
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
weft-face pattern
[بافت پود نما که بیشتر در پارچه و گلیم بکار می رود.]
paramagnetic
اجسامی با قابلیت گذردهی یانفوذپذیری بیشتر از یک وخاصیت مغناطیسی دائم
sparse array
ساختار ماتریس داده که بیشتر و ورودیهای آن صفر و خالی است
horse
اسب اصیل 5ساله یا بیشتر اوردن ماهی به خشکی بزور
commoners
زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
common
زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com