Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 67 (5 milliseconds)
English
Persian
featherbed
بیش ازمیزان احتیاج کارمندگرفتن
Other Matches
undervaluation
تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
probit
واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
grand larceny
سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
necessity
احتیاج
lacks
احتیاج
lacked
احتیاج
lack
احتیاج
want
احتیاج
demand
احتیاج
requirement
احتیاج
necessitousness
احتیاج
needed
احتیاج
need
احتیاج
need
احتیاج
neediness
احتیاج
needing
احتیاج
penury
احتیاج
demand
نیاز احتیاج
overplus
بیش از احتیاج
demanded
نیاز احتیاج
requirement
تقاضا احتیاج
lackvt
احتیاج داشتن
demands
نیاز احتیاج
redundant
مازاد بر احتیاج
superimposed
مازاد بر احتیاج
u. need
احتیاج مبرم
requisite
لازمه احتیاج
urgent need
احتیاج مبرم
kaldor criterion
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
answering
جواب احتیاج را دادن
needing
نیازمندی در احتیاج داشتن
needed
نیازمندی در احتیاج داشتن
to call for a
احتیاج بدقت داشتن
to be in great request
زیادمورد احتیاج بودن
call of nature
<idiom>
احتیاج به دستشویی داشتند
answer
جواب احتیاج را دادن
need
نیازمندی در احتیاج داشتن
answered
جواب احتیاج را دادن
you're telling me
<idiom>
احتیاج نیست به من بگی
answers
جواب احتیاج را دادن
needle point to say
احتیاج بگفتن نیست
urgency of need
حیاتی بودن احتیاج به اماد
cry out for
<idiom>
شدیدا به چیزی احتیاج داشتن
to be in great request
مورد احتیاج زیاد بودن
i heed your help
به مساعدت شما احتیاج دارم
need
نیازمندی احتیاج لازم داشتن
nonverbal
بدون احتیاج باستفاده از زبان
serves
رفع کردن براوردن احتیاج
served
رفع کردن براوردن احتیاج
serve
رفع کردن براوردن احتیاج
needing
نیازمندی احتیاج لازم داشتن
needed
نیازمندی احتیاج لازم داشتن
spoin bank
محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
put up
<idiom>
توسعه پول یا چیزی که احتیاج است
no branch
شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
turn one's back on
<idiom>
کمک نکردن به کسی که احتیاج دارد
four freedoms
دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
ten year device
وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
labour intensive industry
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
cyclic item
اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
functionalism
عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
satelloid
ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
we are want of money
ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
fascism
نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
disrepair
احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
economic nationalism
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com