Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English
Persian
to live beyond one's means
بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
Other Matches
abilities
استطاعت
reached
استطاعت
reach
استطاعت
reaching
استطاعت
ability
استطاعت
means
استطاعت
reaches
استطاعت
banding
روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
delimit
تعیین کردن حدود
delimit
تحدید حدود کردن
delimiting
تعیین کردن حدود
demarcate
تعیین حدود کردن
demarcated
تعیین حدود کردن
demarcates
تعیین حدود کردن
demarcating
تعیین حدود کردن
pegs
تعیین حدود کردن
peg
تعیین حدود کردن
delimited
تعیین کردن حدود
delimits
تحدید حدود کردن
abound
تعیین حدود کردن
delimiting
تحدید حدود کردن
delimits
تعیین کردن حدود
delimited
تحدید حدود کردن
afford
استطاعت داشتن
means
استطاعت وسایل
afforded
استطاعت داشتن
affords
استطاعت داشتن
affording
استطاعت داشتن
aman of means
ادم دارایا با استطاعت
means tests
سنجش استطاعت مالی
means test
سنجش استطاعت مالی
to make both ends meet
در حدود درامد خود خرج کردن
i cannot a to buy that
استطاعت خرید انرا ندارم
to mark out a ground
حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
upper memory
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
elastic banding
روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
perambulation
حدود
limit
حدود
purview
حدود
confine
حدود
vicinity
حدود
compass
حدود
confining
حدود
ambit
حدود
about
<adv.>
حدود
delimits
حدود
roughly
<adv.>
حدود
neighbourhood
حدود
precinct
حدود
precincts
حدود
neighborhoods
حدود
in the neighbourhood
در حدود
neiggourhood
حدود
modules
حدود
delimiting
حدود
ranges
حدود
module
حدود
ranged
حدود
range
حدود
neighbourhoods
حدود
delimited
حدود
about
در حدود
scantling
حدود
scope
حدود
well-nigh
در حدود
definitions
حدود
well nigh
در حدود
tether
حدود
tethered
حدود
tethering
حدود
tethers
حدود
definition
حدود
thereabouts
در آن حدود
realms
حدود
realm
حدود
delimit
حدود
runs
ردپا حدود
range
حدود محدوده
in round numbers 00
در حدود 001 عد د
confidence limits
حدود اطمینان
boundary
حدود یکان
reaches
وسعت حدود
reaching
وسعت حدود
boundaries
حدود چیزی
run
ردپا حدود
periphery
محیط حدود
peripheries
محیط حدود
in the neighborhood of
در حدود
[ریاضی]
line
حدود رویه
boundary
حدود چیزی
confidence limits
حدود اعتماد
lines
حدود رویه
limit check
مقابله حدود
limit of fire
حدود اتش
verges
نزدیکی حدود
whereabouts
درچه حدود
thereabout
دران حدود
class interval
حدود طبقه
class limits
حدود طبقه
confinement
تحدید حدود
verge
نزدیکی حدود
coastal frontier
حدود ساحلی
frontiers
حدود و ثغور
limits of confidence
حدود اطمینان
coextensive
هم حدود وثغور
therabout
دران حدود
gamut
حدود حیطه
reached
وسعت حدود
probability limits
حدود احتمالی
hereabout
دراین حدود
graphic limits
حدود گرافیکی
trimester
در حدود سه ماه
out
خارج از حدود
yaw
تجاوز از حدود
purview of an occupation
حدود کاری
yawed
تجاوز از حدود
out-
خارج از حدود
outed
خارج از حدود
purview
حدود میدان
vicinity
در حدود در اطراف
demarcation
تعیین حدود
delimitation
تعیین حدود
delimitation
تحدید حدود
with in ear shot
در حدود صدا رس
ranges
حدود محدوده
within cry
در حدود صد ارس
reach
وسعت حدود
ranged
حدود محدوده
ranges
حدود وسعت
range
حدود وسعت
thereabouts
در حدود آن وقت
boundaries
حدود یکان
ranged
حدود وسعت
outre
خارج از حدود معمولی
whereabout
حدود تقریبی مکان
limitation clause
عبارت تعیین حدود
orbits
دور حدود فعالیت
compass
حدود وثغور حوزه
orbit
دور حدود فعالیت
tolerance
حدود قابل تحمل
tolerances
حدود قابل تحمل
scope
میدان و برد و حدود
limitation clause
ماده تعیین حدود
mark out a ground
تحدید حدود زمین
ultra vires
تجاوز از حدود اختیارات
orbited
دور حدود فعالیت
format
حدود و مشخصات فرش
inbound
محصور در حدود معینی
thereabouts
در حدود آن میزان یا تعداد
sphere
مرتبه حدود فعالیت
spheres
مرتبه حدود فعالیت
ultra vires
خارج از حدود اختیارات قانونی
ultra vires
بیش از حدود اختیارات قانونی
transfer limit
حدود تصحیحات انتقال تیر
to override one's commission
از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
range of music
حدود یا میدان علم موسیقی
quart
پیمانهای در حدود بیک لیتر
corrida
برنامهای در حدود شش مسابقه گاوبازی
as far as in me lies
تا انجاکه در حدود توانایی من است
quarts
پیمانهای در حدود بیک لیتر
boundary disclaimer
نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
neatline
خطوط باریک حدود کناره نقشه
limit of fire
حدود میدان اتش تیربار یاسلاح
transition layer
منطقه یا حدود انحراف درارتفاع پرواز
We will be checking out around noon.
ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
the bill defined his powers
حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
buddy line
طنابی که در حدود 01 متر که 2 غواص را به هم وصل میکند
field of view
حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
iron pyrites
ترکیب شیمیائی است که حدود 5 تا 02 درصداهن دارد
ultra vires
بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
My earnings come to around 5ooo Tomans per month.
درآمدم به حدود 5000 تومان درماه می رسد
offshore
در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
metric ton
مقیاس وزن معادل هزارکیلوگرم یا حدود 0022 پوند
parameters
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
transfer limit
حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
parameter
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
rated power
هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
mysticism
مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
clearance fit
اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
parameter
اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameters
اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameters
کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
parameter
کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
hard sectored
دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
golf courses
زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
virtual
فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
transputer
- بیتی که سرعت حدود Mips دارد. که بهم وصل میشود تا سیستم پردازش موازی ایجاد کند.
golf course
زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
beta range
حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
ocant altitude
ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
something like 00 rials
سد ریال چیزی کم چیزی بالا در حدود سد ریال
vase design
طرح گلدانی
[طرح های اولیه آن به حدود چهارصد سال پیش باز می گردد و وجه مشترک طرح های گلدانی استفاده از یک یا چند گلدان در متن فرش بوده که انواع پیچک و گل ها از درون آن به اطراف فرش گسترش می یابد.]
Tibet
تبت
[این ناحیه با کشورهای چین، هند و نپال همسایه بوده و فرش آن بیشتر تحت تاثیر چین قرار داشته است.سابقه فرش بافی در آن حدود سیصد سال می باشد. نقش ببر از طرح های اصلی فرش تبت است.]
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com