Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
glanders
بیماری مسری اسب و انسان
Other Matches
yaws
بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
anthropo
پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
anthrop
پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
artificial intelligence
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
intelligence
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
id
مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
anthropography
علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
sequela
بیماری ناشی از بیماری دیگر
epidemic
مسری
communicative
مسری
contagious
مسری
epidemics
مسری
communicable
مسری
infectious
مسری
epidemical
مسری
feelings indigenous to man
احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
pestiferous
مسری مضر
pestiferously
بطور مسری
laughter is infectious
خنده مسری
zymotic
واگیردار مسری
non contagious
غیر مسری
noncontagious
غیر مسری
contagiously
بطور مسری
contagiousness
مسری بودن
epidemiology
علم امراض مسری
infectiously
بطور مسری یا عفونی
transmissible
قابل سرایت مسری
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
lymphogranuloma
مرض مسری ومقاربتی ویروسی
whites
سوزنک مزمن غیر مسری زنان
furore
هیجان واضطراب مسری اضطراب عمومی
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
mortal
انسان
human beings
انسان
man
انسان
mortals
انسان
loard of creation
انسان
mans
انسان
homosapiens
انسان
homo
انسان
human being
انسان
in human shape
انسان
epizootic
بیماری
illnesses
بیماری
illness
بیماری
diseases
بیماری
disease
بیماری
pathogenic
بیماری زا
virulent
<adj.>
بیماری زا
maladies
بیماری
malady
بیماری
humanoids
شبیه انسان
cannibalism
ادمخواری انسان
godman
انسان خداوار
humanly
مثل انسان
humanoid
شبیه انسان
manward
بطرف انسان
marginal man
انسان حاشیهای
humanist
انسان گرا
voices
صدای انسان
primitive
انسان اولیه
eudemonology
گفتاردرسعادت انسان
rump
کفل انسان
mankind
نوع انسان
kindlity
انسان وار
homo politicus
انسان اجتماعی
palm
کف دست انسان
anthropology
انسان شناسی
homo faber
انسان ابزارساز
homosapiens
نوع انسان
human movement
حرکت انسان
homo economicus
انسان اقتصادی
humansit
انسان دوست
human nature
طبیعت انسان
voicing
صدای انسان
hominid
جنس انسان
heidelberg man
انسان هایدلبرگ
misanthropy
انسان بیزاری
infrahuman
مادون انسان
anthropomorphism
انسان انگاری
infrahuman
پایین تر از انسان
palms
کف دست انسان
rumps
کفل انسان
atomy
اسکلت انسان
bods
بدن انسان
bod
بدن انسان
brisket
سینه انسان
The human body
بدن انسان
anthropologist
انسان شناس
misanthrope
انسان گریز
the outward man
انسان فاهر
subhuman
مادون انسان
egalitarian
طرفدارتساوی انسان
anthropoid
شبه انسان
anthropoid
انسان نما
anthropoids
شبه انسان
anthropoids
انسان نما
humanitarian
انسان گرایانه
anthropocentrism
انسان محوری
anthropophobia
انسان هراسی
dewlap
غبغب انسان
dewlaps
غبغب انسان
superhuman
برتر از انسان
humankind
نوع انسان
anthropomorphic
شبیه انسان
pithecanthrope
انسان میمونی
economic man
انسان اقتصادی
voice
صدای انسان
misanthropes
انسان گریز
VD
بیماری مقاربتی
herpes simplex
بیماری تب خال
radiation sickness
بیماری برتابشی
catamnesis
تاریخچه بیماری
hansen's disease
بیماری هنسن
graves'disease
بیماری گریوز
encephalopathy
بیماری مغزی
down's disease
بیماری داون
The symptoms ( of a disease) .
علائم بیماری
pick's disease
بیماری پیک
AIDS
بیماری سیدا
pathognomy
بیماری شناسی
pathogenesis
بیماری زایی
parkinsonism
بیماری پارکینسون
pathophobia
بیماری هراسی
nosophobia
بیماری هراسی
pick's syndrome
بیماری پیک
pott's disease
بیماری پوت
Diagnosis.
تشخیص بیماری
VD
بیماری زهروی
radiation sickness
بیماری اشعه
radiation sickness
بیماری تابشی
legionnaires' disease
بیماری لژیونرها
AIDS
بیماری ایدز
wilson's disease
بیماری ویلسون
tay sach's disease
بیماری تی- ساکس
sick bed
بستر بیماری
neuropathy
بیماری عصب
to be ill with something
بیماری گرفتن
to be down with something
بیماری گرفتن
to have something
[a disease, an illness]
بیماری گرفتن
to be laid up with something
بیماری گرفتن
mental disorder
بیماری روانی
mental illness
بیماری روانی
mental disease
بیماری روانی
some kind of sickness
یک نوعی از بیماری
lumpy jaw
بیماری "اکتینومیکوز"
love sickness
بیماری عشق
insect vectors
حشرات بیماری زا
nosophilia
بیماری خواهی
addison's disease
بیماری ادیسون
rabies
بیماری هاری
epilepsy
بیماری صرع
ailments
بیماری مزمن
illnesses
بیماری کسالت
illness
بیماری کسالت
advantage by illness
بهره بیماری
symptomatic
نشانه بیماری
psychosis
بیماری روانی
Parkinson's disease
بیماری پارکینسون
alzeimer's disease
بیماری الزایمز
sick leave
استراحت بیماری
pestilence
بیماری طاعون
ailment
بیماری مزمن
remission
بهبودی بیماری
venereal disease
بیماری مقاربتی
voice
صدای سخنرانی انسان
trunks
خرطوم بینی انسان
anthropology
علم انسان شناسی
kindlily
بطورملایم انسان وار
aping
میمون انسان نما
misanthropic
مربوط به انسان گریزی
varmint
انسان یاحیوان مزاحم
voices
صدای سخنرانی انسان
hypomorph
انسان سرگرد وپاکوتاه
voicing
صدای سخنرانی انسان
hu man
وابسته ب ه انسان بشری
homosapiens
نام علمی انسان
trunk
خرطوم بینی انسان
foliate mask
صورت مجسمه انسان
physical anthropology
انسان شناسی جسمانی
theophany
فهور خدابه انسان
humankind
بشریت نژاد انسان
theophany
تجلی خدا به انسان
man made
مصنوع انسان انسانی
man made
ساخته دست انسان
man-made
ساخته دست انسان
pre adamite
انسان پیش از ادم
man-made
مصنوع انسان انسانی
anthropomorphic
دارای شکل انسان
varment
انسان یاحیوان مزاحم
humanism
مکتب اصالت انسان
superman
موجود مافوق انسان
supermen
موجود مافوق انسان
homo sapiens
انسان اندیشه ورز
man of mould
انسان خاکی یا فانی
man trap
دام برای انسان
manxman
اهل جزیره انسان
buffs
جلا پوست انسان
neoanthropic
وابسته به انسان جدید
neoanthropic
شبیه انسان جدید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com