Dictiornary-Farsi | بینابین کوتاه مدت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
intrim	بینابین کوتاه مدت


Search result with all words

interim financing	پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
Other Matches

intermittent	بینابین
intrim	بینابین
switch position	موضع دفاعی بینابین
intermittent	اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر
superheterodyne	گیرنده رادیویی که در ان سیگنال دریافتی با فرکانس نوسانی موضعی به منظورایجاد فرکانس بینابین که سپس با مزیتهای متعددتقویت میشود ترکیب میگردد
short lunge	نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blast	منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blasts	منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
pantywaist	شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn	جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
short quard	سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
hurdle step	جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter	ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
pygmies	کوتاه
pygmy	کوتاه
pygmy	قد کوتاه
scut	دم کوتاه
concise	کوتاه
shortest	کوتاه
puny	قد کوتاه
miniatures	کوتاه
dumpy	کوتاه
miniature	کوتاه
pigmies	قد کوتاه
pigmies	کوتاه
dwarfish	کوتاه
of short duration	کوتاه
short	کوتاه
shorter	کوتاه
pygmies	قد کوتاه
stockier	کوتاه
stockiest	کوتاه
pigmy	کوتاه
pigmy	قد کوتاه
low	کوتاه
liliputian	قد کوتاه
synoptic	کوتاه
stocky	کوتاه
concise <adj.>	کوتاه
stunt	کوتاه
succinct	کوتاه
curtal	کوتاه
stunts	کوتاه
bas relif	کوتاه
stunting	کوتاه
down	کوتاه
curt <adj.>	کوتاه
short <adj.>	کوتاه
little	کوتاه
fleeting <adj.>	کوتاه
succinct <adj.>	کوتاه
scurries	مسابقه کوتاه
short precision	دقت کوتاه
scurry	مسابقه کوتاه
scurried	مسابقه کوتاه
short burst	رگبار کوتاه
clipping	کوتاه کردن
briefed	کوتاه مختصر
short brittle	شکننده- کوتاه
abbreviate	کوتاه کردن
abbreviates	کوتاه کردن
abbreviating	کوتاه کردن
shorten	کوتاه کردن
scurrying	مسابقه کوتاه
short circuit	اتصال کوتاه
lie down	استراحت کوتاه
catnapped	چرت کوتاه
shuffled	گام کوتاه
short period	دوره کوتاه
short drop	دراپ کوتاه
lie-down	استراحت کوتاه
transients	فانی کوتاه
stag	کوتاه کردن
piaffer	یورتمه کوتاه
catnapping	چرت کوتاه
catnaps	چرت کوتاه
playlet	نمایش کوتاه
curtails	کوتاه کردن
curtailing	کوتاه کردن
curtailed	کوتاه کردن
shortens	کوتاه تر کردن
short blast	سوت کوتاه
brief	کوتاه مختصر
short blast	بوق کوتاه
briefer	کوتاه مختصر
curtail	کوتاه کردن
formulating	کوتاه کردن
formulates	کوتاه کردن
formulated	کوتاه کردن
scutter	دو باگامهای کوتاه
razee	کوتاه کردن
shortens	کوتاه کردن
truncating	کوتاه کردن
shorten	کوتاه تر کردن
shortened	کوتاه کردن
formulate	کوتاه کردن
catnap	چرت کوتاه
shortened	کوتاه تر کردن
truncated	کوتاه کردن
truncate	کوتاه کردن
briefest	کوتاه مختصر
short-circuit	اتصال کوتاه
term paper	رساله کوتاه
hare sighted	کوتاه بین
unabridged	کوتاه نشده
half timber	الوار کوتاه
half pint	کوتاه تر از مقدارمتوسط
abridge	کوتاه کردن
gnomical	کوتاه لب نویس
fubsy	کوتاه وکلفت
novelettes	داستان کوتاه
novelette	داستان کوتاه
short story	داستان کوتاه
short-circuits	اتصال کوتاه
shuffle	گام کوتاه
shuffles	گام کوتاه
shuffling	گام کوتاه
hide bound	کوتاه فکر
short stories	داستان کوتاه
an incomprehensive report	گزارش کوتاه
apophthegm	گفتار لب و کوتاه
britches	شلوار کوتاه
bunny hop	پرش کوتاه
by pass	اتصال کوتاه
cutty sark	دامن کوتاه
correption	کوتاه کردن
conte	داستان کوتاه
coatee	دامن کوتاه
chiton	قبای کوتاه
cut off	کوتاه کردن
detruncate	کوتاه کردن
breeks	شلوار کوتاه
escopette	قرابینه کوتاه
escopet	قرابینه کوتاه
epigrammatical	کوتاه ونیشدار
easy term	کوتاه مدت
basso relief	برجسته کوتاه
draw in	کوتاه شدن
detruncation	کوتاه شدگی
brachydactyly	کوتاه انگشتی
chitchat	صحبت کوتاه
stags	کوتاه کردن
mackinaw	کت کوتاه و سنگین
low frequency wave	موج کوتاه
lop sided	کوتاه و بلند
aphorism	سخن کوتاه
aphorisms	سخن کوتاه
line to line fault	اتصال کوتاه خط به خط
low	کوتاه دون
abbreviated	کوتاه شده
manakin	ادم کوتاه قد
manikin	ادم کوتاه قد
chip shot	ضربه کوتاه
one track	کوتاه فکر
novella	رمان کوتاه
novelet	داستان کوتاه
narrow minded	کوتاه نظر
morello	گیلاس دم کوتاه
bas relief	برجسته کوتاه
bas-relief	برجسته کوتاه
bas-reliefs	برجسته کوتاه
let us be brief	کوتاه کنیم
knurly	کوتاه قد کوتوله
idyll	قصیده کوتاه
idylls	چکامه کوتاه
idylls	قصیده کوتاه
idyl	قصیده کوتاه
idyl	چکامه کوتاه
short wave	موج کوتاه
short-wave	موج کوتاه
short haul	خط سیر کوتاه
idyll	چکامه کوتاه
intrim	کوتاه مدت
jog trot	یورتمه کوتاه
shortening	کوتاه شدگی
poop	صدای کوتاه
poops	صدای کوتاه
pigmies	ادم کوتاه قد
pygmies	ادم کوتاه قد
pygmy	ادم کوتاه قد
curt	کوتاه ومختصر
short-haul	خط سیر کوتاه
to look in	کوتاه کردن
spud	چاقوی کوتاه
spuds	چاقوی کوتاه
chop	گام کوتاه
chopped	گام کوتاه
drop in <idiom>	دیدار کوتاه
stumped	خپله کوتاه قد
stumping	خپله کوتاه قد
stumps	خپله کوتاه قد
brief description	شرح کوتاه
To back down .	کوتاه آمدن
tutus	دامن کوتاه
vamp	جوراب کوتاه
undersize	اندازه کوتاه
laconic	کوتاه موجز
laconically	کوتاه موجز
tunicle	لباس کوتاه
shear	کوتاه کردن