English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (7 milliseconds)
English Persian
tunnel vision بینایی کانونی
Other Matches
focusing کانونی
trifocal سه کانونی
focal کانونی
focal distance فاصله کانونی
focal length طول کانونی
focal length فاصله کانونی
focal epilepsy صرع کانونی
focussing فاصله کانونی
f. distance or length فاصله کانونی
focal plane افق کانونی
focal plane صفحه کانونی
focuses فاصله کانونی
focusses فاصله کانونی
focused فاصله کانونی
focussed فاصله کانونی
focus فاصله کانونی
bundle کانونی کردن
bundles کانونی کردن
bundling کانونی کردن
major axis محور کانونی
focused کانونی شدن کانون
aberration عدم انطباق کانونی
bifocal دو دید عینک دو کانونی
bifocals دو دید عینک دو کانونی
focus کانونی شدن کانون
vergency عکس فاصله کانونی
relative aperture ضریب کانونی عدسی
relative aperture نسبت فاصله کانونی
focussing کانونی شدن کانون
focuses کانونی شدن کانون
focusses کانونی شدن کانون
focussed کانونی شدن کانون
focal length فاصله کانونی دوربین یاعدسی
trifocal دارای سه فاصله کانونی ومرکزی
calibrated focal lenght فاصله کانونی تنظیم شده
center کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
perceptivity بینایی
visions بینایی
vision بینایی
eying بینایی
eyes بینایی
eyeing بینایی
eye بینایی
eyesight بینایی
perspectives بینایی
perspective بینایی
sight بینایی
spectrum بینایی
sights بینایی
spectral بینایی
second sight بینایی
visual yellow زرد بینایی
optometry بینایی سنجی
photopia بینایی درنورزیاد
visual axis محور بینایی
quick sight بینایی تیز
visual acuity تیزی بینایی
visive وابسته به بینایی
visual purple ارغوان بینایی
rhodopsin ارغوان بینایی
vision test ازمون بینایی
the sense of sight حس بینایی یا باصره
scotopia بینایی در تاریکی
optometer بینایی سنج
emmetropis بینایی طبیعی
far point برد بینایی
trichromatism بینایی سه فامی
asthenopia ضعف بینایی
dichromatism بینایی دوفامی
discernment بصیرت بینایی
monochromatism بینایی تک فامی
monocular vision بینایی یک چشمی
emmetropia بینایی طبیعی
facial vision بینایی صورتی
optic وابسته به بینایی
nervus opticus عصب بینایی
optics علم بینایی
optic nerve عصب بینایی
field of vision میدان بینایی
perimeter میدان سنج بینایی
campimeter میدان سنج بینایی
astigmatism ناهمخوانی بینایی استیگماتیسم
ametropia نقص انکساری بینایی
perimeters میدان سنج بینایی
xanthocyanopsia بینایی زرد- ابی
scope وسیله دیدبانی یا بینایی
optical instruments الات وابسته به بینایی
test chart لوحه بینایی سنجی
optometric service قسمت بینایی سنجی
paropsis خراب شدن بینایی
manoptoscope برتری سنج بینایی
kenning نگاه قدرت بینایی
perceptiveness بینایی قوه مشاهده
his sight could p darkness بینایی وی تاریکی رامی شکافت
hemeralopia کمی بینایی در نور زیاد
orthoptic وابسته به اصلاح نقص بینایی
orthoptic درست کننده نقص بینایی
eye glass شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
optometric service بخش بینایی سنجی و چشم پزشکی
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress . ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
red out از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
spectroscope بینایی بین طیف بین
spectroscopy بینایی بین طیف بین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com