Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (9 milliseconds)
English
Persian
mass unemployment
بیکاری انبوه
Other Matches
natural rate hypothesis
فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
unemployment compensation
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
okuns law
براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
idless
بیکاری
sloth
بیکاری
vacations
بیکاری
inoccupation
بیکاری
idleness
بیکاری
vacation
بیکاری
unemployment
بیکاری
idly
به بیکاری
marginal unemployment
بیکاری نهائی
structural unemployment
بیکاری بنیادی
structural unemployment
بیکاری ساختاری
seasonal unemployment
بیکاری فصلی
residual unemployment
بیکاری باقیمانده
unemployment rate
نرخ بیکاری
rate of unemployment
نرخ بیکاری
off hours
ساعات بیکاری
technological unemployment
بیکاری فنی
latency
زمان بیکاری
voluntary unemployment
بیکاری ارادی
hidden unemployment
بیکاری پنهان
frictional unemployment
بیکاری اصطکاکی
down time
زمان بیکاری
disguised unemployment
بیکاری نامرئی
disguised unemployment
بیکاری پنهان
cyclical unemployment
بیکاری ادواری
chronic unemployment
بیکاری مزمن
an off day
روز بیکاری
idle hours
ساعتهای بیکاری
intellectual unemployment
بیکاری تحصیلکرده ها
cyclical unemployment
بیکاری دورانی
unemployment inflation dilemma
معمای بیکاری
unemployment insurance
بیمه بیکاری
jobless
وابسته به بیکاری
In ones spare time .
دروقت بیکاری
involuntary unemployment
بیکاری غیر ارادی
idlesse
بیکاری تنبلی بطالت
dole
حق بیمه ایام بیکاری
natural unemployment rate
نرخ بیکاری طبیعی
kief
بنگ کیف بیکاری
idleness
بیکاری تنبلی بطالت
vacant hours
ساعات بیکاری یا فراغت
unemployment fund
صندوق تامین بیکاری
quantity of leisure
مقدار ساعات بیکاری
inactively
از روی بیکاری بطورغیرفعال
unemployment benefit
کمک دریافتی در دوران بیکاری
Time hangs heavily on my hands.
از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
inflationary gap
بیکاری مطلقا" وجودنداشته باشد
idle time
دوره فترت زمان بیکاری
technological unemployment
بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
lay off
فصل کم کاری دوره بیکاری
leisure hours
ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
trade off between inflation and
رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
man a bout town
ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
I am obsessed by fear of unemployment .
تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
heaps
انبوه
densest
انبوه
clumpy
انبوه
agminate
انبوه
aggregation
انبوه
cluster
انبوه
agminated
انبوه
vasty
انبوه
overgrown
انبوه
multitudinous
انبوه
tump
انبوه
tufty
انبوه
floccose
انبوه
denser
انبوه
dense
انبوه
grossest
انبوه
grosses
انبوه
clump
انبوه
grosser
انبوه
clumped
انبوه
grossed
انبوه
gross
انبوه
clumps
انبوه
ranks
انبوه
ranked
انبوه
rank
انبوه
masses
انبوه
thickest
انبوه
thicker
انبوه
thickset
انبوه
thick
انبوه
massing
انبوه
collective
انبوه
luxuriant
انبوه
bushy
انبوه
heap
انبوه
clumping
انبوه
grossing
انبوه
multitudes
انبوه
mass
انبوه
multitude
انبوه
riffraff
انبوه
lot
انبوه
bushier
انبوه
bushiest
انبوه
heaping
انبوه
frictional unemployment
بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
mondayish
بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
mobbed
انبوه مردم
mob
انبوه مردم
bike
انبوه جمعیت
mobbing
انبوه مردم
mobs
انبوه مردم
overcrowd
انبوه شدن
voluminous
متراکم انبوه
mass
انبوه توده
overrunning
انبوه شدن
overruns
انبوه شدن
lot
توده انبوه
aggregate
انبوه سنگدانه
rampant vegetation
گیاهان انبوه
luxuriant vegetation
گیاهان انبوه
aggregates
انبوه سنگدانه
bikes
انبوه جمعیت
aggregates
انبوه توده
overrun
انبوه شدن
flag
دم انبوه وپشمالوی سگ
flags
دم انبوه وپشمالوی سگ
aggregate
انبوه توده
shock head
انبوه گیسو
mass data
دادههای انبوه
thicket
درختزار انبوه
clump
انبوه کردن
tussocks
دسته انبوه
tussock
دسته انبوه
congeries
انبوه کومه
massing
انبوه توده
mass consumption
مصرف انبوه
mass memory
حافظه انبوه
mass production
تولید انبوه
thickets
درختزار انبوه
denser
انبوه احمق
mass-production
تولید انبوه
heaps
انبوه گروه
congest
انبوه شدن
heaping
انبوه گروه
heap
انبوه گروه
clumps
انبوه کردن
flocculate
انبوه شدن
clumping
انبوه کردن
high mass consumption
مصرف انبوه
densest
انبوه احمق
massed fire
اتش انبوه
dense
انبوه احمق
agglomerate
توده انبوه
masses
انبوه توده
acervate
انبوه شده
mass storage
انبار انبوه
clumped
انبوه کردن
aggregate particles
خردههای انبوه شده
overeun error
خطای انبوه شده
age of mass consumption
عصر مصرف انبوه
mass storage device
دستگاه انبوه ذخیره
mass production of goods
تولید انبوه کالا
mass formation
ارایش هجومی انبوه
central mass storage
انباره انبوه مرکزی
economies of scale
صرفه جوئیهای تولید انبوه
flocculate
بصورت رشتههای انبوه و کرکداردراوردن
removable mass storage
انباره انبوه قابل انتقال
cloud
توده انبوه تیره وگرفته
clouding
توده انبوه تیره وگرفته
crowd
بازور وفشارپرکردن انبوه مردم
clouds
توده انبوه تیره وگرفته
crowds
بازور وفشارپرکردن انبوه مردم
wooded
پوشیده شده از درخت خیلی انبوه
profile
سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
profiled
سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
covert
بوته زار انبوه مخفیگاه شکار
rain forest
جنگل انبوه مناطق گرم و پرباران
profiling
سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
profiles
سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
shock headed
انبوه گیسو دارای موی فراوان
reprographics
ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
phillips curve
شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
begger my neighbour policy
سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
new deal
برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
phillips curve
منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
off the shelf
محصول سخت افزار یا نرم افزار با تولید انبوه
prodos
سیستم عامل II APPLE که برای حمایت دستگاههای ذخیره انبوه و دستگاههای ذخیره فلاپی دیسک طراحی شده است
accelerationists
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com