English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (14 milliseconds)
English Persian
unfigured بی صورت ساده
Search result with all words
surf جستجوی وب سایت با نگاه کردن به صفحات وب به صورت نا مرتب ولی حرکت ساده بین صفحات با استفاده از اتصالات
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
geometric design طرح هندسی [این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
plain weave بافت ساده زیر و رو [معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
Soumak بافت سوماک [سوماخ] [این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
Other Matches
simple design طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
basic یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
mirror carpet طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
structure با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
barrage jamming تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
rom دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
chargeable accessions استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
baldly ساده
unceremoniously ساده
freestanding ساده
simpleminded ساده دل
simplest ساده
simplest ساده دل
fanciless ساده
baldest ساده
simple ساده دل
sheepish ساده دل
simpler ساده
simpler ساده دل
sheepishly ساده دل
bald ساده
balder ساده
simplex ساده
plainest ساده
plains ساده
fraudless ساده
explicit ساده
free spoken ساده گو
taffetized ساده
plainer ساده
simple minded ساده دل
unmeaning ساده
plain ساده
conversable <adj.> ساده دل
expansive <adj.> ساده دل
good-humored ساده دل
seemly <adj.> ساده دل
innocent <adj.> ساده دل
simple-hearted <adj.> ساده دل
naive ساده
cleans ساده
unsophisticated ساده
untutored ساده
simple hearted ساده دل
clodhoppers ساده
clodhopper ساده
simplistic ساده
idiot ساده
idiots ساده
plain hearted ساده دل
daff ساده دل
unaadorned ساده
inexpensive ساده
downright ساده
naif ساده
charmless ساده
frugal ساده
positive ساده
unassuming ساده
homespun ساده
incomposite ساده
cleanest ساده
artless ساده
cleaned ساده
clean ساده
unceremonious ساده
slick ساده
slickest ساده
fructose ساده
unaffected ساده
incomplex ساده
simple ساده
semplice ساده
ingenue دختر ساده
soft headed ساده لوح
clean bill of lading بارنامه ساده
clean bill برات ساده
deck hand ملوان ساده
In simple (plain) English. به انگلیسی ساده
simple-minded ساده لوح
noddy ساده لوح
deck hands ملوان ساده
underhand service سرویس ساده
clean collection وصولی ساده
empirical formula فرمول ساده
dupable ساده لوح
baring ساده اشکار
barest ساده اشکار
unskilled worker کارگر ساده
bares ساده اشکار
two time دو حرکت ساده
barer ساده اشکار
bared ساده اشکار
bare ساده اشکار
liquidation ساده سازی
flat rate نرخ ساده
(a) snap <idiom> خیلی ساده
credulous ساده لوح
take it easy <idiom> ساده بگیر
primitive شکل ساده
oaf ساده لوح
simple parry دفاع ساده
primary cell پیل ساده
in plain english به انگلیسی ساده
simplification ساده سازی
simplifications ساده سازی
natively بطور ساده
gullibility ساده لوحی
gowk ساده لوح
simple oscillator نوسانگر ساده
free spokenness ساده گویی
sementem معنی ساده
frugal food خوراک ساده
gaby ساده لوح
reducible ساده شدنی
galah ساده لوح
gobemouche ساده لوح
open and shut ساده واضح
open-and-shut ساده واضح
phonemes صداهای ساده
phoneme صدای ساده
perfect gazes گازهای ساده
reductions ساده سازی
reduction ساده سازی
ingenuous صاف و ساده
overhand knot گره ساده
martin ساده لوح
pick wickian ساده بی تکلف
lamblkin ساده لوح
fall guys ساده لوح
infrugal غیر ساده
king post truss خرپای ساده
plain weave بافت ساده
plain rib تیغه ساده
plain paper کاغذ ساده
plain flap فلپ ساده
lamblike ساده لوح
fall guy ساده لوح
naivete ساده لوحی
oafs ساده لوح
single bevel but weld جوش لب به لب "وی " ساده
simplifier ساده کننده
simplifcation ساده سازی
simplex transmission مخابره ساده
simple minded ساده لوح
goofs ادم ساده
simple mean میانگین ساده
simple magnet مغناطیس ساده
candid صاف و ساده
single bond پیوند ساده
single entry حسابداری ساده
naive ساده لوح
duping ساده لوح
dupes ساده لوح
duped ساده لوح
dupe ساده لوح
sot ساده لوح
soft eye چشمی ساده
smpleton ساده لوح
simple fraction کسر ساده
simple eye چشم ساده
goof ادم ساده
simpleminded ساده لوح
simple truss خرپای ساده
simple structure ساخت ساده
simple stress تنش ساده
simple shear برش ساده
simple schizophrenia اسکیزوفرنی ساده
plain clothes ساده پوش
goofed ادم ساده
simplex channel مجرای ساده
goofing ادم ساده
simple distillation تقطیر ساده
simple correlation همبستگی ساده
simple compression فشار ساده
simple bending خمش ساده
simple beam تیر ساده
simple beam تیره ساده
simple average میانگین ساده
simple attack حمله ساده
plain-clothes ساده پوش
sketches نقشه ساده
sketch طرح ساده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com