Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
impenitence
بی میلی نسبت بتوبه توبه ناپذیری
Other Matches
my unwillingness to study
بی میلی من نسبت بتحصیل بیزازی من از تحصیل
apophasis
افهار مطلبی درعین حالی که گوینده بی میلی خود را نسبت به افهار ان بیان داشته
inexpiably
بطور کفاره ناپذیری بطورجبران ناپذیری
leverage
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
liftjet
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
prorata
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
repentance
توبه
irrepentant
بی توبه
resipiscence
توبه
contrition
توبه
impenitent
توبه ناپذیر
repenter
توبه کار
penitent
توبه کار
impenitence
عدم توبه
penintent
توبه کار
penitence
ندامت توبه
contrite
توبه کار
contrite
از روی توبه وپشیمانی
penitential psalms
مزامیر توبه و استغفار
penance
وادار به توبه کردن
penitently
از روی پشیمانی و توبه
shrive
توبه دادن وبخشیدن
penintent
شخص توبه کار
magdalen or lene
فاحشه توبه کرده
shrift
ایین توبه وبخشش
repentantly
از روی توبه و پشیمانی
to do penance
با ریاضت توبه کردن
to be penanced
با ریاضت توبه کردن
resipiscent
توبه کار تائب
contritely
ازروی توبه وپشیمانی
penance
توبه وطلب بخشایش پشیمانی
to repent one's sins
از گناهان خود توبه کردن
repent
توبه کردن پشیمان شدن
shrove tuesday
سه شنبه قبل ازچهارشنبه توبه
repents
توبه کردن پشیمان شدن
shrovetide
سه روز قبل ازچهارشنبه توبه
repenting
توبه کردن پشیمان شدن
repented
توبه کردن پشیمان شدن
nationallism
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
penitentially
چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
milli
میلی
discretional
میلی
disrelish
بی میلی
grudged
بی میلی
reluctance
بی میلی
disapprobation
بی میلی
dismay
بی میلی
unwillingness
بی میلی
dismays
بی میلی
lassitude
بی میلی
grudge
بی میلی
dismaying
بی میلی
dismayed
بی میلی
indispositions
بی میلی
disinclination
بی میلی
indisposedness
بی میلی
disaffection
بی میلی
inappetence
بی میلی
reluctancy
بی میلی
indisposition
بی میلی
grudges
بی میلی
listlessness
بی علاقگی بی میلی
inclination compass
قطبنمای میلی
distaste
بی میلی بدامدن
millivolt
میلی ولت
m.h.
میلی هانری
mh
میلی هنری
millisecond
میلی ثانیه
milliroentgen
میلی رونتگن
millimicrosecond
میلی میکروثانیه
millimicron
میلی میکرون
millimeter
میلی متر
mv
میلی ولت
milliampere
میلی امپر
milliammeter
میلی امپرسنج
milisecond
میلی ثانیه
millihenry
میلی هنری
mmn
میلی میکرون
anaphrodisia
بی میلی جنسی
millibar
میلی بار
ribbed
میل میلی
reluct
بی میلی نشاندادن
unwillingly
از روی بی میلی
afraid
از روی بی میلی
half heartedness
بی میلی سردی
with a bad grace
به اکراه ازروی بی میلی
hang back
بی میلی نشان دادن
deprecatory
حاکی از نارضایتی یا بی میلی
millivoltmeter
میلی ولت سنج
milliequvalent weight
وزن هم ارز میلی گرمی
imperviousness
نم ناپذیری
indissolubility
حل ناپذیری
illimitability
حد ناپذیری
illimitableness
حد ناپذیری
howtar
خمپاره انداز 701 میلی متری سنگین
ontos
تفنگ 601 میلی متری دو لولهای خودکششی
ineffability
وصف ناپذیری
nonadditivity
جمع ناپذیری
inaccessibility
دسترسی ناپذیری
impossibility
امکان ناپذیری
rigidity
انعطاف ناپذیری
permeability
نفود ناپذیری
imperviousness
سرایت ناپذیری
achromatisation
رنگ ناپذیری
achromatization
رنگ ناپذیری
achromatism
رنگ ناپذیری
acoria
سیری ناپذیری
abclution
فرهنگ ناپذیری
immobility
تحرک ناپذیری
inflexibility
انعطاف ناپذیری
invulnerability
اسیب ناپذیری
mortmain
انتقال ناپذیری
indescribability
وصف ناپذیری
impenetrableness
خلول ناپذیری
impenetrableness
سرایت ناپذیری
impenetrability
نفوذ ناپذیری
impassiveness
تالم ناپذیری
impassibility
تحمل ناپذیری
immutability
تغییر ناپذیری
immiscibility
امتزاج ناپذیری
immeusurableness
پیمایش ناپذیری
immeasurability
پیمایش ناپذیری
indomitability
تسخیر ناپذیری
inelasticity
کشش ناپذیری
inerrability
لغزش ناپذیری
inerrable
لغزش ناپذیری
inexpiableness
کفاره ناپذیری
indisputability
بحث ناپذیری
impermeability
نشت ناپذیری
indefensibility
تصدیق ناپذیری
indefensibility
دفاع ناپذیری
indefatigability
خستگی ناپذیری
incurability
علاج ناپذیری
indiscerptibility
تجزیه ناپذیری
incorruption
فساد ناپذیری
incorrigibility
اصلاح ناپذیری
incondensability
انقباض ناپذیری
incompressibility
تراکم ناپذیری
incomparability
مقایسه ناپذیری
incommutability
تخفیف ناپذیری
incommutability
تبدیل ناپذیری
inalterability
تغییر ناپذیری
imperviousness
نفوذ ناپذیری
inexpiableness
مرمت ناپذیری
inexplicability
توضیح ناپذیری
irrefutability
انکار ناپذیری
irremediableness
چاره ناپذیری
irremediableness
علاج ناپذیری
elastance
برق ناپذیری
irremissibility
بخشش ناپذیری
irreparableness
جبران ناپذیری
irresistibility
ایستادگی ناپذیری
irresistibility
مقاومت ناپذیری
irretrievability
چاره ناپذیری
irretrievability
جبران ناپذیری
irreversibility
برگشت ناپذیری
irrevocability
برگشت ناپذیری
indestructibility
فنا ناپذیری
chalktest
ازمایش اب ناپذیری با گچ
irreducibility
تحویل ناپذیری
irreconcilableness
اصلاح ناپذیری
inexpressibility
بیان ناپذیری
inextensibility
انبساط ناپذیری
infallibly
لغزش ناپذیری
insatiability
تسکین ناپذیری
inscrutability
تفحص ناپذیری
inseparability
تجزیه ناپذیری
insuperability
شکست ناپذیری
intangibility
لمس ناپذیری
interminableness
پایان ناپذیری
intolerability
تحمل ناپذیری
invariance
تغییر ناپذیری
invincibility
شکست ناپذیری
irreconcilability
اصلاح ناپذیری
irreconcilableness
وفق ناپذیری
irreconcilability
وفق ناپذیری
inevitability
چاره ناپذیری
untouchability
لمس ناپذیری
inaccessibility
ارتباط ناپذیری
mardi gras
سه روز قبل از چهارشنبه توبه کاتولیک ها که دراستان لویزیانا کاروان شادی حرکت میکند
parliamentary train
قطار راه اهنی که میلی یک PENNY بیشتر از مسافرنمیگیرد
rigidity of wages
انعطاف ناپذیری مزدها
factorial invariance
تغییر ناپذیری عاملی
rigidity of prices
انعطاف ناپذیری قیمت ها
modulus of incompressibility
ضریب فشار ناپذیری
wage rigidity
انعطاف ناپذیری مزد
price rigidity
انعطاف ناپذیری قیمت
impermeability
نفوذ ناپذیری ناتراوایی
elastivity
واحد برق ناپذیری
indispensability
چاره ناپذیری اقتضا
impermeability
نفوذناپذیری تراوش ناپذیری
to roll one's eyes
<idiom>
نشان دادن بی میلی
[بی علاقگی]
به انجام کاری
[اصطلاح مجازی]
impalpability
دارای خصوصیات لمس ناپذیری
implacability
تسکین ناپذیری کینه توزی
imperturbableness
خون سردی تشویش ناپذیری
incommensurability
عدم تقارن سنجش ناپذیری
unattainbility of absolute zero
دسترس ناپذیری صفر مطلق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com