Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 97 (2 milliseconds)
English
Persian
Without ( beyond , above ) price .
بی نهایت قیمتی
Other Matches
to infinity
بی نهایت
to infinity
تا نهایت
an infinite quantity
بی نهایت
an infinite
بی نهایت
precious
: قیمتی
worthlessness
بی قیمتی
extremities
نهایت
extremity
نهایت
beyond measure
بی نهایت
screamingly
بی نهایت
to an extreme
بی نهایت
in the extreme
بی نهایت
high value
قیمتی
high dollar value
قیمتی
omega
نهایت
outrance
نهایت
plaguily
بی نهایت
to a fault
بی نهایت
infintesimal
بی نهایت
extreme
نهایت
infinite
بی نهایت
endlessly
بی نهایت
excessively
بی نهایت
fearfully
بی نهایت
infinity
بی نهایت
At all costs . At any price .
به هر قیمتی که شده
to set no great store by
قیمتی ندانستن
infinity
بی نهایت
[ریاضی]
noble metal
فلز قیمتی
for all the world
<idiom>
بهر قیمتی
infinite quantity
مقدار بی نهایت
price support
حمایت قیمتی
price system
نظام قیمتی
worthful
گرانبها قیمتی
to the quick
بی نهایت سراسر
sustainable energy
انرژی بی نهایت
precious stone
سنگ قیمتی
intolerable
تن در ندادنی بی نهایت
valuable
گرانبها قیمتی
agates
سنگ قیمتی
agate
سنگ قیمتی
breathlessly
با نهایت اشتیاق
galactic
بی نهایت بزرگ
stoning
سنگ قیمتی
stones
سنگ قیمتی
stone
سنگ قیمتی
precious metal
فلز قیمتی
dual price system
نظام دو قیمتی
infinitesimal
بی نهایت کوچک
infinitesimal
بی نهایت خرد
high grade steel
فولاد قیمتی
ingot
فلز قیمتی
carpet value
ارزش قیمتی فرش
perfection of savagery
نهایت وحشی گری
asteria
نوعی سنگ قیمتی
average revenue
قیمتی که خریدارمی پردازد
price elasticity of demand
کشش قیمتی تقاضا
price elasticity of supply
کشش قیمتی عرضه
nonprice competition
رقابت غیر قیمتی
priceable things
اموال یا اشیا قیمتی
rondel
سنگهای قیمتی مدورزینتی
frustum
جزء بی نهایت کوچک
lapidarian
وابسته به سنگهای قیمتی
lapidary
وابسته به سنگهای قیمتی
cupellation
گرفتن فلزات قیمتی از سرب
cameo
برجسته کاری درجواهروسنگهای قیمتی
he did his utmost
نهایت کوشش را بعمل اوردن
cameos
برجسته کاری درجواهروسنگهای قیمتی
He is a priceless nice fellow .
آدم نازنین و قیمتی یی است
It is dirt cheap . It is a give - away .
مفت است ( بی نهایت ارزان )
nervous wreck
آدم بی نهایت عصبانی و نگران
bundle of nerves
آدم بی نهایت عصبانی و نگران
bag of nerves
آدم بی نهایت عصبانی و نگران
use up every ounce of energy
نهایت تلاش خود را به کار بستن
Ravishingly beautiful .
مثل ماه شب چهارده ( بی نهایت زیبا )
factories
قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
I must get hold of her at all costs.
بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
factory
قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
To go flat out . To make astupendous effort.
غیرت بخرج دادن ( نهایت تلاش را کردن )
I was petrified.
دود از کله ام بلند شد ( بی نهایت متعجب شدم )
facet
سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
facets
سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
demand price
حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
Every man has his price .
هر کسی یک قیمتی دارد ( قابل تطمیع وپذیرفتن رشوه )
one's light s
نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
dumping
فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
I was absolutely infuriated.
کارد میزدی خونم در نمی آمد
[بی نهایت عصبانی بودم]
A problem is a chance for you to do your best.
مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
break up value
قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
value added
اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
dumping
فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
rondelle
جسم مدور سنگهای قیمتی مدور زینتی
The patience of job.
صبر ایوب ( صبر وحوصله بی نهایت زیاد )
pearl
مروارید
[طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
closed back
بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
capital gain
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com