Dictiornary-Farsi | تابش خیره کننده تشعشع | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (16 milliseconds)

English	Persian
glare	تابش خیره کننده تشعشع
glared	تابش خیره کننده تشعشع
glares	تابش خیره کننده تشعشع


Other Matches

dazzled	تابش یا روشنی خیره کننده
dazzling	تابش یا روشنی خیره کننده
dazzle	تابش یا روشنی خیره کننده
dazzles	تابش یا روشنی خیره کننده
emission control	کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
emitter	تشعشع کننده
radiator	تشعشع کننده
radiators	تشعشع کننده
broadside aerial	تشعشع کننده عرضی
radiant	تشعشع کننده حرارتی
staring red	یا خیره کننده
fulgurant	خیره کننده
relucent	خیره کننده
foudroyant	خیره کننده
dazzlingly	بطور خیره کننده
eclat	روشنی خیره کننده
rem	مقدار واحد از تشعشع یونیزه کننده
ionizing radiation	تابش یونیزه کننده
flare	روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
flares	روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
roentgen	واحد تابش تشعشعات یونیزه کننده
fallout contours	خطوط میزان منحنی تشعشع اتمی یا نشان دهنده شدت تشعشع اتمی
rem	مقدار تابش یونیزه کننده که در صورت جذب توسط یک جسم همان تاثیرات فیزیولوژیکی را که یک رونتگن اشعه ایکس یاتابشهای گاما دارند خواهدداشت
survey meter	دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
emission	تشعشع
luminance	تشعشع
antiradiation	ضد تشعشع
radiational	تشعشع
total radiation	تشعشع کل
radiation	تشعشع
flashed	تشعشع
flash	تشعشع
flashes	تشعشع
emissions	تشعشع
radiometer	تشعشع سنج
fluorescent radiation	تشعشع فلورسنت
emits	تشعشع کردن
emit	تشعشع کردن
nuclear radiation	تشعشع هستهای
fluorescence	تشعشع ماهتابی
radiacmeter	تشعشع سنج
refulgence	جلال تشعشع
auras	تشعشع نورانی
radiancy	تابندگی تشعشع
dosimeter	تشعشع سنج
prompt radiation	تشعشع کامل
neutron radiation	تشعشع نوترونی
electronic radiation	تشعشع الکترونی
ray	روشنایی تشعشع
thermal radiation	تشعشع حرارتی
corpuscular radiation	تشعشع ذرهای
emitting	تشعشع کردن
emitted	تشعشع کردن
radioscopy	تشعشع سنجی
scattered radiation	تشعشع پراکنده
radiation source	منبع تشعشع
aura	تشعشع نورانی
intensity of radiation	شدت تشعشع
space radiation	تشعشع رادیویی
radiation	تشعشع اتمی
cosmic rays	تشعشع کاسمیک
ray	تشعشع داشتن
x irradiation	تشعشع رونتگن
radiance	تابندگی تشعشع
radiation loss	تلف تشعشع
radiation pressure	فشار تشعشع
glary	دارای تشعشع
radiantly	تشعشع بطورمنشعب
induced radiation	تشعشع القایی
radiological survey	تجسس تشعشع اتمی
magnetic dipole radiation	تشعشع دوقطبی مغناطیسی
radiation intensity	شدت تشعشع اتمی
directive radiation	تشعشع جهت دار
ultra violet radiation	تشعشع ماوراء بنفش
background count	عکس العمل تشعشع
x radiation	تشعشع اشعه مجهول
radio active	دارای تشعشع اتمی
stubborn	خیره سر
dourly	خیره سر
mulish	خیره سر
pertinacious	خیره سر
dour	خیره سر
stubborn <adj.>	خیره سر
starring	خیره
perverse <adj.>	خیره سر
intractable <adj.>	خیره سر
sullen <adj.>	خیره سر
obstinate	خیره سر
eccentric <adj.>	خیره سر
screwball	خیره سر
glaring	خیره
agaze	خیره
testy <adj.>	خیره سر
staring	خیره
willful <adj.>	خیره سر
isodose rate	خط نقاط هم دوز تشعشع اتمی
emissivity	قابلیت تشعشع یا ارسال اشعه
solar flare	تشعشع ناگهانی نیروی خورشید
roentgen	واحد سنجش تشعشع اتمی
fluorescent	لامپ مهتابی دارای تشعشع
broad beam headlamp	نور افکن با تشعشع عرضی
radiological	رادیولوژیکی مربوط به تشعشع هستهای
candescent	دارای تشعشع یاگرمای شدید
phosphorism	مسمومیت در اثر فسفر تشعشع فسفری
emissions	تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
emission	تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
luminous flux	جریان تشعشع در طول موج مریی
radiological survey	بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
blinded	خیره کردن
stubbornness	خیره سری
stares	خیره شدن
perrinaciousness	خیره سری
impudence	خیره سری
dazzlement	خیره سازی
gapeseed	نگاه خیره
gape seed	نگاه خیره
obstinacy	خیره سری
to look fixedly	خیره نگریستن
stare	خیره شدن
to stand at gaze	خیره ایستادن
gloatingly	با نگاه خیره
stared	خیره شدن
blind	خیره کردن
gazing	نگاه خیره
steadfastly	پابرجای خیره
glaringly	با نگاه خیره
gaze	نگاه خیره
mulishness	خیره سری
blinds	خیره کردن
gazed	نگاه خیره
gazes	نگاه خیره
goggle-eyed	خیره چشم
dazzle	خیره کردن
moon eyed	خیره ومتحیر
dazzled	خیره کردن
intractable	خیره سر ستیزه جو
steadfast	پابرجای خیره
dazzles	خیره کردن
dazzling	خیره کردن
roentgen	واحد بین المللی تشعشع اشعه مجهول
glowers	خیره نگاه کردن
gaped	خیره نگاه کردن
gapes	خیره نگاه کردن
glare	خیره نگاه کردن
gazing	خیره نگاه کردن
stared	خیره نگاه کردن
stares	خیره نگاه کردن
stare	خیره نگاه کردن
gaze	خیره نگاه کردن
glares	خیره نگاه کردن
gazed	خیره نگاه کردن
glared	خیره نگاه کردن
gape	خیره نگاه کردن
starer	دارای نگاه خیره
stargaze	بستاره ها خیره شدن
watcheye	چشم خیره وسفید
gorgonize	خیره نگاه کردن
glowered	خیره نگاه کردن
bedazzle	بکلی خیره کردن
gazes	خیره نگاه کردن
gloats	خیره نگاه کردن
gloating	خیره نگاه کردن
glower	خیره نگاه کردن
gloated	خیره نگاه کردن
gloat	خیره نگاه کردن
gaping	خیره نگاه کردن
glowering	خیره نگاه کردن
radiation of heat	تابش
radiation	تابش
irradiation	تابش
coruscation	تابش
radiational	تابش
phosphorogenic	تابش زا
fulgency	تابش
radioactivity	تابش
total radiation	تابش کل
glow	تابش
glinting	تابش
emissions	تابش
glinted	تابش
glint	تابش
isodose	هم تابش
shines	تابش
brilliance	تابش
glitters	تابش
glints	تابش
glitter	تابش
glowed	تابش
glows	تابش
effulge	تابش
effulgence	تابش
glittered	تابش
emission	تابش
eradiation	تابش
erythema	تابش
shine	تابش
lustre	تابش
terrain return	انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
fixations	خیره شدگی تعلق خاطر
gaped	نگاه خیره با دهان باز