Dictiornary-Farsi | تابع احتمال | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
probability function	تابع احتمال


Search result with all words

probability density function	تابع چگالی احتمال
Other Matches

nest	1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nests	1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
poisson distribution	این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
equivalence	1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
stubbing	تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed	تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stub	تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubs	تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
libraries	تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
library	تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
contingency	احتمال
contingencies	احتمال
suppositions	احتمال
supposition	احتمال
chance	احتمال
possibility	احتمال
expectance	احتمال
liability	احتمال
likelihood	احتمال
presumptions	احتمال
presumption	احتمال
aptness	احتمال
probability	احتمال
chancing	احتمال
liabilities	احتمال
chanced	احتمال
likelihoood	احتمال
possibilities	احتمال
like lihood	احتمال
eventuality	احتمال
expectancy	احتمال
eventualities	احتمال
verisimilitude	احتمال
chances	احتمال
moral certainty	احتمال قوی
probability of detection	احتمال اکتشاف
on the chance of	نظر به احتمال
presumption of fraud	احتمال تقلب
mathematical probability	احتمال ریاضی
probabilism	احتمال گرایی
experimental probability	احتمال تجربی
experimental probability	احتمال ازمایشی
probability analysis	احتمال کاوی
probability ratio	بهر احتمال
probability theory	نظریه احتمال
probability of detection	احتمال کشف
probability of collision	احتمال برخورد
inverisimilitude	عدم احتمال
kill probability	احتمال کشندگی
probability factor	ضریب احتمال
improbability	عدم احتمال
probability distribution	توزیع احتمال
probability curve	منحنی احتمال
presumedly	احتمال میرود
probability of kill	احتمال انهدام
probability of ionization	احتمال یونش
There is a 50-50 chance.	احتمال 50-50است
odds	احتمال ووقوع
the probability is	احتمال میرود
the probability is	احتمال دارد
stand a chance <idiom>	احتمال داشتن
contingency	احتمال وقوع
contingencies	احتمال وقوع
risked	احتمال زیان
risk	احتمال زیان
transition probability	احتمال انتقال
transition probability	احتمال جهش
unlikelihood	عدم احتمال
risking	احتمال زیان
risks	احتمال زیان
statistical weight	احتمال ترمودینامیکی
conditional probability	احتمال مشروط
compound probability	احتمال مرکب
risking	احتمال زیان یاخطر
kill probability	احتمال واردکردن تلفات
risked	احتمال زیان و ضرر
risked	احتمال زیان یاخطر
risks	احتمال زیان یاخطر
worst-case	بدترین وضع یا احتمال
It is quite likely that ….	خیلی احتمال می رود که …
normal probability curve	منحنی بهنجار احتمال
risking	احتمال زیان و ضرر
look for <idiom>	با احتمال فکر کردن
risks	احتمال زیان و ضرر
probability density	چگالی احتمال [ریاضی]
maximum liklihood method	روش حداکثر احتمال
risk	احتمال زیان یاخطر
risk	احتمال زیان و ضرر
damage threat	احتمال تولید خسارت
angular probability distribution	توزیع زاویهای احتمال
likelihood	احتمال کلی دارد
balances	احتمال رویداد خطا
balance	احتمال رویداد خطا
in all like	احتمال کلی دارد
in all probability	احتمال کلی میرود
radial probability distribution	توزیع احتمال شعاعی
it is beyond recall	احتمال لغوشدن ندارد
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
probability of kill	احتمال از بین رفتن
the odds are that he will doit	احتمال دارد که انکار را بکند
risks	احتمال خطر ریسک کردن
damage threat	منطقه احتمال تولید خسارت
single shot hit probability	احتمال اصابت یک گلوله به هدف
risking	احتمال خطر ریسک کردن
risk	احتمال خطر ریسک کردن
to be on the safe side	برای اینکه احتمال اشتباه
He is bound to come.	احتمال زیادی دارد که بیاید
it is p that he did not go	احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
odds-on	دارای احتمال بیش از 5 درصد
risked	احتمال خطر ریسک کردن
it may be presumed that	احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
presume	مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presumes	مسلم دانستن احتمال کلی دادن
central tendency	احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
In all probability. Very likely.	به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
presumed	مسلم دانستن احتمال کلی دادن
i p that they are both gone	احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
long shot	شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
shoo in	کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
characteristic strength	مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
The chances of a soloution are bleak.	احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
error handling	به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
re-entry	فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re entry	فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
anti knock	ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
long shot	شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
cruelty	در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
water injection	پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
the story is probale	این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد
dud probability	درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
characteristic actuation probability	احتمال مسلح شدن مین توسط مین جمع کن
hartley	بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
probability factor	ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
citizens	تابع
subsidiaries	تابع
subsidiary	تابع
subaltern	تابع
suffragan	تابع
submission	تابع
adjective	تابع
adjectives	تابع
subordinative	تابع
ancillary	تابع
incident	تابع
incidents	تابع
sequela	تابع
subalterns	تابع
passive	تابع
passives	تابع
follwer	تابع
amenable	تابع
dependent	تابع
function code	کد تابع
function generator	تابع زا
apanage	تابع
servitor	تابع
sequent	تابع
function	تابع
subservient	تابع
citizen	تابع
functions	تابع
dependants	تابع
subjects	تابع
tributaries	تابع
subject	تابع
subjected	تابع
subjecting	تابع
accessory	تابع
subordinate	تابع
tributary	تابع
subordinates	تابع
subordinated	تابع
subordinating	تابع
dependant	تابع
functioned	تابع
stress function	تابع تنش
tax function	تابع مالیات
step function	تابع پلکانی
analytical function	تابع تحلیلی
characteristic function	ویژه تابع
characteristic function	مشخصه تابع
utility function	تابع مفید
built in function	تابع توکار
boolean function	تابع بولی
subordination	تابع [مطیع]
supply function	تابع عرضه
approximation function	تابع تقریب
approximating function	تابع تقریب
suborder	تابع [مطیع]
subdominant	تابع تبعی
characteristic function	تابع مشخصه
allocation function	تابع تخصیص
hypotaxis	تابع [مطیع]
transformation function	تابع تبدیل
trial function	تابع ازمایشی
function	تابع [ریاضی]
work function	تابع کار
weight function	تابع وزنی
trigonometric function	تابع مثلثاتی
preference function	تابع رجحان