Dictiornary-Farsi | تابع قدر مطلق | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (3 milliseconds)

English	Persian
absolute value function	تابع قدر مطلق [ریاضی]


Search result with all words

nationallism	مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
complex absolute value function	تابع مختلط قدر مطلق [ریاضی]
real absolute value function	تابع حقیقی قدر مطلق [ریاضی]
Other Matches

nest	1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nests	1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
absolute volue	مقدار مطلق قدر مطلق
equivalence	1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
stubs	تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
library	تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stubbed	تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing	تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
libraries	تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stub	تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
re-entry	فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re entry	فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
autocratic	مطلق
absolutes	مطلق
abstract	مطلق
alodial	مطلق
positive	مطلق
downright	مطلق
allodial	مطلق
magisterial	مطلق
implicit	مطلق
unrestrained	مطلق
abstracting	مطلق
total	مطلق
totalling	مطلق
totalled	مطلق
totals	مطلق
arbitrary	مطلق
unconditional	مطلق
sovereign	مطلق
abstracts	مطلق
absolute	مطلق
sovereigns	مطلق
thorough going	مطلق
thetical	مطلق
thetic	مطلق
utters	مطلق
totaling	مطلق
totaled	مطلق
uttered	مطلق
utter	مطلق
categoric	مطلق
inevitable <adj.>	مطلق
categorical	مطلق
pure	مطلق
frees	مطلق
freeing	مطلق
freed	مطلق
free	مطلق
purer	مطلق
purest	مطلق
slickest	مطلق
unalterable <adj.>	مطلق
indispensable <adj.>	مطلق
inalienable <adj.>	مطلق
absolute <adj.>	مطلق
stark	مطلق
unalienable <adj.>	مطلق
sheer	مطلق
starker	مطلق
starkest	مطلق
starkly	مطلق
inconditionate	مطلق
slick	مطلق
absolutism	مطلق گرایی
absolutism	مطلق گرائی
absolutism	مطلق نگری
absolute value	مقدار مطلق
absolute vacuum	خلاء مطلق
oversoul	حقیقت مطلق
absolute temperature scale	مقیاس مطلق
absolute unit	واحد مطلق
absolute value	قدر مطلق
absolute zero	صفر مطلق
modulusp	قدر مطلق
modulus	قدر مطلق
absolute value	ارزش مطلق
irrelative	نا مربوط مطلق
pansophism	دانش مطلق
absolute volume	حجم مطلق
command automatism	فرمانبری مطلق
absolute zaro	صفر مطلق
omnipotent	قادر مطلق
categorical imperative	امر مطلق
abstractly	بطور مطلق
autarky	حاکم مطلق
autarchy	حاکم مطلق
an abstroct number	عدد مطلق
alodium	ملک مطلق
dead halt	توقف مطلق
absolute volue	ارزش مطلق
absolute velocity	سرعت مطلق
absolute viscosity	لزجت مطلق
absolute viscosity	گرانروی مطلق
individuum	هستی مطلق
imperator	فرمانروای مطلق
absolute luminosity	درخشندگی مطلق
global minimum	حداقل مطلق
global maximum	حداکثر مطلق
general power of attorney	وکالت مطلق
freeholder	مالک مطلق
ens	هستی مطلق
dynamic viscosity	گرانروی مطلق
autocracy	حکومت مطلق
almightly	قادر مطلق
absolute ether	اثر مطلق
absolute deviation	انحراف مطلق
absolute density	چگالی مطلق
absolute deficiency	نقص مطلق
absolute coulomb	کولن مطلق
absolute cell reference	رجوع مطلق سل
absolute authortity	اقتدار مطلق
absolute authortity	اختیار مطلق
absolute altitude	ارتفاع مطلق
anhydrous alcohol	الکل مطلق
absolute alcohol	الکل مطلق
absolute advantage	برتری مطلق
absolute address	آدرس مطلق
absolute discharge	آزادی مطلق
absolute humidity	رطوبت مطلق
absolute gravity	سنگینی مطلق
absolute frequency	بسامد مطلق
absolute frequency	فراوانی مطلق
absolute error	اشتباه مطلق
absolute error	خطای مطلق
absolute energy	انرژی مطلق
absolute efficiency	کارائی مطلق
absolute drought	خشکی مطلق
absolute address	نشانی مطلق
absolute accommodation	انطباق مطلق
absolute permeability	نفوذپذیری مطلق
absolute potential	پتانسیل مطلق
absolute poverty	فقر مطلق
absolute pressure	فشار مطلق
absolute price	قیمت مطلق
absolute priority	اولویت مطلق
absolute scale	مقیاس مطلق
absolute sensitivity	حساسیت مطلق
absolute movement	حرکت مطلق
absolute temperature	دمای مطلق
arbitrary	مطلق مستبدانه
autocratically	بطور مطلق
absolute majority	اکثریت مطلق
magisterially	بطور مطلق
princes	فرمانروای مطلق
prince	فرمانروای مطلق
absolute judgment	قضاوت مطلق
absolute liability	بدهی مطلق
absolute limen	آستانه مطلق
absolute threshold	آستانه مطلق
absolute loader	بارکننده مطلق
absolute magnitude	قدر مطلق
absolute methanol	متانول مطلق
absolute monopoly	انحصار مطلق
absolute nullity	بطلان مطلق
absolute paths	مسیر مطلق
freehold	ملک مطلق
magistrially	بطور مطلق
abstract	مطلق خیالی
quiet enjoyment	واگذاری مطلق
despot	حاکم مطلق
despots	حاکم مطلق
autocrat	حاکم مطلق
welsh mortgage	رهن مطلق
abstracting	مطلق خیالی
abstracts	مطلق خیالی
universal legacy	وصیت مطلق
the preterite tense	ماضی مطلق
the positive d.	درجه مطلق
all-powerful	قادر مطلق
shoo-in <idiom>	برنده مطلق
(not a) snowball's chance in hell <idiom>	بد شانس مطلق
summum bonum	خیر مطلق
autocrat	سلطان مطلق
autocrats	حاکم مطلق
seisin	تصرف مطلق
perfect loss	زیان مطلق
past or preterite d.	ماضی مطلق
omnipotence	قدرت مطلق
autocrats	سلطان مطلق
magnitude	قدر مطلق
simpliciter	بطور مطلق
seizin	تصرف مطلق
magisterial	مطلق دارای اختیار
ultramontane	تفوق مطلق پاپ
absolute zero entropy	انتروپی در صفر مطلق انتروپی صفر مطلق
absolute boiling point	دمای جوش مطلق
absolute pitch	زیر و بمی مطلق
universal agent	وکیل مطلق الوکاله
approximate absolute temperature	دمای مطلق تقریبی
modular	وابسته به قدر مطلق
dictators	فرمانروای مطلق خودکامه
dictator	فرمانروای مطلق خودکامه
discretely	بطور مطلق یا مجزا
absolute system of units	دستگاه احاد مطلق
absolute specific gravity	سنگینی ویژه مطلق
absolute scale	مقیاس دمای مطلق
absolute refractory period	دوره بی پاسخی مطلق
cultural absolutism	مطلق نگری فرهنگی
absolute reaction rate	سرعت واکنش مطلق