Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
sell out
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-out
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-outs
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
Other Matches
loss leader
بفروش میرسد کالایی که به منظور جلب توجه مشتری زیر قیمت تمام شده بفروش می رسد
sold
فروخته شده بفروش رفته
cost of sales
قیمت تمام شده کالای فروش رفته
damped wave
موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number
عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
The sun has set (hadd set).
آفتاب رفته است ( رفته بود )
dwindle
رفته رفته کوچک شدن
dwindled
رفته رفته کوچک شدن
dwindles
رفته رفته کوچک شدن
dwindling
رفته رفته کوچک شدن
to peter out
رفته رفته کوچک شدن
Jerry builder
بساز و بفروش
They ripped off his medals .
مدال هایش را از سینه اش کندند
his kidnegs have gone w
گرده هایش درست کارنمیکنند
blood sprang to his cheeks
خون درگونه هایش دوید
sell
فروختن بفروش رفتن
to work off
بفروش رساندن اب کردن
sells
فروختن بفروش رفتن
selling
فروختن بفروش رفتن
He was wearing his decorations .
نشان هایش را به سینه زده بود
palmipede
پرندهای که پنجه هایش پرده دارد
he ia as leanas a rake
ازلاغری دنده هایش رامیتوان شمرد
A tree is known by its fruit .
<proverb>
درخت با میوه هایش شناخته مى شود .
such goods will sell very high
اینگونه کالاهاخوب بفروش میرود
soft sell
بانرمی وملایمت بفروش رساندن
to go off
بفروش رفتن نتیجه دادن
She was crying over her misfortunes.
ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
work off
از شر چیزی خلاص شدن بفروش رساندن
products customarily found in a pharmacy
کالاهایی که معمولا در داروخانه بفروش می روند
piece goods
کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
to i.a person for his actions
کسیرا ازمسئولیت قانونی دربرابر کرده هایش رهاکردن
atlas
قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
atlases
قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
If you want to sell your car , I am your man .
اگر می خواهی اتوموبیلت را بفروش من مرد خریدم
New and used cars are sold here .
انواع اتوموبیل های نو وکهنه بفروش می رسد
cross-window
[پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminate
تمام شدن تمام کردن
terminated
تمام شدن تمام کردن
terminates
تمام شدن تمام کردن
DIF file
استاندارد de fouto که روشی که صفحه گسترده فرمولها و داده هایش را در فایل ذخیره میکند بیان میکند
passes
بلیط
pass
بلیط
elder hard
سر بلیط
passed
بلیط
tickets
بلیط
ticket
بلیط
complimentary
بلیط افتخاری
return ticket
بلیط دوسره
rain check
بلیط باران
8 oclock sharp . On the stroke of 8.
بلیط دوسره
hares
مسافر بی بلیط
hare
مسافر بی بلیط
season ticket
بلیط فصلی
meal tickets
بلیط غذا
tickets
بلیط منتشرکردن
ticket
بلیط منتشرکردن
stubbed
ته بلیط کوتوله
season tickets
بلیط فصلی
return tickets
بلیط دوسره
trip ticket
بلیط مسافرت
tokens
بلیط ورود
commutation ticket
بلیط با تخفیف
meal ticket
بلیط غذا
deadhead
بی بلیط سفرکردن
stubbing
ته بلیط کوتوله
stub
ته بلیط کوتوله
booking clerk
بلیط فروش
token
بلیط ورود
stubs
ته بلیط کوتوله
department stores
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
show your ticket to him
بلیط خودراباونشان دهید
box office
باجه بلیط فروشی
to queue
[line]
up for tickets
برای بلیط در صف ایستادن
cards
کارت ویزیت بلیط
ticket
بلیط دار کردن
tickets
بلیط دار کردن
box offices
باجه بلیط فروشی
card
کارت ویزیت بلیط
return ticket
بلیط رفت و برگشت
rain check
بلیط مجانی یا مجدد
day return
بلیط رفتو برگشت
bookable
بلیط هواپیما-صندلیتئاتر رزروشده
deadhead
کسیکه بدون بلیط سوار
There are no tickets available for tonight .
بلیط برای امشب موجود نیست
this ticket admits one
با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
There are a few tickets left for tonight .
چند بلیط برای امشب مانده
box offices
گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
box office
گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
show him your ticket
بلیط خودرا باو نشان دهید
grilles
شبکه پنجره کوچک بلیط فروشها
grille
شبکه پنجره کوچک بلیط فروشها
travel agents
بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
travel agent
بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
fare dodger
کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
gatecrasher
کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
gatecrashers
کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
rain check
<idiom>
بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
by degrees
<adv.>
رفته رفته
departed
رفته
thrawart
در رفته
short tempered
از جا در رفته
dislocated
در رفته
frenetical
از جا در رفته
gradually
رفته رفته
bit by bit
<adv.>
رفته رفته
in process of time
رفته رفته
gradually
<adv.>
رفته رفته
by inches
رفته رفته
inchmeal
رفته رفته
red-hot
ازجادر رفته
pulled
تحلیل رفته
he knew that i had gone
او میدانست که من رفته ام
sunken
فرو رفته
defunct
ازبین رفته
all in all
روی هم رفته
overalls
رویهم رفته
overall
رویهم رفته
averaged
روی هم رفته
first and last
روی هم رفته
day a day
روی هم رفته
unbridle
مهاردر رفته
deep-set
فرو رفته
consumptive
تحلیل رفته
truncated soil
خاک رو رفته
smudgier
رنگ و رو رفته
frenzied
ازجا در رفته
averagly
روی هم رفته
consumptives
تحلیل رفته
retreating forehead
پیشانی تو رفته
it has escaped my remembrance
از خاطرم رفته
emaciated
گوشت رفته
on a par
روی هم رفته
frantic
ازکوره در رفته
in the lump
روی هم رفته
in the a
روی هم رفته
iam bored
حوصله ام سر رفته
smudgiest
رنگ و رو رفته
smudgy
رنگ و رو رفته
windswept
بر باد رفته
weatherbeaten
رنگ و رو رفته
by and large
<idiom>
روی هم رفته
all told
روی هم رفته
i have been to paris
پاریس رفته ام
madding
از کوره در رفته
average
روی هم رفته
chafed
پوست رفته
neatest
شسته و رفته
extinct
ازبین رفته
I'm glad he's gone.
خوشحالم که او رفته.
altogether
روی هم رفته
pallid
رنگ رفته
off shade
رنگ رفته
appointed
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
deployed
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
inserted
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
installed
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
applied
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
averaging
روی هم رفته
averaged
روی هم رفته
neater
شسته و رفته
averages
روی هم رفته
gone
<adj.>
از دست رفته
on average
[on av.]
روی هم رفته
jitters
از کوره در رفته
exhausted
تحلیل رفته
away
غایب رفته
cavetto
[پخی تو رفته]
overseen
غلط رفته
neat
شسته و رفته
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
he must have gone
باید رفته باشد
he is off to the war
رفته است به جنگ
paler
رنگ رفته بی نور
neater
شسته و رفته مرتب
As limp as a rag.
شل واز حال رفته
palest
رنگ رفته بی نور
immersed in debt
فرو رفته در فرض
income forgone
درامداز دست رفته
The child
[kid,baby]
has taken after her mother.
بچه به مادرش رفته.
furibund
اشفته ازجادر رفته
pale
رنگ رفته بی نور
go out the window
<idiom>
اثرش از بین رفته
advanced pawn
پیاده پیش رفته
powering
توان از دست رفته
power
توان از دست رفته
He is on leave of absence .
مرخصی رفته است
powers
توان از دست رفته
powered
توان از دست رفته
lost
از دست رفته ضایع
ha-ha
دیوار فرو رفته
washed up
بکلی تحلیل رفته
forged side
سطح فرو رفته
lorn
از دست رفته بربادرفته
Have you been there recently (lately)
تازگیها آنجا رفته ای ؟
tacky
رنگ ورو رفته
neat
شسته و رفته مرتب
neatest
شسته و رفته مرتب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com