English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (8 milliseconds)
English Persian
attack تاخت و تاز یورش
attacked تاخت و تاز یورش
attacks تاخت و تاز یورش
Other Matches
onslaught یورش
offense یورش
onslaughts یورش
invasions تک یورش
sortie یورش
sallies یورش
raided یورش
sally یورش
onrush یورش
offence یورش
offenses یورش
assault یورش
assailment یورش
assaulted یورش
assaults یورش
raid یورش
raids یورش
raiding یورش
invasion تک یورش
sorties یورش
sortie یورش اوردن
raiders یورش برنده
sally یورش اوردن
assault یورش شمشیرباز
sorties یورش اوردن
raider یورش برنده
storm یورش اوردن
assaults یورش شمشیرباز
rush حمله یورش
rush یورش کردن
rushed حمله یورش
rushed یورش کردن
rushing حمله یورش
offensive زشت یورش
offensives زشت یورش
unassailable یورش ناپذیر
sallies یورش اوردن
storms یورش اوردن
storming یورش اوردن
stormed یورش اوردن
assaulted یورش شمشیرباز
rushing یورش کردن
raid یورش اوردن
pushes یورش بردن
pushed یورش بردن
push یورش بردن
inrush درون یورش
raided یورش اوردن
raiding یورش اوردن
insalivate درون یورش
academic assault یورش کلاسیک
explosive یورش ناگهانی
striking force نیروی یورش
raids یورش اوردن
pash یورش نرمی
canters تاخت
canter تاخت
cantered تاخت
attack تاخت
attacked تاخت
cantering تاخت
attacks تاخت
gallops تاخت
gallop تاخت
galloped تاخت
strike ضربت زدن یورش
strikes ضربت زدن یورش
pounces حمله باچنگال یورش
pounce حمله باچنگال یورش
pounced حمله باچنگال یورش
pouncing حمله باچنگال یورش
sacking درحال یورش وچپاول
to rush at یورش یاحمله کردن به
to sweep down on تاخت کردن
onset تاخت و تاز
to run across or against بکسی تاخت
inburst تاخت وتاز
irruptive تاخت وتازکننده
brattle تاخت چهارنعل
hand gallop تاخت ملایم
inbreak تاخت و تاز
inruption تاخت وتاز
incursions تاخت و تاز
incursion تاخت و تاز
galloped تاخت کردن
raided تاخت و تاز
raiding تاخت و تاز
invasions تاخت و تاز
gallop تاخت کردن
invaders تاخت و تازگر
invader تاخت و تازگر
invasions تاخت وتاز
invasion تاخت وتاز
invasion تاخت و تاز
gallops تاخت کردن
raid تاخت و تاز
raids تاخت و تاز
inroad تاخت و تاز
loped تاخت حرکت خرامان
lopes تاخت حرکت خرامان
loping تاخت حرکت خرامان
overrun تاخت و تاز کردن
overrunning تاخت و تاز کردن
overruns تاخت و تاز کردن
incursive تاخت و تاز امیز
raids تک سریع تاخت و تاز
invaded تاخت و تاز کردن در
raiding تک سریع تاخت و تاز
lope تاخت حرکت خرامان
invasive تاخت وتاز کننده
raided تک سریع تاخت و تاز
raid تک سریع تاخت و تاز
ravage تاخت و تاز ویرانی
foray تاخت وتاز کردن
foray تاخت و تاز کردن
forays تاخت وتاز کردن
forays تاخت و تاز کردن
invade تاخت و تاز کردن در
invades تاخت و تاز کردن در
invading تاخت و تاز کردن در
ravages تاخت و تاز ویرانی
ravaging تاخت وتاز کردن
ravaging تاخت و تاز ویرانی
ravage تاخت وتاز کردن
ravaged تاخت و تاز ویرانی
ravages تاخت وتاز کردن
ravaged تاخت وتاز کردن
loped شلنگ انداختن تاخت رفتن
lopes شلنگ انداختن تاخت رفتن
loping شلنگ انداختن تاخت رفتن
raiding party قسمت مامور دستبرد یا تاخت
lope شلنگ انداختن تاخت رفتن
all the way اخرین یورش برای لمس نقطه نهایی
galloper عراده توپ سبک تاخت کننده
to outflank an army گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
golden horde سپاهیان مغول که در قرن سیزدهم اروپای شرقی رامورد تاخت و تاز قرار دادند
charging خطای مهاجم خطای ناشی از یورش به حریف
lay on حمله کردن یورش کردن
invading تک کردن تاخت و تاز کردن
attacks مبادرت کردن به تاخت کردن
invades تک کردن تاخت و تاز کردن
invaded تک کردن تاخت و تاز کردن
invade تک کردن تاخت و تاز کردن
attack مبادرت کردن به تاخت کردن
attacked مبادرت کردن به تاخت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com