English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
English Persian
lag تاخیر زمانی
lagged تاخیر زمانی
lags تاخیر زمانی
time lag تاخیر زمانی
time lags تاخیر زمانی
Search result with all words
coding delay تاخیر زمانی مربوط به کشف رمز و پیام
decision lag تاخیر زمانی در تصمیم گیری
latency تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
Other Matches
slice مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slices مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ppm Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
assembly 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
supersedure تاخیر
subsequence تاخیر
mora تاخیر
delay تاخیر
delays تاخیر
delaying تاخیر
retardation تاخیر
stator تاخیر کن
delay line خط تاخیر
lagged تاخیر
lags تاخیر
dilatoriness تاخیر
demurral تاخیر
dilation تاخیر
lag تاخیر
cunctation تاخیر
latency تاخیر
permutation تاخیر
deferment تاخیر
lead lag relation تاخیر
permutations تاخیر
artificial delay line خط تاخیر
external delay تاخیر خارجی
dally تاخیر کردن
electromagnetic delay line خط تاخیر الکترومغناطیسی
time lags زمان تاخیر
average latency تاخیر متوسط
hindrances سبب تاخیر
delayed به تاخیر افتاده
time lag زمان تاخیر
angle of lag زاویه تاخیر
lag angle زاویه تاخیر
delaying به تاخیر انداختن
delay circuit مدار تاخیر
tarry تاخیر کردن
hindrance سبب تاخیر
delay به تاخیر انداختن
delay time زمان تاخیر
propagation delay تاخیر پخش
delays به تاخیر انداختن
demurrage جریمه تاخیر
slow down تاخیر کردن
seek delay تاخیر پیگردی
linger تاخیر کردن
lingered تاخیر کردن
lingering تاخیر کردن
lingers تاخیر کردن
put over تاخیر کردن
ignition delay تاخیر اختراق
propagation delay تاخیر انتشار
inductive retardation تاخیر القایی
postponer تاخیر انداز
ignition lag تاخیر احتراق
phase lag تاخیر فاز
non delay بدون تاخیر
non delay ماسوره بی تاخیر
magnetic lag تاخیر مغناطیسی
lag coefficient ضریب تاخیر
lag of phase تاخیر فاز
tardiness تاخیر ورود
retardation coil پیچک تاخیر
postpone به تاخیر انداختن
postponed به تاخیر انداختن
postpones به تاخیر انداختن
postponing به تاخیر انداختن
rotational delay تاخیر چرخشی
retardment درنگ تاخیر
postponement تاخیر اندازی
postponements تاخیر اندازی
dallied تاخیر کردن
dallies تاخیر کردن
dallying تاخیر کردن
retard تاخیر کردن
retarding تاخیر کردن
retards تاخیر کردن
retarder تاخیر کننده
magnetic delay line خط تاخیر مغناطیسی
tardier دارای تاخیر
lag تاخیر کردن
tarried تاخیر کردن
lags تاخیر کردن
lingerer تاخیر کننده
lagged تاخیر کردن
stick الصاق تاخیر
tardiest دارای تاخیر
tardy دارای تاخیر
tarries تاخیر کردن
tarrying تاخیر کردن
valve lag تاخیر سوپاپ
hold off <idiom> تاخیر کردن
delay zction firing عمل احتراق با تاخیر
delaying به تاخیر افتادن تاخیرکردن
acoustic delay line خط تاخیر دهنده صوتی
delays به تاخیر افتادن تاخیرکردن
demurrage تاخیر کردن نگاهداشتن
option of delayed payment of the price خیار تاخیر ثمن
suspension of the game تعویق و تاخیر بازی
delay به تاخیر افتادن تاخیرکردن
late payment damages خسارت تاخیر تادیه
arming delay تاخیر در مسلح شدن
delay equalizer برابر کننده تاخیر
delay en route تاخیر در حین راه
hang-up <idiom> تاخیر دربعضی از کارها
summaries انجام شده بدون تاخیر
demurs استثنا قائل شدن تاخیر
summary انجام شده بدون تاخیر
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
Better late then never. <proverb> تاخیر بهتر از هرگز است .
demur استثنا قائل شدن تاخیر
demurred استثنا قائل شدن تاخیر
put off تاخیر کردن طفره رفتن
slippage تاخیر در انجام یک یا چندفعالیت کارگاهی
magnetic delay تاخیر توسط حافظه مغناطیسی
delay en route تاخیر درحین حرکت در مسیر
delayed a.v.c. نافم خودکار صدا با تاخیر
prolonger تاخیر دهنده طولانی کننده
demurring استثنا قائل شدن تاخیر
demurrer تقاضای تاخیر درصدور حکم
throw back باعث تاخیر شدن رجعت
demurrage خسارت تاخیر تخلیه کشتی
waiting delay تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
slow whistle تاخیر داور در سوت زدن پس از خطا
His departure has been postponed for two days. حرکت او [مرد] دو روز به تاخیر افتاد.
height delay زمان تاخیر رسیدن هواپیمابارتفاع معین
deferred maintenance قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
stick around تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
Is the train from Leeds late? آیا قطار شهر لیدز تاخیر دارد؟
acoustic حافظه ترمیم یافته که از خط تاخیر صوتی استفاده میکند
demurrage جهت این تاخیر مسبب ان باید خسارت بپردازد
delayed offside تاخیر در اعلام افساید که بستگی به واکنش مدافع دارد
acoustic تاخیر ایجاد میکند و داده نیز در رسانه جریان دارد
instantaneous readout سیستمی بدون تاخیر بین گیرنده کمیت موردنظر ونشاندهنده ان
hysteresis تاخیر تغییر دانسیته شارمغناطیسی نسبت به شدت میدان مغناطیسی
time limits حد زمانی
monomial یک زمانی
on <prep.> در [زمانی]
onetime یک زمانی
timeline خط زمانی
time sense حس زمانی
sometime یک زمانی
time limit حد زمانی
eternity بی زمانی
synchrony هم زمانی
simultaneeity هم زمانی
whilom یک زمانی
temporal زمانی
contemporaneousness هم زمانی
synchronization هم زمانی
eternities بی زمانی
time sharing اشتراک زمانی
clock paradox پارادکس زمانی
time limits محدوده زمانی
timeline تسلسل زمانی
When I came in زمانی که من تو آمدم
continuous time با پیوستگی زمانی
no longer نه بیشتر [زمانی]
timetabling برنامه زمانی
pressure of time فشار زمانی
discrete time با گسستگی زمانی
time pressure فشار زمانی
time scales مقیاس زمانی
temporal جسمانی زمانی
time scale مقیاس زمانی
time limits محدودیت زمانی
time limit محدوده زمانی
time lag فاصله زمانی
timetables برنامه زمانی
timetabled برنامه زمانی
timetable برنامه زمانی
flashback وقفه زمانی
flashbacks وقفه زمانی
time lags فاصله زمانی
no longer نه دیگر [زمانی]
in a short time در اندک زمانی
time limit محدودیت زمانی
time horizon افق زمانی
time bar محدودیت زمانی
time interval فاصله زمانی
time path مسیر زمانی
time preference ترجیح زمانی
time preference رجحان زمانی
time preference ارجحیت زمانی
time priority تقدم زمانی
time quantum ذره زمانی
time schedule برنامه زمانی
time score نمره زمانی
time series سریهای زمانی
throughput time اشتراک زمانی
time slice برش زمانی
time study بررسی زمانی
time table جدول زمانی
time base مبدا زمانی
time constant ثابت زمانی
time fuse ماسوره زمانی
time jitter اختلال زمانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com