Dictiornary-Farsi | تادیب ترتیب | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
discipline	تادیب ترتیب
disciplines	تادیب ترتیب
disciplining	تادیب ترتیب


Other Matches

random processing	پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedule	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation	ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
discipline	تادیب
correction	تادیب
chastisement	تادیب
crackdown	تادیب
disciplining	تادیب
disciplines	تادیب
crackdowns	تادیب
bridewell	تادیب گاه
to dress down	تادیب کردن
self-discipline	تادیب نفس
amerce	تادیب کردن
discipline	تادیب کردن
self castigation	تادیب نفس
disciplines	تادیب کردن
disciplining	تادیب کردن
self discipline	تادیب نفس
trimmer	تادیب کننده
self discipline	انضباط نفس تادیب
correctives	تادیب کننده اصلاحی
correction	غلط گیری تادیب
school	تادیب یا تربیت کردن
schools	تادیب یا تربیت کردن
corrective	تادیب کننده اصلاحی
chain	1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chains	1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order	ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
batting order	ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
undisciplined	تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
corrects	اصلاح کردن تادیب کردن
correcting	اصلاح کردن تادیب کردن
correct	اصلاح کردن تادیب کردن
collocation	ترتیب
regularity	ترتیب
regularities	ترتیب
in series	به ترتیب
disorderly	بی ترتیب
irregular	بی ترتیب
kelter or kilter	ترتیب
kelter	ترتیب
pial	بی ترتیب
lay out	ترتیب
ordonnance	ترتیب
orderless	بی ترتیب
immethodical	بی ترتیب
assortment	ترتیب
ordering	ترتیب
anomalies	بی ترتیب
arramgement	ترتیب
arrangment	ترتیب
systems	ترتیب
ataxic	بی ترتیب
system	ترتیب
orderliness	ترتیب
catenation	ترتیب
order	ترتیب
sequences	ترتیب
assortments	ترتیب
sequence	ترتیب
anomaly	بی ترتیب
to make an arrangement	ترتیب
arrangement	ترتیب
respectively	به ترتیب
random	بی ترتیب
randomly	بی ترتیب
configurations	ترتیب
arrangements	ترتیب
organizations	ترتیب
organization	ترتیب
organisations	ترتیب
arr	ترتیب
out of kelter	بی ترتیب
to order <idiom>	به ترتیب
management	ترتیب
regvlarity	ترتیب
managements	ترتیب
configuration	ترتیب
serialization	ترتیب
set up	ترتیب
scheme	ترتیب رویه
hereto <adv.>	به این ترتیب
hereunto <adv.>	به این ترتیب
rough and tumble	بی نظم و ترتیب
orchestration	ترتیب هم اهنگی
schemes	ترتیب رویه
orchestrations	ترتیب هم اهنگی
schemed	ترتیب رویه
on this <adv.>	به این ترتیب
decreasing order	ترتیب کاهنده
dresses	ترتیب دادن
dress	ترتیب دادن
alphabetical order	ترتیب رکوردها
for this purpose <adv.>	به این ترتیب
permanency	ترتیب همیشگی
at the same time [on the other hand] <adv.>	به ترتیب دیگر
make-up	ترتیب گریم
disordered	بی ترتیب اشفته
by the same token <adv.>	به ترتیب دیگر
ordains	ترتیب دادن
on the other hand <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other side <adv.>	به ترتیب دیگر
runs	ترتیب محوطه
ordaining	ترتیب دادن
ordained	ترتیب دادن
permanencies	ترتیب همیشگی
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگر
concerning this <adv.>	به این ترتیب
as to that <adv.>	به این ترتیب
alternatively <adv.>	به ترتیب دیگر
apart from that <adv.>	به ترتیب دیگر
ordain	ترتیب دادن
run	ترتیب محوطه
rearrngement	ترتیب مجد د
sequencing	ترتیب گذاری
sequencing	ترتیب دهی
in chronological order	به ترتیب تاریخ
sort key	کلید ترتیب
gradational	به ترتیب درجه
first in first out	به ترتیب ورود
firing order	ترتیب احتراق
sort order	نظم ترتیب
random fill	خاکریز بی ترتیب
fifo	به ترتیب ورود
sequencer	ترتیب سنج
sequence number	شماره ترتیب
indue order	به ترتیب صحیح
partial order	ترتیب جزئی
partial order	پاره ترتیب
relative location	ترتیب نسبی
order of battle	ترتیب نیرو
march order	ترتیب راهپیمایی
lighting scheme	ترتیب روشنایی
sequence check	مقابله ترتیب
sequence control	کنترل ترتیب
kelter	بی ترتیب مختل
sequence counter	ترتیب شمار
expandede order	ترتیب مبسوط
desultorily	بطور بی ترتیب
untune	بی ترتیب کردن
word order	ترتیب واژه ها
castrametation	فن ترتیب اردو
calling sequence	ترتیب فراخوانی
birth order	ترتیب ولادت
In this order. In this way.	باین ترتیب
ascending order	ترتیب صعودی
arrengement	ترتیب دادن
collating sequence	ترتیب تلفیقی
compose sequence	ترتیب ساختگی
descending sort	ترتیب نزولی
descending order	ترتیب نزولی
data set	ترتیب داده
curialism	ترتیب دربارپاپ
to map out	ترتیب دادن
critical assembly	ترتیب بحرانی
control sequence	ترتیب کنترل
connecting arrangement	ترتیب متصل
connecting arrangement	ترتیب پیوسته
layouts	ترتیب وسایل
arrangement	ترتیب اصلاح
arrangement	ترتیب تنظیم
arrangements	ترتیب اصلاح
arrangements	ترتیب تنظیم
formation	ترتیب قرارگرفتن
ratings	ترتیب تقدم
rating	ترتیب تقدم
chronological	به ترتیب تاریخ
rearrangements	ترتیب مجدد
layout	ترتیب وسایل
line-up	به ترتیب ایستادن
line-ups	به ترتیب ایستادن
system	نظم ترتیب
rearrangement	ترتیب مجدد
trained	نظم ترتیب
instrumentation	ترتیب اهنگ
sequences	ترتیب دادن
sequences	رشته ترتیب
line up	به ترتیب ایستادن
train	نظم ترتیب
sequence	ترتیب دادن
tactics	نظم و ترتیب
sequence	رشته ترتیب
precedence	ترتیب تقدم
systems	نظم ترتیب
trains	نظم ترتیب
multilevel sort	ترتیب چند سطحی
record layout	ترتیب کلی رکوردها
ordered	دارای نظم و ترتیب
phase out	به ترتیب خارج کردن
order of fire	ترتیب توالی اتش
order of fire	ترتیب احتراق موتور
fifo	خروج به ترتیب ورود
pre arrenge	از پیش ترتیب دادن
marshals	به ترتیب نشان دادن
prearrange	قبلا ترتیب دادن
marshaling	به ترتیب نشان دادن
rearrngement	ترتیب دوم باره