Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
acceptance date
تاریخ قبولی
Other Matches
backdated
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdate
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
antedated cheque
چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
antedated
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedate
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
martyrology
تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
antedates
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
date
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
dates
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
hagiology
تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
prehistory
ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
acceptances
قبولی
adoption
قبولی
acceptance
قبولی
acceeptance
قبولی
approbation
قبولی
perfecting bail
قبولی کفالت
acceptor
قبولی نویس
acceptance
قبولی حواله
nonacceptance
عدم قبولی
acceptances
قبولی حواله
acceeptance
قبولی نویسی
bank acceptance
قبولی بانکی
acceptance of offer
قبولی پیشنهاد
trade acceptance
برات قبولی
ratification
قبول قبولی
implausibility
غیرقابل قبولی
by acceptance
از طریق قبولی نویسی
acceptance duty
الزام به قبولی نویسی
accepting bank
بانک قبولی نویس
protohistory
تاریخ ماقبل تاریخ
final acceptance
آزمایش قبولی نهایی ناو
O levels
نمرهی قبولی در این امتحانات
O level
نمرهی قبولی در این امتحانات
documents aganist acceptance
تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
acceptance credit
اعتبار قابل استفاده به وسیله قبولی نویسی
goods on approval
تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
d/a
acceptance documentagainst تحویل اسناد درمقابل قبولی نویسی
special acceptance of a bill of
قبولی براتی که فقط در محلی خاص قابل پرداخت است
presentment
ارائه برات از دارنده ان به محال علیه جهت قبولی نویسی یا محیل جهت پرداخت
acceptance sampling
نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
per procurationem
به نمایندگی قبولی برات به نمایندگی دیگری نوشتن
with effect from
از تاریخ ...
undated
بی تاریخ
date
تاریخ
coeval
هم تاریخ
coetaneous
هم تاریخ
dateless
بی تاریخ
as of
از تاریخ
as from
از تاریخ ,
histories
تاریخ
no date
بی تاریخ
appointments
تاریخ ها
appointment
تاریخ
era
تاریخ
dates
[appointments]
تاریخ ها
history
تاریخ
appointed days
تاریخ ها
dates
تاریخ
eras
تاریخ
date
[appointment]
تاریخ
appointed day
تاریخ
natural historian
تاریخ نویس
dateline
تاریخ گذاری
date of shipment
تاریخ حمل
date of acquisition
تاریخ خریداری
stale cheque
چک تاریخ گذشته
datable
تاریخ گذاردنی
dates
نخل تاریخ
date in issuing
تاریخ صدور
date of issuance
تاریخ صدور
modern history
تاریخ معاصر
maturity date
تاریخ سررسید
date of maturity
تاریخ سررسید
date of maturity
تاریخ انقضاء
delivery date
تاریخ تحویل
expiry date
تاریخ انقضاء
intellectual history
تاریخ اندیشه ها
in chronological order
به ترتیب تاریخ
date
نخل تاریخ
historicity
تاریخ گرایی
expiration date
تاریخ انقضا
julain date
تاریخ ژولین
due date
تاریخ سررسید
maintenance history
تاریخ تعمیرات
due date
تاریخ تادیه
literary history
تاریخ ادبیات
economic history
تاریخ اقتصادی
effective date
تاریخ اجرا
prehistory
ماقبل تاریخ
Ancient history
تاریخ باستان
value date
تاریخ ارزش
postdating
تاریخ ماقبل
historians
تاریخ گزار
postdates
تاریخ ماقبل
postdated
تاریخ ماقبل
postdate
تاریخ ماقبل
dated
تاریخ دار
historians
تاریخ نویس
historian
تاریخ گزار
shelf life
تاریخ مصرف
chronological
به ترتیب تاریخ
dateable
تاریخ گذاردنی
out of date
از تاریخ گذشته
prehistory
پیش تاریخ
epoch
مبدا تاریخ
natural history
تاریخ طبیعی
epochs
مبدا تاریخ
current date
تاریخ جاری
creation date
تاریخ ایجاد
creation date
تاریخ افرینش
chronogram
ماده تاریخ
closing date
تاریخ انقضاء
basic date
تاریخ ترفیع
completion date
تاریخ تکمیل
historian
تاریخ نویس
the date was not specified
تاریخ ان معلوم
backdating date
پیش تاریخ
termination date
تاریخ پایان
date of birth
تاریخ تولد
system date
تاریخ سیستم
historic
معروف مبنی بر تاریخ
What is todays date ?
تاریخ امروز چیست ؟
Antiquity
جهان باستانی
[تاریخ]
chronological
دارای تسلسل تاریخ
Date and place of departure.
تاریخ ؟ محل حرکت
chronologically
به ترتیب زمان یا تاریخ
of even date
دارای همان تاریخ
the christian era
مبدا تاریخ میلادی
Death keeps no calendar.
<proverb>
مرگ تاریخ ندارد.
prehistoric times
ازمنه ماقبل تاریخ
An Out line of European history .
کلیات تاریخ اروپ؟
up to now
تا کنون تا این تاریخ
post date
پیش تاریخ کردن
value date
تاریخ اجرا والور
post date
تاریخ اینده گذاشتن
The prehistoric creatures .
موجودات ماقبل تاریخ
cryptodate
کلید تاریخ رمز
historically
بشکل تاریخ دراوردن
date of change of acountability
تاریخ تسویه حساب
dateable
قابل تعیین تاریخ
datable
قابل تعیین تاریخ
completion date
تاریخ انجام کار
back dated
پیش تاریخ شده
azoic
دوران ماقبل تاریخ
even
دارای همان تاریخ
early German history
تاریخ ابتدایی آلمان
landmarks
نقطه تحول تاریخ
landmark
نقطه تحول تاریخ
eras
اغاز تاریخ عصر
era
اغاز تاریخ عصر
historians
تاریخ دان مورخ
historian
تاریخ دان مورخ
date time group
گروه تاریخ و زمان
dateline
محل تاریخ گذاری
letter of even date
نامه همین تاریخ
the Classical World
[the Ancient World]
جهان باستانی
[تاریخ]
historical determinism
اعتقاد به جبر تاریخ
hagiologist
نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
medizeval history
تاریخ قرون وسطی
misdate
تاریخ غلط گذاشتن
morphology
تاریخ تحولات لغوی
from the date on wards
از این تاریخ به بعد
to go down in history
در تاریخ ثبت شدن
economic interpretation of history
تفسیر اقتصادی تاریخ
effective date
تاریخ شروداجرای دستورالعمل
expiry date of the credit
تاریخ انقضای اعتبار
A prehistoric fossil.
یک سنگواره (فسیل ) ماقبل تاریخ
History is the best testimony.
تاریخ بهترین شاهد است
accommodation date
تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
to cast
[throw]
somebody into the dungeon
به زندان انداختن کسی
[تاریخ]
to dungeon somebody
به زندان انداختن کسی
[تاریخ]
From the historic times.
اززمانیکه تاریخ نشان می دهد
In chronological order.
بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
Date of departure . Departure date.
تاریخ عزیمت (روز حرکت )
mythologically
از روی افسانه یا تاریخ اساطیر
cryptodate
تاریخ استفاده از کلید رمز
erenow
پیش ازاین تااین تاریخ
naturalistic
وابسته به تاریخ علوم طبیعی
afterdate
تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
post dating an instrument
تاریخ مقدمی را در سند قیدکردن
phylogeny
تاریخ نژادی جانور یا گیاه
dates
تاریخ روز و ماه و سال
write up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
data break
تاریخ تعویض کلید رمز
international date line
خط بین المللی تغییر تاریخ
exergue
جای تاریخ سکه یا مدال
write-up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-ups
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
date
تاریخ روز و ماه و سال
historicize
بعنوان تاریخ نشان دادن
basic date
تاریخ شروع خدمت در هردرجه
broch
[ساختار خشکه چینی ماقبل تاریخ]
bill falls due on
تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
historify
مورخ رسمی تاریخ نویس ل کردن
to dungeon somebody
به سیاه چال انداختن کسی
[تاریخ]
to cast
[throw]
somebody into the dungeon
به سیاه چال انداختن کسی
[تاریخ]
chronicle
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com