English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
nautical twilight تاریک و روشن دریایی
Other Matches
twilight تاریک روشن
twilight تاریک و روشن
gloaming غروب تاریک و روشن
dusk تیرگی هواهوای تاریک روشن یا گرگ ومیش
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
seabee گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
illumination by diffusion روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
midshipman افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
running lights فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
petty officer معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
oceanography تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
petty officers معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
pilot chart نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
kites کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kite کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
chine عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
daylight روز روشن روشن کردن
illuminati روشن ضمیران روشن فکران
daylit روز روشن روشن کردن
sea cucumber حلزون دریایی از جنس راب دریایی
sea mark راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
stadimeter مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
half tone screen صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
sea power قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
marines تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
terns پرستوک دریایی چلچله دریایی
tern پرستوک دریایی چلچله دریایی
marine تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
naval activity تاسیسات دریایی قسمت دریایی
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
light lists کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
maritime ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
caliginous تاریک
ambiguous تاریک
gloomy تاریک
aphotic تاریک
gloomiest تاریک
nubilous تاریک
darkest تاریک
pitch dark تاریک
darker تاریک
murk تاریک
dark تاریک
gloomier تاریک
stygian تاریک
dim تاریک
dimmed تاریک
dims تاریک
lackluster تاریک
nighted تاریک
dusky تاریک
subfuscous تاریک
illuminates چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminate چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
rear commodore سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
bureau of naval personnel اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
obscurantism تاریک اندیشی
darkrooms تاریک خانه
black holes زندان تاریک
blinds تاریک ناپیدا
alley way کوچه تاریک
benighted شب زده تاریک
gloom تاریک کردن
black hole زندان تاریک
dusk تاریک وروشن
dusk تاریک نمودن
darkle تیره تاریک
blind تاریک ناپیدا
blinded تاریک ناپیدا
darkener تاریک کننده
dims : کم نور تاریک
tenebrous تاریک کننده
twilit تاریک وروشن
darkens تاریک کردن
darkens تاریک شدن
darkish نسبتا تاریک
darkening تاریک کردن
tenebrific تاریک کننده
tenebrific تاریک وتیره
dark lines خطوط تاریک
electrode dark current جریان تاریک
dark current جریان تاریک
somber تاریک غم انگیز
duskily تاریک وار
duskish اندکی تاریک
dim : کم نور تاریک
dimmed : کم نور تاریک
darkening تاریک شدن
darken تاریک کردن
darken تاریک شدن
obtenebrate تاریک کردن
overshadow تاریک کردن
oubliette حبس تاریک
overshadowed تاریک کردن
overshadowing تاریک کردن
overshadows تاریک کردن
darkroom تاریک خانه
sombre تاریک غم انگیز
umbra نقطه تاریک
to grow dark تاریک شدن
camera obscura تاریک خانه
cat eyed تاریک بین
cimmerian فلمانی تاریک
the narrow house خانه تنگ و تاریک
obfuscation مبهم و تاریک کردن
It's too dark. آن خیلی تاریک است.
dimmest تاریک تیره کردن
aphotic stratum طبقه تاریک اقیانوس
pitchy قیرگون سیاه و تاریک
murkilly بطور تاریک یا تیره
It is getting dark . هوادارد تاریک می شود
In the dark corner of the room . در گوشه تاریک اطاق
obfuscate مبهم و تاریک کردن
darken ship تاریک کردن ناو
aston dark space فضای تاریک استن
aphotic zone لایه تاریک اقیانوس
aphotic zone طبقه تاریک اقیانوس
aphotic stratum لایه تاریک اقیانوس
anode dark space فضای تاریک اند
dimmer تاریک تیره کردن
sombrely بطور تاریک یا افسرده
dims تاریک تیره کردن
dimmed تاریک تیره کردن
crookes dark space فضای تاریک هیتورف
dim تاریک تیره کردن
hittorf dark space فضای تاریک کاتد
astronomical twilight تاریک وروشن نجومی
dark trace tube لامپ تصویر تاریک
dark trace screen صفحه تصویر تاریک
dark line spectrum طیف خطوط تاریک
faraday dark space فضای تاریک فارادی
cathode dark space فضای تاریک کاتد
hittorf dark space فضای تاریک هیتورف
crookes dark space فضای تاریک کاتد
becloud با ابر پوشاندن تاریک کردن
Twilight . In the dusk of the evening . گرگ ومیش ( تاریک وروشن )
tenebrous تاریک وتیره تاریکی اور
camera obscura اطاقک تاریک جعبه عکاسی
crash position indicator برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
convoy commodore فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
naval gunfire تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
Try to be home before dark. سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
ink مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
inks مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
crash locator beacon برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
explained روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains روشن کردن باتوضیح روشن کردن
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
sofar سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
lobster خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
lobsters خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
The darkest hour is that before the down. <proverb> تاریک ترین لیظه هنگامی است که چیزی به فجر نمانده است .
carpet moth بید فرش که خصوصا در جاهای تاریک و کم نور الیاف پشم فرش را مورد حمله قرار می دهد
notable <adj.> روشن
elucidates روشن
lightest روشن
elucidating روشن
vivid روشن
clear روشن
sunnier روشن
sunniest روشن
sunny روشن
transparent روشن
eyebright روشن
clear cut روشن
perspicuous <adj.> روشن
lighted روشن
moonlit روشن
transparently روشن
explicit <adj.> روشن
cleaners روشن
distinct <adj.> روشن
shrillest روشن
shriller روشن
shrill روشن
lucid روشن
alights روشن
legible روشن
cloudless روشن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com