Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (15 milliseconds)
English
Persian
darkener
تاریک کننده
tenebrific
تاریک کننده
tenebrous
تاریک کننده
Other Matches
dim
تاریک
subfuscous
تاریک
darkest
تاریک
dusky
تاریک
murk
تاریک
stygian
تاریک
nighted
تاریک
gloomy
تاریک
gloomiest
تاریک
gloomier
تاریک
pitch dark
تاریک
dark
تاریک
darker
تاریک
lackluster
تاریک
dimmed
تاریک
dims
تاریک
aphotic
تاریک
nubilous
تاریک
ambiguous
تاریک
caliginous
تاریک
dims
: کم نور تاریک
twilit
تاریک وروشن
to grow dark
تاریک شدن
dark current
جریان تاریک
darkens
تاریک شدن
dark lines
خطوط تاریک
twilight
تاریک روشن
darkish
نسبتا تاریک
obtenebrate
تاریک کردن
darkle
تیره تاریک
twilight
تاریک و روشن
darkening
تاریک کردن
darkening
تاریک شدن
darken
تاریک کردن
gloom
تاریک کردن
alley way
کوچه تاریک
dimmed
: کم نور تاریک
oubliette
حبس تاریک
dim
: کم نور تاریک
sombre
تاریک غم انگیز
overshadows
تاریک کردن
overshadowing
تاریک کردن
black holes
زندان تاریک
black hole
زندان تاریک
umbra
نقطه تاریک
overshadow
تاریک کردن
darken
تاریک شدن
electrode dark current
جریان تاریک
tenebrific
تاریک وتیره
benighted
شب زده تاریک
dusk
تاریک وروشن
darkrooms
تاریک خانه
darkens
تاریک کردن
cat eyed
تاریک بین
cimmerian
فلمانی تاریک
obscurantism
تاریک اندیشی
overshadowed
تاریک کردن
somber
تاریک غم انگیز
duskily
تاریک وار
duskish
اندکی تاریک
darkroom
تاریک خانه
blinds
تاریک ناپیدا
blind
تاریک ناپیدا
dusk
تاریک نمودن
camera obscura
تاریک خانه
blinded
تاریک ناپیدا
aphotic zone
طبقه تاریک اقیانوس
It is getting dark .
هوادارد تاریک می شود
dimmed
تاریک تیره کردن
obfuscate
مبهم و تاریک کردن
dim
تاریک تیره کردن
the narrow house
خانه تنگ و تاریک
faraday dark space
فضای تاریک فارادی
obfuscation
مبهم و تاریک کردن
dims
تاریک تیره کردن
anode dark space
فضای تاریک اند
aphotic zone
لایه تاریک اقیانوس
aphotic stratum
طبقه تاریک اقیانوس
It's too dark.
آن خیلی تاریک است.
aphotic stratum
لایه تاریک اقیانوس
sombrely
بطور تاریک یا افسرده
cathode dark space
فضای تاریک کاتد
dimmer
تاریک تیره کردن
In the dark corner of the room .
در گوشه تاریک اطاق
aston dark space
فضای تاریک استن
crookes dark space
فضای تاریک کاتد
murkilly
بطور تاریک یا تیره
dark line spectrum
طیف خطوط تاریک
pitchy
قیرگون سیاه و تاریک
dark trace screen
صفحه تصویر تاریک
nautical twilight
تاریک و روشن دریایی
dark trace tube
لامپ تصویر تاریک
darken ship
تاریک کردن ناو
dimmest
تاریک تیره کردن
astronomical twilight
تاریک وروشن نجومی
crookes dark space
فضای تاریک هیتورف
gloaming
غروب تاریک و روشن
hittorf dark space
فضای تاریک هیتورف
hittorf dark space
فضای تاریک کاتد
tenebrous
تاریک وتیره تاریکی اور
becloud
با ابر پوشاندن تاریک کردن
Twilight . In the dusk of the evening .
گرگ ومیش ( تاریک وروشن )
camera obscura
اطاقک تاریک جعبه عکاسی
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
inks
مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
ink
مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
dusk
تیرگی هواهوای تاریک روشن یا گرگ ومیش
Try to be home before dark.
سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
The darkest hour is that before the down.
<proverb>
تاریک ترین لیظه هنگامی است که چیزی به فجر نمانده است .
carpet moth
بید فرش که خصوصا در جاهای تاریک و کم نور الیاف پشم فرش را مورد حمله قرار می دهد
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
dims
تاریک شدن میرا شدن
darkest
تیره کردن تاریک کردن
dark
تیره کردن تاریک کردن
dim
تاریک شدن میرا شدن
obscure
تیره کردن تاریک کردن
obscured
تیره کردن تاریک کردن
obscures
تیره کردن تاریک کردن
obscuring
تیره کردن تاریک کردن
obscurer
تیره کردن تاریک کردن
obscurest
تیره کردن تاریک کردن
dimmed
تاریک شدن میرا شدن
darker
تیره کردن تاریک کردن
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com