English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
critical facility تاسیسات حیاتی قسمت حیاتی
Other Matches
combat essential اقلام رزمی حیاتی حیاتی در رزم
vitalistic خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
vitalist خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
islands منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
island منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
vital حیاتی
essential <adj.> حیاتی
biotic حیاتی
essential حیاتی
triphibious سه حیاتی
of vital importance حیاتی
triphibian سه حیاتی
major <adj.> حیاتی
quintessential <adj.> حیاتی
substantive [essential] <adj.> حیاتی
essentials حیاتی
unalterable <adj.> حیاتی
unalienable <adj.> حیاتی
inevitable <adj.> حیاتی
indispensable <adj.> حیاتی
absolute <adj.> حیاتی
inalienable <adj.> حیاتی
vital <adj.> حیاتی
critical حیاتی بحرانی
vital statistics امارهای حیاتی
vital capacity گنجایش حیاتی
homeostasis تعادل حیاتی
vital force نیروی حیاتی
vital area منطقه حیاتی
urgent priority تقدم حیاتی
life zone منطقه حیاتی
vitalism حیاتی نگری
vital necessity ضرورت حیاتی
vital capacity فرفیت حیاتی
vital interest مصلحت حیاتی
vital ground زمین حیاتی
lebensraum فضای حیاتی
vital statistics امار حیاتی
biogeography جغرافیای حیاتی
vitality نیروی حیاتی
critical intelligence اطلاعات حیاتی
stamina نیروی حیاتی
biocatalyst کاتالیزورهای حیاتی
lifeblood نیروی حیاتی
elanvital نشاط حیاتی
lifeblood خون حیاتی
elanvital نیروی حیاتی
vital index شاخص حیاتی
oeuvre کار حیاتی
essential supply اماد حیاتی
biogeographic مربوط به جغرافیای حیاتی
vivacity نشاط نیروی حیاتی
emergencies غیر منتظره حیاتی
keyitem اقلام ضروری و حیاتی
critical materials اقلام حیاتی و مهم
emergency غیر منتظره حیاتی
vitality قدرت یا خاصیت حیاتی
vitals اعضای حیاتی و موثربدن
mission essential حیاتی از نظر انجام ماموریت
vital area منطقه حیاتی پدافند هوایی
urgency of need حیاتی بودن احتیاج به اماد
sensitive حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
diastase دیاستاز واسطه پدیده های حیاتی
suspended animation وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
essential item list فهرست اقلام حیاتی یاضروری جنگی
capital قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
life cycle مدارج ومراحل مختلف حیاتی انسان وجانوران
anticatalyst مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
parabiosis برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
plastogene اجسام بسیار ریزیاختههای گیاهی که عامل پدیدههای حیاتی یاخته میباشند
masters نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
estrogen ماده که بطورطبیعی درگیاهان وجوددارد ودارای اثرات حیاتی مشابه است
mastered نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
master نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
privilege ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد
biochemist متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
biochemists متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
vital statistics امار زاد و ولد و مرگ و میر امار حیاتی
biochemical مربوط به شیمی حیاتی یازیست شیمی
critical item اقلام حیاتی اقلام مهم
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
noncontiguous facility تاسیسات دور از یکان یاقسمت مربوط تاسیسات خارج از محوطه قسمتی
air landing facility تاسیسات مخصوص پیاده شدن از راه هوا تاسیسات فرودهوایی
naval activity تاسیسات دریایی قسمت دریایی
caretaker status وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
section قسمت قسمت کردن برش دادن
installation تاسیسات
facility تاسیسات
services تاسیسات
installations تاسیسات
plants تاسیسات
facilities تاسیسات
maintenance تاسیسات
plant تاسیسات
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
cooling plant تاسیسات سردکننده
border installations تاسیسات مرزی
fiscal station تاسیسات سریال
built in engine موتور تاسیسات
critical facility تاسیسات حساس
crane installation تاسیسات بالابر
air facility تاسیسات هوایی
active installation تاسیسات فعال
confinement facility تاسیسات زندان
sports facility تاسیسات ورزشی
air inst alations تاسیسات هوایی
heating installation تاسیسات حرارتی
training facilities تاسیسات اموزشی
renewals نوسازی تاسیسات
physical security حفافت تاسیسات
sintering plant تاسیسات زینتر
telecommunication installation تاسیسات ارتباطات
lighting plant تاسیسات روشنایی
naval establishment تاسیسات دریایی
three phase installation تاسیسات سه فاز
treatment facility تاسیسات پزشکی
treatment facility تاسیسات بهداری
renewal نوسازی تاسیسات
physical security تامین تاسیسات
shore stablishment تاسیسات ساحلی
port installations تاسیسات بندری
radar installation تاسیسات رادار
hospital benefit تاسیسات بیمارستانی
ancillary facilities تاسیسات پشتیبانی تقویتی تاسیسات تقویتی پشتیبانی
physical فیزیکی مربوط به تاسیسات
nuclear power plant تاسیسات انرژی هستهای
power installation تاسیسات جریان قوی
maintenance نگهداری از تاسیسات یاساختمان
public works تاسیسات عام المنفعه
power generating plant تاسیسات تولید نیرو
class ii installation تاسیسات اماد طبقه 2
blast furnace plant تاسیسات کوره بلند
gurantee period دوره نگهداری تاسیسات
class i installation تاسیسات اماد طبقه 1
inhouse work کارهای داخلی تاسیسات
inactive installation تاسیسات یا یکانهای بلااستفاده
heat treating equipment تاسیسات عملیات حرارتی
granulating plant تاسیسات یا واحد گرانولاسیون
high head plant تاسیسات فشار قوی
power plants تاسیسات جریان قوی
power plant تاسیسات جریان قوی
air conditioning plant تاسیسات تهویه مطبوع
low voltage plant تاسیسات فشار ضعیف
low voltage installation تاسیسات فشار ضعیف
agglomerating plant واحد یا تاسیسات زینتر
high frequency heating equipment تاسیسات حرارتی فرکانس بالا
roll up جمع اوری کردن تاسیسات
continous tinning line تاسیسات قلع کاری دائمی
continous casting plant تاسیسات ریخته گری دائمی
cryptofacility تاسیسات مربوط به مخابرات رمز
open hearth plant تاسیسات کوره زیمنس مارتین
dressing plant تاسیسات تهیه سنگ معدن
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
inactive beds میزان تاسیسات بلااستفاده پزشکی یا بیمارستانی
sewerage requipment تاسیسات شبکه جمع اوری فاضلاب
air inst alations تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
capital budget بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
air facility تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
low voltage system شبکه ی فشار ضعیف تاسیسات فشارضعیف
impluse voltage testing plant ازمایشگاه فشار ضربهای تاسیسات ازمایش فشارضربهای
utility تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
wharfage استفاده ازاسکله وبارانداز و تاسیسات وابسته به اسکله یالنگرگاه
target array نمودار گرافیک نیروها و تاسیسات و وضعیت دشمن در منطقه هدف
throttling عبور قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com