English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
utility تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
Other Matches
inhouse work کارهای داخلی تاسیسات
general porpose کارهای عمومی مصارف عمومی
consolidated dining facility تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
service industries فعالیتهای خدماتی اشتغالهای خدماتی
service bureau دفتر خدماتی موسسه خدماتی
noncontiguous facility تاسیسات دور از یکان یاقسمت مربوط تاسیسات خارج از محوطه قسمتی
air landing facility تاسیسات مخصوص پیاده شدن از راه هوا تاسیسات فرودهوایی
background سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
caretaker status وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
basic end item تجهیزات ووسایل اولیه
replacement factor ضریب جایگزینی پرسنل ووسایل
materiel history خلاصه وضعیت قطعات ووسایل یا کالاها
welfare services خدمات رفاهی
utility وسایل رفاهی
welfare programs برنامههای رفاهی
welfare expenditures مخارج رفاهی
welfare system نظام رفاهی
welfare benefits مزایای رفاهی
free fall ریختن بار ووسایل از هواپیما به طورازاد با چتر
smoker وسایل رفاهی ناو
smokers وسایل رفاهی ناو
smoker برنامه رفاهی ناو
smokers برنامه رفاهی ناو
servicer خدماتی
service program برنامه خدماتی
service occupations مشاغل خدماتی
after sales service سرویس خدماتی
service contract قرارداد خدماتی
sevice routine روال خدماتی
service bureau اداره خدماتی
The welfare budget has been cut down. از بودجه رفاهی مقداری زده اند
station complement پرسنل خدماتی پایگاه
service force یکان خدماتی دریایی
service echelon رده اداری و خدماتی
duplicate service سرویس خدماتی دوبله
service craft ناوهای خدماتی دریایی
filibustering کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
filibusters کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
filibuster کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
filibustered کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
welfare funds اعتبارات رفاهی یا بهزیستی اعتبار مربوط به روحیه ورفاه
general quarters اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introducing بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
general orders دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
special services یکان خدمات مخصوص خدمات رفاهی
installation تاسیسات
maintenance تاسیسات
plants تاسیسات
facilities تاسیسات
plant تاسیسات
services تاسیسات
facility تاسیسات
installations تاسیسات
fiscal station تاسیسات سریال
physical security حفافت تاسیسات
heating installation تاسیسات حرارتی
naval establishment تاسیسات دریایی
critical facility تاسیسات حساس
sintering plant تاسیسات زینتر
physical security تامین تاسیسات
border installations تاسیسات مرزی
air inst alations تاسیسات هوایی
active installation تاسیسات فعال
air facility تاسیسات هوایی
lighting plant تاسیسات روشنایی
telecommunication installation تاسیسات ارتباطات
crane installation تاسیسات بالابر
built in engine موتور تاسیسات
treatment facility تاسیسات پزشکی
radar installation تاسیسات رادار
port installations تاسیسات بندری
sports facility تاسیسات ورزشی
renewal نوسازی تاسیسات
treatment facility تاسیسات بهداری
training facilities تاسیسات اموزشی
shore stablishment تاسیسات ساحلی
renewals نوسازی تاسیسات
hospital benefit تاسیسات بیمارستانی
cooling plant تاسیسات سردکننده
confinement facility تاسیسات زندان
three phase installation تاسیسات سه فاز
low voltage installation تاسیسات فشار ضعیف
public works تاسیسات عام المنفعه
maintenance نگهداری از تاسیسات یاساختمان
power plant تاسیسات جریان قوی
physical فیزیکی مربوط به تاسیسات
class i installation تاسیسات اماد طبقه 1
ancillary facilities تاسیسات پشتیبانی تقویتی تاسیسات تقویتی پشتیبانی
high head plant تاسیسات فشار قوی
power generating plant تاسیسات تولید نیرو
blast furnace plant تاسیسات کوره بلند
inactive installation تاسیسات یا یکانهای بلااستفاده
power installation تاسیسات جریان قوی
class ii installation تاسیسات اماد طبقه 2
low voltage plant تاسیسات فشار ضعیف
power plants تاسیسات جریان قوی
gurantee period دوره نگهداری تاسیسات
granulating plant تاسیسات یا واحد گرانولاسیون
heat treating equipment تاسیسات عملیات حرارتی
nuclear power plant تاسیسات انرژی هستهای
agglomerating plant واحد یا تاسیسات زینتر
air conditioning plant تاسیسات تهویه مطبوع
continous tinning line تاسیسات قلع کاری دائمی
dressing plant تاسیسات تهیه سنگ معدن
roll up جمع اوری کردن تاسیسات
open hearth plant تاسیسات کوره زیمنس مارتین
high frequency heating equipment تاسیسات حرارتی فرکانس بالا
continous casting plant تاسیسات ریخته گری دائمی
cryptofacility تاسیسات مربوط به مخابرات رمز
daily round کارهای روزانه
interior affairs کارهای درونی
meshwork کارهای مشبک
miscellaneous works کارهای مختلف
preliminary works کارهای مقدماتی
previous work کارهای قبلی
hatchet man <idiom> کارهای سیاسی
wirework کارهای سیمی
temporary works کارهای موقت
diabolism کارهای شیطانی
earth work کارهای خاکی
auxiliary work کارهای اضافی
emergency works کارهای اضطراری
the galleys کارهای سخت
lunces کارهای غریب
cementation کارهای سیمانی
incidental works کارهای اتفاقی
Travaux preparatoires کارهای مقدماتی
air facility تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
low voltage system شبکه ی فشار ضعیف تاسیسات فشارضعیف
air inst alations تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
capital budget بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
inactive beds میزان تاسیسات بلااستفاده پزشکی یا بیمارستانی
sewerage requipment تاسیسات شبکه جمع اوری فاضلاب
foppery جلفی کارهای جلف
diabolize کارهای شیطانی کردن
chores کارهای عادی و روزمره
light housekeeping کارهای خانه داری
Arrears of work . Back log of work . کارهای عقب افتاده
chore کارهای عادی و روزمره
customs agent واسطه کارهای گمرکی
welfare work کارهای عام المنفعه
navvy کارگر کارهای خاکی
logjam کارهای عقب افتاده
navvies کارگر کارهای خاکی
mundane affairs کارهای این جهان
light housekeeping کارهای سبک خانکی
public works کارهای ساختمانی همگانی
impluse voltage testing plant ازمایشگاه فشار ضربهای تاسیسات ازمایش فشارضربهای
earthworks خاک کاری کارهای خاکی
scheduling برنامه ریزی کارهای اجرائی
donkeywork کارهای عادی وروزمره خرکاری
to pry into a person affairs در کارهای کسی فضولی کردن
outgeneral در کارهای جنگی پیش افتادن از
erection crane جراثقال برای کارهای ساختمانی
pile-up انباشتگی کارهای عقب افتاده
downswing تنزل کارهای تجارتی وغیره
pile-ups انباشتگی کارهای عقب افتاده
A series of city improvement works. یکرشته کارهای عمرانی شهری
chickens come home to roost <idiom> چوب کارهای گذشته را خوردن
automatons ماشینی که کارهای انسان را میکند
automaton ماشینی که کارهای انسان را میکند
land girl n دختری که کارهای صحرایی میکرد
I cant figure that girl out . از کارهای او چیزی نمی فهمم
wharfage استفاده ازاسکله وبارانداز و تاسیسات وابسته به اسکله یالنگرگاه
ship's serviceman مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
peonage استفاده از غلام برای کارهای بندگی
basket weave pattern طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
to pick on برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
to finish off کارهای دست باخر را انجام دادن
apery میمون صفتی کارهای بوزینه وار
fieldwork کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
he has no enterprise دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
He is most suitable for brain work . خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
up to one's ears in work <idiom> کارهای زیاد برای انجام داشتن
target array نمودار گرافیک نیروها و تاسیسات و وضعیت دشمن در منطقه هدف
wright کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
self- سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
tasks ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
cycle time مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
task ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
tine دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
data clerk فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
supercargo مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
checked دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
check دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
checks دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
audited توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
coordinate سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
coordination سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
audits توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
Ergonomics [مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
auditing توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
e. of pleas دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
diagrams نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com