Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
re establishment
تاسیس مجدد
Other Matches
institutive
تاسیس شده تاسیس کننده
charge
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerates
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
enacment
تاسیس
constitutions
تاسیس
constitution
تاسیس
establishments
تاسیس
erections
تاسیس
erection
تاسیس
establishment
تاسیس
foundation
تاسیس
institution
تاسیس
enaction
برقراری تاسیس
establish
تاسیس کردن
founded
تاسیس شده
make
تاسیس کردن
constitute
تاسیس کردن
constituted
تاسیس کردن
constitutes
تاسیس کردن
promoting
تاسیس کردن
establishes
تاسیس کردن
foundress
زن تاسیس کننده
makes
تاسیس کردن
establishing
تاسیس کردن
promotes
تاسیس کردن
invent
تاسیس کردن
the institution of a universit
تاسیس دانشگاه
promoted
تاسیس کردن
promote
تاسیس کردن
incorporating
تاسیس کردن
constituting
تاسیس کردن
set up
تاسیس کردن
institution
تاسیس قضایی
incorporate
تاسیس کردن
incorporates
تاسیس کردن
invents
تاسیس کردن
inventing
تاسیس کردن
invented
تاسیس کردن
founds
تاسیس کردن
found
تاسیس کردن
to found a college
دانشکدهای تاسیس کردن
institute
شورا تاسیس کردن
founds
تاسیس کردن ریختن
institutes
شورا تاسیس کردن
instituting
شورا تاسیس کردن
instituted
شورا تاسیس کردن
found
تاسیس کردن ریختن
re establish
دوباره تاسیس کردن
planetary influence
تاسیس ستارگان یا کواکب
industrializes
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrialize
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrializing
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrialising
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrialises
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
reestablish
دوباره بر قرار یا تاسیس کردن
equitable mortgage
از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
encaenia
جشن سالیانه تاسیس شهر یاتقدیر کلیسا یا معبدی
Carthusian
[مربوط به طبقه مذهبی راهبها که بوسیله برونو تاسیس شد.]
karmathian
تیره اسلامی که قرمط نام درسده نهم میلادی تاسیس کرد
constitute
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constituted
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitutes
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
Jesuit
عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
constituting
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
Jesuits
عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
breach of trust
کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
food and agricultural organization
از موسسات وابسته به سازمان ملل متحدکه به سال 5491 تاسیس وهدفش بررسی وضع تولیدمحصولات کشاورزی و سایراغذیه است
design phase
فرایند توسعه یک سیستم اطلاعاتی براساس نیازمندیهای سیستم از قبل تاسیس شده
furthered
مجدد
further
مجدد
furthering
مجدد
furthermore
مجدد
further on
مجدد
furthers
مجدد
second
مجدد
renewed
مجدد
seconded
مجدد
reflorescence
مجدد
seconding
مجدد
seconds
مجدد
democratic party
یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
dedications
در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedication
در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
replenishing
پرکردن مجدد
remands
بازداشت مجدد
reissuing
چاپ مجدد
reissues
چاپ مجدد
reissued
چاپ مجدد
replenishing
تدارک مجدد
reconditioning
تعمیر مجدد
rededication
تقدیم مجدد
remand
بازداشت مجدد
remanded
بازداشت مجدد
remanding
بازداشت مجدد
replenishes
تدارک مجدد
replenishes
پرکردن مجدد
replenished
تدارک مجدد
replenished
پرکردن مجدد
replenish
تدارک مجدد
replenish
پرکردن مجدد
reissue
چاپ مجدد
subdivision
تقسیم مجدد
subdivisions
تقسیم مجدد
recreation
خلق مجدد
comebacks
دستیابی مجدد
retake
گرفتن مجدد
republication
انتشار مجدد
reporduce
تولید مجدد
reoccur
فهور مجدد
renegotiation
مذاکره مجدد
renascence
زندگی مجدد
remotion
حرکت مجدد
reinterpretation
تفسیر مجدد
reintegration
استقرار مجدد
reinsurance
بیمه مجدد
reinfection
عفونت مجدد
regeneracy
تولید مجدد
regelation
انجماد مجدد
reformat
فرمت مجدد
reexport
صادرات مجدد
rerun
اجرای مجدد
re-ran
نمایش مجدد
comeback
دستیابی مجدد
retread process
تعمیر مجدد
retransmission
ارسال مجدد
retransmission
مخابره مجدد
resurvey
بررسی مجدد
resupply
اماد مجدد
re-run
نمایش مجدد
restart
شروع مجدد
resorption
مکیدن مجدد
reshipment
حمل مجدد
re-running
نمایش مجدد
resale
حراج مجدد
re-runs
نمایش مجدد
resale
فروس مجدد
reentrance
دخول مجدد
reenlistment
سربازگیری مجدد
retakes
گرفتن مجدد
retaking
گرفتن مجدد
re claim
تقاضای مجدد
crossecheck
مقابله مجدد
after shrinkage
انقباض مجدد
reproductions
تولید مجدد
reproduction
تولید مجدد
reinforcement
وضع مجدد
re attachment
توقیف مجدد
recurrences
رویدادن مجدد
recurrence
رویدادن مجدد
restatements
بیان مجدد
restatement
بیان مجدد
reassurances
اطمینان مجدد
reassurance
اطمینان مجدد
reactivation
فعالیت مجدد
reallocation
تخصیص مجدد
reeducation
تربیت مجدد
reebtry
تملک مجدد
reebtry
دخول مجدد
reebtry
ورود مجدد
redirection
راهنمایی مجدد
retaken
گرفتن مجدد
rededication
اهدا مجدد
recrystallization
تبلور مجدد
recoupment
کسب مجدد
reconviction
محکومیت مجدد
reconveyance
اعاده مجدد
reconversion
گرایش مجدد
recompile
کامپایل مجدد
recaption
توقیف مجدد
reapparition
فهور مجدد
recreations
خلق مجدد
remarriages
ازدواج مجدد
reorganization
سازماندهی مجدد
rehearsal
تکرار مجدد
reloading
بارکردن مجدد
re-examination
بازپرسی مجدد
regenerating
تولید مجدد
reorganization
تشکیلات مجدد
regenerates
تولید مجدد
reloads
پر کردن مجدد
regenerated
تولید مجدد
reloads
بارکردن مجدد
readjustment
سازگاری مجدد
regenerate
تولید مجدد
recount
شمارش مجدد
recounted
شمارش مجدد
recounting
شمارش مجدد
readjustments
سازگاری مجدد
retrial
ازمایش مجدد
rally
اجتماع مجدد
rallies
اجتماع مجدد
rallied
اجتماع مجدد
remarriage
ازدواج مجدد
resurgence
طغیان مجدد
redistribution
توزیع مجدد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com