Dictiornary-Farsi | تامل کنان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 118 (7 milliseconds)

English	Persian
haltingly	تامل کنان


Other Matches

rejoicingly	شادی کنان وجد کنان
inquiringly	تحقیق کنان پرسش کنان
contemplation	تامل
ill a	بی تامل
advisement	تامل
indecision	تامل
offhand	بی تامل
like a shot	بی تامل
reflection	تامل
deliberately	با تامل
straight away	بی تامل
hesitation	تامل
deliberation	اندیشه تامل
hesitant	تامل کننده
considerations	توجه تامل
action deferred	تامل در عملیات
deliberations	اندیشه تامل
unhesitatingly	بی درنگ بی تامل
devisable	شایسته تامل
hesitatingly	از روی تامل
consideration	توجه تامل
hesitating	تامل کردن
hesitated	تامل کردن
hesitate	تامل کردن
wait a second	تامل کنید
hesitates	تامل کردن
headily	بتندی بدون تامل
he hestate to say it	درگفتن ان تامل میکند
to reflect [on]	تامل کردن [درباره]
to make observations [about] [on]	تامل کردن [در مورد] [به]
deliberative	مبنی بر تامل و مشاوره
hurried	هول هولکی بی تامل
well a	خردمندانه مقرون به تامل خردمند
critical	وخیم انتقادی قابل تامل
action deferred	تامل در به کار بردن جنگ افزار
vacillatingly	دل دل کنان
lingeringly	فس فس کنان
afoam	کف کنان
murmuringly	غر غر کنان
mutteringly	من من کنان
procrastinatingly	تعلل کنان
repinningly	لندلند کنان
remonstratingly	تعرض کنان
remonstratingly	نکوهش کنان
ponderingly	اندیشه کنان
poutingly	لب کلفت کنان
rejoicingly	خوشی کنان
refelectingly	اندیشه کنان
ragingly	شورش کنان
pulingly	ناله کنان
railingly	بدحرفی کنان
twittingly	سرزنش کنان
saunteringly	ولگردی کنان
mincingly	ناز کنان
menacingly	تهدید کنان
cock-a-hoop	شادی کنان
jokingly	شوخی کنان
reprovingly	سرزنش کنان
under one's breath <idiom>	نجوا کنان
wonderingly	تعجب کنان
jumpingly	پرش کنان
wailingly	ناله کنان
wailingly	شیون کنان
vituperatively	سرزنش کنان
surprisedly	تعجب کنان
sneeringly	ریشخند کنان
scoffingly	ریشخند کنان
pantingly	ارزو کنان
on the run	شلوق کنان
flashily	جلوه کنان
whiningly	ناله کنان
grumblingly	شکایت کنان
gyringly	گردش کنان
intriguingly	دسیسه کنان
fawningly	مداهنه کنان
insultingly	توهین کنان
insinuatingly	اشاره کنان
exultingly	خوشی کنان
exultantly	خوشی کنان
lingeringly	درنگ کنان
lingeringly	معطل کنان
mockingly	ریشخند کنان
questioningly	پرسش کنان
minaciously	تهدید کنان
groaningly	ناله کنان
lurkingly	کمین کنان
louringly	اخم کنان
loiteringly	درنگ کنان
glozingly	تاویل کنان
murmuringly	ناله کنان
friskiest	جست وخیز کنان
frisky	جست وخیز کنان
friskier	جست وخیز کنان
dramatis personoe	صورت بازی کنان
at pause	مکث کنان خاموش
repinningly	ناله کنان بادلتنگی
they returned in triumph	شادی کنان برگشتند
jumpingly	جست وخیز کنان
revilingly	بدگویان فحاشی کنان
skipped	رقص کنان حرکت کردن
skips	رقص کنان حرکت کردن
on the run	بهر سو دوان دوندگی کنان
interposingly	مداخله کنان بطور معترضه
fleeringly	استهزاء کنان باخنده تمسخرامیز
haltingly	درنگ کنان ازروی دودلی
wedding party	مجلس عروسی یا عقد کنان
skip	رقص کنان حرکت کردن
the miner's f.	اتحادیه یاپیمان کان کنان
reflects	تامل کردن منعکس کردن
to make a pause	درنگ کردن تامل کردن
reflect	تامل کردن منعکس کردن
reflecting	تامل کردن منعکس کردن
whisperingly	به نجوا نجوا کنان سر گوشی اهسته
perdu or due	درحال کمین کمین کنان
boggle	رم کردن تامل کردن
pulingly	جیک جیک کنان
gulpingly	غورت غورت کنان