English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
to feather ones nest تامین اتیه کردن
Other Matches
garnishee کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
futureless بی اتیه
towardly خوش اتیه
to promise well خوش اتیه بودن
future بعد اینده اتیه
remanding اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remand اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remands اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanded اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment تامین خواسته حکم تامین مدعابه
close in security برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
to pull off something [contract, job etc.] چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
secures تامین کردن
ensures تامین کردن
give security for تامین کردن
supply تامین کردن
ensure تامین کردن
secure تامین کردن
guarantees تامین کردن
supplied تامین کردن
guaranteed تامین کردن
ensured تامین کردن
guarantee تامین کردن
insures تامین کردن
covers تامین کردن
coverings تامین کردن
take care of تامین کردن
fulfill تامین کردن
cover تامین کردن
ensuring تامین کردن
supplying تامین کردن
insuring تامین کردن
elevation of security زیاد کردن تامین
levy a sum on a person's property تامین خواسته کردن
tucker تامین غذا کردن
guarantee تامین تضمین کردن
guaranteed تامین تضمین کردن
safety برقرار کردن تامین
to ensure something تامین کردن [چیزی]
make up a deficit تامین کردن کسری
victual خواربار تامین کردن
secures تامین کردن هدف
secures مطمئن تامین کردن
secure تامین کردن هدف
guarantees تامین تضمین کردن
secure مطمئن تامین کردن
protect a bill وجه براتی را تامین کردن
provide میسر ساختن تامین کردن
provides میسر ساختن تامین کردن
safeguard تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarded تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarding تامین کردن امن نگهداشتن
safeguards تامین کردن امن نگهداشتن
to safeguard [against] تامین کردن [علیه] [در برابر]
communication security monitoring کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
to secure تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن]
pre empt از پیش برای خود تامین کردن
levy a sum on a person's property به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
to secure a debtby a mortagage با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
communication security account میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
PID متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
scareup فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
ikon نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
safety تامین
securing تامین
cover تامین
securement تامین
coverings تامین
water supplies تامین اب
safety limit حد تامین
hedging تامین
security تامین
water supply تامین اب
covers تامین
area security تامین منطقه
the rule of law تامین قضایی
supply port درگاه تامین
financiers تامین اعتبارکننده
collective security تامین اجتماعی
financier تامین اعتبارکننده
buffer zones منطقه تامین
protection تامین نامه
buffer zone منطقه تامین
preservation of evidence تامین دلیل
safety factor عامل تامین
secures درامان تامین
the rule of law تامین قانونی
procurement تامین اماد
appropriation reimbur sement تامین اعتبار
signal security تامین مخابراتی
security تامین مصونیت
social security تامین اجتماعی
safety diagram دیاگرام تامین
internal security تامین داخلی
quia timet حکم تامین
safety factor ضریب تامین
secures تامین شده
chemical security تامین شیمیایی
provisioning تامین ذخیره
insecurity عدم تامین
secure تامین شده
transmission security تامین ارسال
troop safety تامین عده ها
transmission security تامین مخابره
physical security تامین تاسیسات
secure درامان تامین
local security تامین محلی
buffer stock تامین ذخیره
funding تامین وجه
communication security تامین مخابراتی
committment تامین اعتبار
factor of safety عامل تامین
electronic security تامین الکترونیکی
cryptosecurity تامین رمز
safety stakes دستکهای تامین
self protection برقراری تامین از خود
social security act قانون تامین اجتماعی
continuing appropriation مداومت تامین اعتبار
transmission security تامین ارسال پیام
continuing appropriation تامین اعتبار پیوسته
social security benefits منافع تامین اجتماعی
elegit حکم تامین مدعی به
social security organization سازمان تامین اجتماعی
rear area security تامین منطقه عقب
ups تامین برق بی وقفه
social security program برنامه تامین اجتماعی
water supply to navigation تامین اب کانال کشتیرانی
finance تامین هزینه پولی
communication security برقراری تامین مخابراتی
collective security تامین دسته جمعی
power supply تامین کننده برق
pacification تامین ثبات داخلی
deficit financing تامین کسر بودجه
safety officer افسر تامین یکان
finances تامین هزینه پولی
security for costs تامین هزینه دعوی
financing تامین هزینه پولی
emanitions security تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
unemployment fund صندوق تامین بیکاری
security for cost تامین هزینه دادرسی
safety card کارت تامین اتشبار
financed تامین هزینه پولی
finance company شرکت تامین مالی
angle of safety زاویه تامین گلوله
system maintenance تامین و نگهداری سیستم
supply company شرکت تامین کننده
area security تامین منطقه عملیات
appropriation reimbur sement تامین سپرده یاوثیقه
social security system نظام تامین اجتماعی
bombline خط تامین پرتاب بمب
supplying تامین موجودی عرضه نمودن
safeguarded قفل حفافتی یا تامین دار
degree of protection میزان تامین درجه حفافت
cover تامین زیان و خسارات بیمه
force development برنامه تامین یا بسیج یکانها
supplying تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
supply تامین موجودی عرضه نمودن
safeguard قفل حفافتی یا تامین دار
social security tax مالیات سیستم تامین اجتماعی
supply تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
supplied تامین موجودی عرضه نمودن
uniterruptable power supply سیستم تامین برق بی وقفه
stability operations عملیات تامین ثبات داخلی
covers تامین زیان و خسارات بیمه
user supplied تامین شده توسط کاربر
coverings تامین زیان و خسارات بیمه
supplied تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
safeguards قفل حفافتی یا تامین دار
safeguarding قفل حفافتی یا تامین دار
environmental security تامین محیطی و فیزیکی منطقه
safety card کارت تامین جنگ افزار
troop program برنامه تامین عدههای نظامی
replevy بادادن تامین ازتوقیف دراوردن
quia timet قرار تامین دستور موقت
services 1-توابع تامین شده در یک قطعه . 2-
communication security custodian مسئول وسایل تامین مخابراتی
social security contributions پرداختی بابت تامین اجتماعی
garnisher تامین کننده خواسته یامدعابه
report generator برای تامین گزارش کامل
supplying تامین چیزی که مورد نیاز است .
supplied تامین چیزی که مورد نیاز است .
privacy جداسازی مبادله پیام برای تامین
deficit financing تامین مالی از راه کسر بودجه
supply تامین چیزی که مورد نیاز است .
social security بیمه وبازنشستگی همگانی تامین اجتماعی
social security wealth ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
podded دارای زندگی اسوده یا تامین شده
ways and means طرق و وسایل انجام چیزی تامین معاش
to be covered by social security بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
America Online بزرگترین تامین کننده سرویس اینترنت در جهان
to have social security coverage بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
to be insured under the social security scheme [system] بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
short covering خرید سهم برای تامین فروشهای سلف
microsoft ه شده توسط ماکروسافت برای تامین اطلاعات
social security payroll tax مالیات مزد و حقوق برای تامین اجتماعی
redundancies تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
beef cattle گله گاو که برای تامین گوشت پرورش مییابد
redundancy تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com