Dictiornary-Farsi | تامین قضایی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
the rule of law	تامین قضایی


Other Matches

garnishee	کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
remanded	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment	تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remand	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanding	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remands	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
close in security	برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
communication security monitoring	کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
communication security account	میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
juridical	قضایی
jural	قضایی
jurisdiction	قضایی
judiciary	قضایی
juratory	قضایی
judicial	قضایی
quasi judicial	شبه قضایی
rogatory	نیابت قضایی
legal suit	تعقیب قضایی
institution	تاسیس قضایی
law agent	نماینده قضایی
jurisdiction	حوزهء قضایی
precedents	رویه قضایی
precedent	رویه قضایی
legal assistance	مشاوره قضایی
litigation	دعوی قضایی
legal	شرعی قضایی
legal aid	معاضدت قضایی
miscarriages of justice	اشتباه قضایی
judiciary	قوه قضایی
judicial immunity	مصونیت قضایی
judicial delegation	تفویض قضایی
judicial circumstantial evidence	اماره قضایی
judicial assistance	معاضدت قضایی
judicature	قوه قضایی
presumption juris tantum	اماره قضایی
judicature	حوزه قضایی
miscarriage of justice	اشتباه قضایی
judicial precedent	رویه قضایی
judicial settlement	تسویه قضایی
law court	دادگاه قضایی
law courts	دادگاه قضایی
judicial settlement	حل اختلاف قضایی
district attorneys	بازپرس بخش قضایی
district attorney	بازپرس بخش قضایی
justiciar	مامور قضایی عالیرتبه
enforcement of judgement	اجرای احکام قضایی
extrajudicial	خارج ازصلاحیت قضایی
legal advice	مشورت یا نظر قضایی
sub judice	بدون تصمیم قضایی
circuit	حوزه قضایی یک قاضی دور
legal assistance	کمکهای قضایی شرح علایم
dictums	گفته افهار نظر قضایی
proetor	متصدی امور قضایی وکشوری
Soc	ازادی دراخذ تصمیم قضایی
circuits	حوزه قضایی یک قاضی دور
adjudge	با حکم قضایی فیصل دادن
dictum	گفته افهار نظر قضایی
rogatory letters	نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
letters rogatory	نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
perverse verdict	درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
sokeman	فرد ساکن حوضه قضایی لرد یا امیر
cadre	واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
cadres	واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
exegeses	تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
coroners	هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
coroner	هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
exegesis	تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
judge made law	نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
concurrent jurisdiction	رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
knight marshal	کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
congregationalism	استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
permission	اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
prohibition	حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
legalism	اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
coroner	مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroners	مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
cover	تامین
safety	تامین
safety limit	حد تامین
securement	تامین
water supplies	تامین اب
coverings	تامین
water supply	تامین اب
covers	تامین
security	تامین
hedging	تامین
securing	تامین
adjudging	با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudges	با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudged	با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
international court of justice	دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
appropriation reimbur sement	تامین اعتبار
take care of	تامین کردن
protection	تامین نامه
give security for	تامین کردن
insures	تامین کردن
electronic security	تامین الکترونیکی
transmission security	تامین ارسال
secure	درامان تامین
financiers	تامین اعتبارکننده
financier	تامین اعتبارکننده
buffer zones	منطقه تامین
buffer zone	منطقه تامین
buffer stock	تامین ذخیره
provisioning	تامین ذخیره
funding	تامین وجه
supply port	درگاه تامین
supplying	تامین کردن
physical security	تامین تاسیسات
cover	تامین کردن
area security	تامین منطقه
preservation of evidence	تامین دلیل
coverings	تامین کردن
covers	تامین کردن
troop safety	تامین عده ها
security	تامین مصونیت
transmission security	تامین مخابره
internal security	تامین داخلی
the rule of law	تامین قانونی
supplied	تامین کردن
factor of safety	عامل تامین
supply	تامین کردن
insecurity	عدم تامین
secure	تامین کردن
secure	تامین شده
procurement	تامین اماد
guaranteed	تامین کردن
insuring	تامین کردن
ensuring	تامین کردن
ensures	تامین کردن
ensured	تامین کردن
ensure	تامین کردن
cryptosecurity	تامین رمز
social security	تامین اجتماعی
guarantee	تامین کردن
signal security	تامین مخابراتی
local security	تامین محلی
guarantees	تامین کردن
committment	تامین اعتبار
safety diagram	دیاگرام تامین
secures	درامان تامین
secures	تامین کردن
quia timet	حکم تامین
communication security	تامین مخابراتی
secures	تامین شده
chemical security	تامین شیمیایی
fulfill	تامین کردن
safety factor	عامل تامین
collective security	تامین اجتماعی
safety factor	ضریب تامین
safety stakes	دستکهای تامین
continuing appropriation	تامین اعتبار پیوسته
levy a sum on a person's property	تامین خواسته کردن
emanitions security	تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
angle of safety	زاویه تامین گلوله
continuing appropriation	مداومت تامین اعتبار
bombline	خط تامین پرتاب بمب
area security	تامین منطقه عملیات
deficit financing	تامین کسر بودجه
make up a deficit	تامین کردن کسری
elegit	حکم تامین مدعی به
finance company	شرکت تامین مالی
communication security	برقراری تامین مخابراتی
elevation of security	زیاد کردن تامین
collective security	تامین دسته جمعی
appropriation reimbur sement	تامین سپرده یاوثیقه
secures	تامین کردن هدف
guarantee	تامین تضمین کردن
guarantees	تامین تضمین کردن
unemployment fund	صندوق تامین بیکاری
tucker	تامین غذا کردن
transmission security	تامین ارسال پیام
to feather ones nest	تامین اتیه کردن
system maintenance	تامین و نگهداری سیستم
supply company	شرکت تامین کننده
secures	مطمئن تامین کردن
secure	تامین کردن هدف
secure	مطمئن تامین کردن
to ensure something	تامین کردن [چیزی]
water supply to navigation	تامین اب کانال کشتیرانی
social security system	نظام تامین اجتماعی
social security program	برنامه تامین اجتماعی
victual	خواربار تامین کردن
safety card	کارت تامین اتشبار
safety	برقرار کردن تامین
pacification	تامین ثبات داخلی
guaranteed	تامین تضمین کردن
finance	تامین هزینه پولی
financed	تامین هزینه پولی
finances	تامین هزینه پولی
rear area security	تامین منطقه عقب
financing	تامین هزینه پولی
ups	تامین برق بی وقفه
social security benefits	منافع تامین اجتماعی
social security act	قانون تامین اجتماعی
self protection	برقراری تامین از خود
social security organization	سازمان تامین اجتماعی
security for costs	تامین هزینه دعوی
power supply	تامین کننده برق
security for cost	تامین هزینه دادرسی