Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (9 milliseconds)
English
Persian
shore boat
تاکسی ساحلی
Other Matches
taxiway
راه تاکسی یا باند تاکسی
shore patrol
انتظامات ساحلی یا گشتی ساحلی
contiguous zone
منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
defense coastal area
منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
beach diagram
طرح نمودار بارانداز ساحلی طرح نمودار قسمت ساحلی
coast pilot
کتاب راهنمای ساحلی راهنمای ساحلی
shore boat
تاکسی اب
taxicab
تاکسی
taxicabs
تاکسی
Taxi
تاکسی
Taxi!
تاکسی!
cab
تاکسی
cabs
تاکسی
taxiing
تاکسی یا خودروی
cab driver
رانندهی تاکسی
cab drivers
رانندهی تاکسی
cabbie
راننده تاکسی
cabbies
راننده تاکسی
cabby
راننده تاکسی
taxiing
تاکسی کردن
taxiing
تاکسی خودروی
cabman
راننده تاکسی
cabstand
توقفگاه تاکسی
taxied
تاکسی یا خودروی
taximan
راننده تاکسی
taxi
تاکسی خودروی
taxi
تاکسی کردن
taxi
تاکسی یا خودروی
taxied
تاکسی خودروی
taxied
تاکسی کردن
taxies
تاکسی خودروی
taxies
تاکسی یا خودروی
taxies
تاکسی کردن
taxiway
مسیر تاکسی کردن
taxi stand
ماندگاه مجاز تاکسی
taximeter
مسافت نمای تاکسی
minicab
اتومبیل کوچک مخصوص تاکسی
Please get me a taxi.
لطفا یک تاکسی برایم بگیرید.
turn off guidance
راهنمای تاکسی کردن هواپیما
The cab neared
[approached]
20th Street.
تاکسی به خیابان بیستم نزدیک شد.
taximeter
نشان دهنده کرایه تاکسی
Where can I get a taxi?
کجا میتوانم یک تاکسی بگیرم.
taxiway
جاده یا راه تاکسی رو فرودگاه
minicabs
اتومبیل کوچک مخصوص تاکسی
Where can I get a taxi?
کجا میتوانم تاکسی بگیرم.
cruisers
کشتی یا تاکسی یاکسی که گشت میزند
cabstand
[American E]
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
cruiser
کشتی یا تاکسی یاکسی که گشت میزند
taxi stand
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
taxi rank
[British E]
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
Where can I get a taxi?
کجا میتوانم یک تاکسی سوار شوم.
Where can I get a taxi?
کجا میتوانم تاکسی سوار شوم.
turn off guidance
هدایت هواپیماروی باند تاکسی کردن
To pick up a passenger.
مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
bare base
فرودگاهی دارای خط اتومبیل و تاکسی و منبع اب اشامیدنی
coastal
ساحلی
inshore water
اب ساحلی
sea board
خط ساحلی
seasider
ساحلی
strandline
خط ساحلی
bridgehead line
خط سر پل ساحلی
offing
اب ساحلی
beach head
سر پل ساحلی
bridge head
سر پل ساحلی
coastlines
خط ساحلی
coastline
خط ساحلی
inshore
ساحلی
Take this luggage to the taxi, please.
لطفا این اسباب و اثاثیه را تاکسی حمل کنید.
beach obstacle
مانع ساحلی
littoral
ناحیه ساحلی
shore erosion
فرسایش ساحلی
beach exit
گذرگاه ساحلی
territorial sea
دریای ساحلی
beach exit
معبر ساحلی
beach face
کمربند ساحلی
tidewater
خط ساحلی کشند اب
over the beach operations
عملیات ساحلی
shore stablishment
تاسیسات ساحلی
beach organization
یکان ساحلی
sea dike
دیوار ساحلی
shore patrol
دژبان ساحلی
shore patrol
پلیس ساحلی
beach matting
کف پوش ساحلی
beach erosion
فرسایش ساحلی
barrier light
نورافکن ساحلی
dune
توده شن ساحلی
quays
دیوار ساحلی
marinas
تفرجگاه ساحلی
coastguard
گارد ساحلی
coastguards
گارد ساحلی
foreshore
کمربند ساحلی
foreshores
کمربند ساحلی
martello
قلعه ساحلی
shoreline
خط ساحل یا خط ساحلی
shorelines
خط ساحل یا خط ساحلی
territorial waters
ابهای ساحلی
landing craft
کرجی ساحلی
quay
دیوار ساحلی
links
تپه ساحلی
land breeze
باد ساحلی
inshorepatrol
گشتی ساحلی
inshore water
ابهای ساحلی
coastal frontier
حدود ساحلی
inshore current
جریان اب ساحلی
cabotage
کشتیرانی ساحلی
inshore current
جریانات ساحلی
beach patrol
نگهبان ساحلی
coastal artillery
توپخانه ساحلی
groyne
سد یا دیواره ساحلی
costal frontier
مرز ساحلی
coast defence
پدافند ساحلی
coastal patrol
گشتی ساحلی
coast station
ایستگاه ساحلی
beach reserves
ذخایر ساحلی
marina
تفرجگاه ساحلی
boat telephone
تلفن ساحلی
beach patrol
گشتی ساحلی
coastal zone
منطقه ساحلی
cabotage
تجارت ساحلی
intermediate type submarine cable
کابل ساحلی
coastal route
مسیر ساحلی
Take this luggage to the bus, please.
لطفا این اسباب و اثاثیه را تا اتوبوس / تاکسی حمل کنید.
barrier reef
مرجان سنگ ساحلی
battalion landing team
تیم ساحلی گردان
costal frontier
نوار مرزی ساحلی
coasters
کشتی ویژه خط ساحلی
coastal route
راه ابی ساحلی
coastal navigation, coasting
حمل و نقل ساحلی
continental shelf
حد ساحلی فلات قاره
beach group
گروه خدمات ساحلی
levee
دیواره ساحلی رودخانه
cabotage
کشتی رانی ساحلی
beach dump
انبار موقت ساحلی
sanbar
دیوار شنی ساحلی
beachmaster's unit
یکان لجستیک ساحلی
out port
ساحلی مورد استفاده سر پل
coastal frontier
نوار مرزی ساحلی
beach minefield
میدان مین ساحلی
cabotage
حمل ونقل ساحلی
beach matting
تور سیمی ساحلی
coaster
کشتی ویژه خط ساحلی
beach flag
پرچم مشخصه ساحلی
lido
میعادگاه قشنگ ساحلی
lidos
میعادگاه قشنگ ساحلی
beach support area
منطقه پشتیبانی ساحلی
coastal refraction
انعکاس ساحلی امواج رادیویی
piloting
ناوبری در کنار ابهای ساحلی
beach reserves
ذخایر موجود دربارانداز ساحلی
cay
تخته سنگ ساحلی درجزیره
coastel low
قوانین مربوط به ابهای ساحلی
littoral law
قوانین مربوط به ابهای ساحلی
Goa
ایالتی ساحلی در غرب هندوستان
tideland
زمین ساحلی دستخوش جزرومد
phalarope
مرغ ساحلی نوک دراز
shore party
گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
coves
خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
cove
خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
beach unit
یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
surfbird
مرغ ساحلی سواحل اقیانوس ارام
offshore
دور از ساحل قسمت ساحلی دریا
wheel load
فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
sea frontiers
مرزبانی دریایی پایگاه فرماندهی دفاع ساحلی
riviera
ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
willet
مرغ ساحلی درشت اندام شبیه لک لک یا ماهیخوار
intracoastal sealift
سیستم حمل و نقل دریایی ساحلی در عملیات
layig up position
موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
beach organization
یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
offshore
در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
polder
زمین پست ساحلی که بوسیله سد بندی مزروع گردد
rill
جوی کوچک شیارهای ساحلی دریا جاری شدن
daymark
علامت ساحلی بدون چراغ فار دریایی روزانه
ports
انواع بندرهای ساحلی شیارهای برجسته یا مجاری عبور روغن
taxiway
محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
beach marker
علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
beach group
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
intercoastal
رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
beach party
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
laying up
تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
piloting
ناوبری در کنار ساحل ناوبری ساحلی و رودخانهای
taximan
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
freedom of seas
ازادی رفت وامد کشتی ها در خارج ازابهای ساحلی کشور مجاوردر زمان صلح بدون اینکه کسی بتواند به نحوی از انحامعترض انها بشود
holding position
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
coastal convoy
ستونهای حمل و نقل ساحلی ستونهای حمل بار از کشتی به ساحل
continental shelf
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com