English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 64 (5 milliseconds)
English Persian
as for as i know تا انجا که من میدانم
Other Matches
i wot میدانم
goodness knows من چه میدانم
for aught i know انچه من میدانم
goodness من چه میدانم خدا
as for as i know انچه من میدانم
i know that he will come من میدانم که او خواهد امد
i take your world for it قول شما را سند میدانم
i know how to do it میدانم چطور باید اینکار را کرد
thither انجا
whereon در انجا
i know that place by sight انجا را
thereat در انجا
so far forth تا انجا
wherefrom که از انجا
whence که از انجا چه جا
yonder انجا
therof از انجا
thither به انجا
thence از انجا
there انجا
there به انجا
wherever انجا که
it is impossible to live there در انجا میسرنیست
it is not half bad انجا بداست
as far as possible تا انجا که میشد
here and there اینجا انجا
thenceforward از انجا ببعد
away مرتبا از انجا
as far as possible تا انجا که بتوان
for a iknow تا انجا که می دانم
i went there particularly to یک کاره انجا رفتم
within living memory تا انجا که مردمان زنده
there was not a soul ذی نفسی انجا نبود
whereat که بدان جهت که در انجا
we used to play there ما انجا بازی میکردیم
stay there till i return انجا بمانیدتامن برگردم
i went there in my own شخصا` انجا رفتم
i stayed there for days سه روز انجا ماندم
there دراین موضوع انجا
i did not find a there کسی را در انجا نیافتم
he no longer went there دیگر انجا نرفت
suit yourself هر چه دلتان میخواهد بکنید من چه میدانم چه بکنید
at the top of one's bent تا انجا که می توان تحمل کرد
the population is stationary شماره نفوس انجا کم وزیادنمیشود
iam a to go there از رفتن به انجا خجالت می کشم
see if he is still there به بیند او هنوز انجا است یانه
i put the population at 0000 نفوس انجا را 00002 تن براورد می کنم
he went there in black اوبا جامه سیاه انجا رفت
hydropath establishment بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
hydrotherapeutic بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
limbers ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
passing lane فاصله بین دو یار که میتوان از انجا توپ را پاس داد
fitting shop کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
to ring the changes کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
barnstorming مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
barnstorms مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
statitizing فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
it is impossible to live there نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
tontine تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com