English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
largely تا درجه زیادی
Search result with all words
white heat درجه حرارت زیادی که ازسرخی گذشته و برنگ سفید دراید
Other Matches
he inherited a large fortune دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
shoulder patch درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator صفحه مدرج درجه طبلک درجه
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third class درجه سوم بلیط درجه 3
third-class درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation درجه ارتفاع درجه بلندی
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
brevet درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
intenseness زیادی
inordinacy زیادی
frequentness زیادی
surpluses زیادی
extra زیادی
extra- زیادی
extras زیادی
surplus زیادی
abundance زیادی
infiniteness زیادی
immoderacy زیادی
immenseness زیادی
excrescential زیادی
excrescent زیادی
excessiveness زیادی
nimiety زیادی
enormousness زیادی
overly زیادی
intensity زیادی
heaviness زیادی
hugeness زیادی
wealth زیادی
extremeness زیادی
immensity زیادی
undue زیادی
superfluous زیادی
unduly زیادی
muchness زیادی
greatness زیادی
redundance زیادی
profoundness زیادی
profuseness زیادی
profoundly زیادی
superfluity زیادی
numerousness زیادی
excess زیادی
to a large extent تا حد زیادی
greatly به زیادی
excesses زیادی
supervacaneous زیادی
exorbitance زیادی افراط
extensiveness کثرت زیادی
clogs زیادی پرکردن
clogged زیادی پرکردن
clog زیادی پرکردن
riffraff زیادی توده
outgrowth گوشت زیادی
overweight وزن زیادی
distichiasis مژگان زیادی
increscent زیادی توسعه
interleaf برگ زیادی
overblance زیادتی زیادی
to a degree تادرجه زیادی
over production محصول زیادی
gaudery پیرایههای زیادی
hyperacidity زیادی اسید
fuzz ball گوشت زیادی
inordinateness زیادی بی اندازگی
for long مدت زیادی
outgrwth برامدگی گوشت زیادی
over estimation زیادی درنظر گرفتن
to shoot one's mouth off <idiom> زیادی حرف زدن
long ago مدت زیادی پیش
intensity of gravity شدت با زیادی جاذبه
kajillion [slang] تعداد بسیار زیادی
make a killing <idiom> پول زیادی درآوردن
make a bundle <idiom> پول زیادی درآوردن
go on <idiom> زیادی صحبت کردن
extra موضوعی که زیادی است
it was a مبلغ زیادی بود
long a go مدت زیادی پیش
No small number of ... تعداد زیادی [از مردم]
Quite a few people ... تعداد زیادی [از مردم]
growths گوشت زیادی تومور
growth گوشت زیادی تومور
many of them عده زیادی از انها
extras موضوعی که زیادی است
it will not take long مدت زیادی نمیخواهد
extra- موضوعی که زیادی است
odd come short زیادی باقی مانده
oversale پیش فروش زیادی
I incurred a heavy loss. ضرر زیادی کردم
You have given me too much. زیاد ( زیادی ) به من دادی
excesses مقدار زیادی از چیزی
redun dantly بطور زائدیا زیادی
exairesis برش اندام زیادی
so خیلی باین زیادی
excess مقدار زیادی از چیزی
quite a number of people عده زیادی از مردم
go out of one's way <idiom> تلاش زیادی کردن
I have lost a lot of blood. خون زیادی از من رفته است
Do you have an extra pen to lend me? یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
To go to great expenses . خرج زیادی را متحمل شدن
much sugar was left قند زیادی باقی ماند
quickly بدون مصرف زمان زیادی
surplus مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
excess demand تقاضای زیادی مازاد تقاضا
He is bound to come. احتمال زیادی دارد که بیاید
ring bone استخوان زیادی در بخولق اسب
it takes much room فضای زیادی را اشغال میکند
lose one's shirt <idiom> پول زیادی را از دست دادن
splurge on something <idiom> پول زیادی خرج کردن
Suffering many privations . محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
compacting چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacted چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compact چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacts چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
polypus گوشت زیادی ساقه دار
To cover (traverse)long distances. مسافت زیادی راطی کردن
surpluses مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
hyperacid حاوی مقدار زیادی اسید
it makes a t. difference تفاوت خیلی زیادی نمیکند
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
surcharge اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
You are sure a dead ringer for muy brother. تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
surcharges اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
polyposis دچاری بگوشت زیادی یابواسیر لحمی
It seems I am not welcome (wanted) here. مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
super numerary نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
I made a lot of profit in the deal . دراین معامله فایده زیادی بردم
A big crowd surged into the streets. جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
to overdose a patient داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
We have two books extra. دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
To stint . To be cheese - paring . گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
to pad a sentence جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
to face a serious problem for the country روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
labour intensive industry صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
digital research inc یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
normalization تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
to raise big problems for the country مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
The bus stop is no distance at all . ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
trouty دارای تعداد زیادی ماهی قزل الا
blue-chip ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
hard wheat گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
blue chip ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
to face a serious problem for the country مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
There are not many amusements in this town. دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
to raise big problems for the country روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
I cant see much difference in them. فرق زیادی بین آنها نمی بینم
to occupy much space فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
zeroes کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
lady's man مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
zero کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
ladies' men مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' man مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
zeros کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
new broom sweeps clean <idiom> شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
put on one's thinking cap <idiom> زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
pay through the nose <idiom> برای چیزی پول زیادی خرج کردن
slow moving کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
mass meeting انجمن یا مجمعی که از عده زیادی مردم تشکیل شود
all-rounder همه فنحریف, کسی که مهارتهای متنوع و زیادی دارد
eurytherm موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
big fill افتادن تعداد زیادی از میله هابا گوی اول
profound gangrene یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
HRG توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
Tourists have stayed away in droves this summer. این تابستان دسته های زیادی از گردشگران نیامدند.
This dictionary has many examples of how idioms are used . این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out . مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
resolution توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
This is plain highway robbery . این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
resolutions توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
polygarchy حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
Her teacher's presence caused her considerable discomfort. بودن دبیر او [زن] احساس ناراحتی زیادی برای او [زن] ایجاد کرد.
static economy اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
critical engine موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
pointer فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
an athlete's body [circulation] can take a lot of punishment. بدن [گردش خون] یک ورزشکار می تواند فشار زیادی را تحمل بکند .
pointers فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
air mass جریان تودهء عظیمی از هواکه مسافت زیادی را در سطح زمین طی میکند
There are many difference between Persian and English . بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
to reinvent the wheel <idiom> هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
multifunction صفحه مدار جانبی که خصوصیات زیادی برای هنگنام سازی کامپیوتر دارد
computer nik استفاده کننده علاقمند کامپیوترکه وقت زیادی را صرف کاربا کامپیوتر میکند
automatic توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
automatics توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
carried رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carry رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carrying رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carries رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
burn out گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
retention area قسمتهایی از دیسک توربین دراطراف ریشه تیغه ها که تحت نیروی زیادی قرار دارند
VHD نوعی دیسک ویدیویی با گنجایش بالا که میتواند حجم زیادی داده را ذخیره کند
hi res graphics graphics resolution high تصویر صاف و واقعی روی صفحه نمایش که به وسیله تعداد زیادی سلولهای تصویرتولید میشود
Chad محصولات زیادی ایجاد شده از سوراخهای پانچ شده در نوار یا کارت
cleanest کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
cleans کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
demagnetize پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
cleaned کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com