English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 64 (6 milliseconds)
English Persian
There was no end of visitors at the fair. تا دلت بخواهد در نمایشگاه آدم بود
Other Matches
gill net و بخواهد برگرددگوشش در ان
will he nill he چه بخواهد چه نخواهد
please god اگر خدا بخواهد
may it please god اگر خدا بخواهد
will heŠnill he چه بخواهد چه نخواهد خواه ناخواه
go one's own way <idiom> عمل بهصورتی که شخص دلش بخواهد
showplace نمایشگاه
playhouses نمایشگاه
fairest نمایشگاه
show room نمایشگاه
fair نمایشگاه
playhouse نمایشگاه
exhibitions نمایشگاه
fairs نمایشگاه
fairer نمایشگاه
showplaces نمایشگاه
exhibition نمایشگاه
menagerie نمایشگاه جانوران
menageries نمایشگاه جانوران
exposition عرضه نمایشگاه
showrooms سالن نمایشگاه
showrooms نمایشگاه کالا
expositions عرضه نمایشگاه
exhibition building ساختمان نمایشگاه
festival of rug نمایشگاه فرش
stagy درخور نمایشگاه
public amnsement نمایشگاه عمومی
odeum نوازشگاه یا نمایشگاه
penny gaff نمایشگاه ارزان
showroom سالن نمایشگاه
trade fair نمایشگاه بازرگانی
trade fair نمایشگاه تجاری
trade fairs نمایشگاه تجاری
pavilions غرفه نمایشگاه
fair نمایشگاه کالا
fairer نمایشگاه کالا
pavilion غرفه نمایشگاه
showroom نمایشگاه کالا
trade fairs نمایشگاه بازرگانی
fairs نمایشگاه کالا
fairest نمایشگاه کالا
exhibition نمایشگاه حقوق تقاعد
terrarium نمایشگاه جانوران خشکی
carpet showroom نمایشگاه و غرفه فرش
exhibitions نمایشگاه حقوق تقاعد
operating theatres نمایشگاه عمل جراحی
operating theatre نمایشگاه عمل جراحی
amphitheatre تاتر یا نمایشگاه بیضوی شکل
amphitheatres تاتر یا نمایشگاه بیضوی شکل
overseas trade fair نمایشگاه بین المللی بازرگانی
aquaria نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
galleries نقب اصلی نمایشگاه هنری
aquarium نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
gallery نقب اصلی نمایشگاه هنری
aquariums نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
stallage حق نصب غرفه و کیوسک دربازار یا نمایشگاه کالا
tolls حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
tolling حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
toll حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
panopticon نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
west coast computer faire یک نمایشگاه تجاری بزرگ ریزکامپیوتر که سالانه درسان فرانسیسکو گشایش می یابد
comdex نمایشگاه بازرگانی کامپیوترهای بزرگ در امریکا و سایر کشورها کامدکس processing Data municationand
fine art آثار هنری نمایشگاه آثار هنری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com