Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English
Persian
structuralize
تبدیل به ساختمان کردن
Other Matches
building system
اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
outline assembly drawing
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
angle-post
[تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
building material dealer
فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
gigantic building
ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
dependency
[قسمتی از ساختمان های جدا از ساختمان اصلی]
novatio non presumiter
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
civil engineering contractor
مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
building enterprise
مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
coach-house
ساختمان خدمه
[در کنار ساختمان اصلی]
enterprise network
شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
rotonda
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
constructional feature
ترکیب ساختمان کیفیت ساختمان
foundation soil
شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
block structure
ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
rotundas
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
double shell constraction
ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
rotunda
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
fractions
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
structuralize
ساختمان کردن
totalitarianize
تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
rebuild
دوباره ساختمان کردن
rebuilds
دوباره ساختمان کردن
base shear
نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
fluidify
تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
to convert something into something
تبدیل کردن به
transforms
تبدیل کردن
gear level
تبدیل کردن
convert
تبدیل کردن
converted
تبدیل کردن
to turn something into something
تبدیل کردن به
transrorm
تبدیل کردن
converts
تبدیل کردن
transmuting
تبدیل کردن
transmuted
تبدیل کردن
transmute
تبدیل کردن
reduce
تبدیل کردن
reduces
تبدیل کردن
transmutes
تبدیل کردن
reducing
تبدیل کردن
converting
تبدیل کردن
commuting
تبدیل کردن
transformed
تبدیل کردن
to transform
[into]
تبدیل کردن
[به]
transforming
تبدیل کردن
convert
تبدیل کردن
transact
تبدیل کردن
redeploy
[staff]
تبدیل کردن
turn
تبدیل کردن
reset
تبدیل کردن
transform
تبدیل کردن
toggles
تبدیل کردن
commute
تبدیل کردن
commuted
تبدیل کردن
commutes
تبدیل کردن
scorify
تبدیل به کف کردن
toggle
تبدیل کردن
turns
تبدیل کردن
institutionalising
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
transiguration
تبدیل صورت تبدیل هیئت
conversion scale
مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
jerry build
با مصالح ارزان ساختمان کردن
stencilize
تبدیل به استنسیل کردن
agglutinate
تبدیل به چسب کردن
saponify
تبدیل بصابون کردن
salify
تبدیل به نمک کردن
compartmentalize
تبدیل به اجزا کردن
saccharify
تبدیل به قند کردن
compartmentalising
تبدیل به اجزا کردن
scorify
تبدیل به تفاله کردن
phosphatize
تبدیل به فسفات کردن
sugar
تبدیل به شکر کردن
compartmentalizing
تبدیل به اجزا کردن
compartmentalizes
تبدیل به اجزا کردن
incineration
تبدیل بخاکستر کردن
verbalised
تبدیل به فعل کردن
verbalises
تبدیل به فعل کردن
peptonize
تبدیل به پپتن کردن
compartmentalized
تبدیل به اجزا کردن
sugars
تبدیل به شکر کردن
compartmentalises
تبدیل به اجزا کردن
cokes
تبدیل به زغال کردن
compartmentalised
تبدیل به اجزا کردن
verbalizing
تبدیل به فعل کردن
porcelainize
تبدیل بچینی کردن
reify
تبدیل بماده کردن
forests
تبدیل به جنگل کردن
to change to the better
تبدیل به احسن کردن
verbalizes
تبدیل به فعل کردن
verbalized
تبدیل به فعل کردن
verbalize
تبدیل به فعل کردن
prosify
تبدیل به نثر کردن
acetify
تبدیل به سرکه کردن
provincialize
تبدیل باستان کردن
pustulate
تبدیل به کورک کردن
versify
تبدیل بنظم کردن
vitriolize
تبدیل به زاج کردن
verbalising
تبدیل به فعل کردن
realises
تبدیل به پول کردن
aerify
تبدیل به هوا کردن
forest
تبدیل به جنگل کردن
coke
تبدیل به زغال کردن
liquation
تبدیل باب کردن
gorgonize
تبدیل بسنگ کردن
lever
تبدیل به اهرم کردن
levers
تبدیل به اهرم کردن
capitalizing
تبدیل بسرمایه کردن
capitalizes
تبدیل بسرمایه کردن
capitalized
تبدیل بسرمایه کردن
capitalize
تبدیل بسرمایه کردن
capitalising
تبدیل بسرمایه کردن
capitalises
تبدیل بسرمایه کردن
capitalised
تبدیل بسرمایه کردن
hypostatize
تبدیل بماده کردن
charr
تبدیل به زغال کردن
interchange energy
تبدیل کردن انرژی
ionize
تبدیل به یون کردن
lignify
تبدیل به چوب کردن
marmarize
تبدیل بمرمر کردن
gasification
تبدیل کردن بگاز
nitrates
به نیترات تبدیل کردن
realised
تبدیل به پول کردن
realising
تبدیل به پول کردن
etherify
تبدیل به اتر کردن
ozonize
تبدیل به ازن کردن
nitrogenize
تبدیل به ازت کردن
nitrate
به نیترات تبدیل کردن
nebulize
تبدیل به ذرات کردن
realize
تبدیل به پول کردن
realized
تبدیل به پول کردن
realizes
تبدیل به پول کردن
realizing
تبدیل به پول کردن
surrender
پس گرفتن و تبدیل کردن
surrendered
پس گرفتن و تبدیل کردن
surrenders
پس گرفتن و تبدیل کردن
fluidize
تبدیل به مایع کردن
lapidify
تبدیل به سنگ کردن
charring
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
afforest
تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن
chars
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
char
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
restitution
تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
negotiated
به پول نقد تبدیل کردن
negotiates
به پول نقد تبدیل کردن
hardens
تبدیل به جسم جامد کردن
negotiating
به پول نقد تبدیل کردن
harden
تبدیل به جسم جامد کردن
nitrify
تبدیل به نمک شوره کردن
liquify
گداختن تبدیل به مایع کردن
actualization
تبدیل به ارزش حال کردن
mineralize
تبدیل بسنگ معدن کردن
gasify
تبدیل به گاز کردن بخارکردن
liquefies
گداختن تبدیل به مایع کردن
negotiate
به پول نقد تبدیل کردن
decimalize
تبدیل کردن به سیستم دهدهی
transubstantiate
بجسم دیگری تبدیل کردن
to transubstantiate
به جسم دیگری تبدیل کردن
liquefied
گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefy
گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefying
گداختن تبدیل به مایع کردن
kaolinize
تبدیل به خاک چینی کردن
to give notice to quit
[one's residence]
لغو کردن اجاره نامه
[و ترک ساختمان]
transposing
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
silicify
تبدیل به سنگ چخماق یا درکوهی کردن
commercialization
تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
sward
سطح چمنزار تبدیل به مرغزار کردن
arterialize
تبدیل کردن خون شریانی به وریدی
transpose
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
transposes
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
ground landlord
کسی که زمینی را برای ساختمان کردن اجاره میدهد
resinify
تبدیل به صمغ یا رزین کردن صمغی شدن
feudalization
عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول
ghettoize
تبدیل کردن به محله اقلیت هاو فقرا
ammoniate
با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
sextuplicate
شش برابر کردن تبدیل به شش کردن
assembler
اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
hepatize
تبدیل بماده جگری کردن مانندجگرسفت وبی هواساختن
atomize
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomized
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
flan
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
atomizes
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizing
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
flans
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
atomised
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomising
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomises
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
binary to hexadecimal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
cash in
<idiom>
تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
conversion
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com