Dictiornary-Farsi | تثبیت دیداری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 173 (6 milliseconds)

English	Persian
visual fixation	تثبیت دیداری


Other Matches

automatic pilot	وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilots	وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
voltage stabilizer	تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
stabilisers	تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer	تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
monetarists	طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
sight	دیداری
at sight	دیداری
on sight	دیداری
visual	دیداری
visually	دیداری
payable at sight	دیداری
sights	دیداری
visuals	دیداری
videotaped	نوار دیداری
sight vocabulary	واژگان دیداری
sight method	روش دیداری
sight draft	برات دیداری
sight bill	برات دیداری
visual hallucination	توهم دیداری
photoma	توهم دیداری
payable at sight	پرداخت دیداری
videotapes	نوار دیداری
draft at sight	برات دیداری
demand deposit	سپرده دیداری
apparition	توهم دیداری
videotaping	نوار دیداری
audiovisual	دیداری- شنیداری
apparitions	توهم دیداری
visuo motor	دیداری- حرکتی
visually handicapped	معلول دیداری
visual span	فراخنای دیداری
visual check	مقابله دیداری
teletractor	مبدل دیداری
visual focusing	تمرکز دیداری
bill pay able at sight	برات دیداری
visual projection	فرافکنی دیداری
visile	سنخ دیداری
visual type	سنخ دیداری
visual induction	القاء دیداری
visual adaptation	انطباق دیداری
visual perception	ادراک دیداری
visual cliff	پرتگاه دیداری
videotape	نوار دیداری
visual organization	سازمان دیداری
audi	بازتاب دیداری- شنیداری
visual illusion	خطای ادراکی دیداری
visual display unit	واحد نمایش دیداری
visual aids	ابزارهای کمکی دیداری
days sight draft	برات دیداری 06 روزه
episcotister	محرک نمای دیداری
optical illusions	خطای ادراکی دیداری
on sight bill of exchange	برات برویت یا دیداری
visual righting response	پاسخ تعادل دیداری
sight draft	برات یا حواله دیداری
visual agnosia	ادراک پریشی دیداری
visual aphasia	زبان پریشی دیداری
optical illusion	خطای ادراکی دیداری
audiovisual aids	ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
bender visual motor gestalt test	ازمون طرحهای دیداری-حرکتی بندر
visual bender motor gestalt test	ازمون طرح دیداری- حرکتی بندر
anchor cell	سل تثبیت
fixations	تثبیت
consolidation	تثبیت
fixing	تثبیت
fixity	تثبیت
stabilisation	تثبیت
fixation	تثبیت
stabilising	تثبیت
stabilized	تثبیت
confirmation	تثبیت
stabilises	تثبیت
stabilize	تثبیت
stabilization	تثبیت
stabilizes	تثبیت
stabilised	تثبیت
corroboration	تثبیت
maintenance level	سطح تثبیت
price stabilization	تثبیت قیمت
fixate	تثبیت کردن
price freezing	تثبیت قیمت
price freeze	تثبیت قیمت ها
fixation of affect	تثبیت عاطفی
fixation point	نقطه تثبیت
price ceilings	تثبیت قیمت
stabilises	تثبیت کردن
mechanical stabilization	تثبیت مکانیکی
fixation process	فرایند تثبیت
functional fixedness	تثبیت کارکردی
holding attack	تک تثبیت کننده
nitrogen fixation	تثبیت نیتروژن
stabilizer	تثبیت کننده
stabilization	پابرجاسازی تثبیت
voltage stabilization	تثبیت ولتاژ
wage stabilization	تثبیت مزد
patents	حق تثبیت اختراع
heat setting	تثبیت گرمائی
patenting	حق تثبیت اختراع
patented	حق تثبیت اختراع
positioning	تثبیت موقعیت
stabilizers	تثبیت کننده ها
stabilised	تثبیت کردن
stop go policy	سیاست تثبیت
stabilisers	تثبیت کننده
reinstatement	تثبیت در مقام
patent	حق تثبیت اختراع
confirmation	تثبیت استقرار
price stability	تثبیت قیمت
fixing agent	عامل تثبیت
reinstate	تثبیت کردن
avouch	تثبیت کردن
stabilize	تثبیت کردن
stabilized	تثبیت کردن
stabilizes	تثبیت کردن
reinstating	تثبیت کردن
reinstates	تثبیت کردن
reinstated	تثبیت کردن
course stabilizer	تثبیت کننده
economic stabilization	تثبیت اقتصادی
stabilising	تثبیت کردن
father fixation	تثبیت پدری
fixedness	تثبیت شدگی
stabilizing sleeve	غلاف تثبیت کننده
voltage stabilization	تثبیت فشار الکتریکی
fixes	تثبیت محل ناو
stabilizer	ثابت تثبیت کننده
fix	تثبیت محل ناو
verges	شانه تثبیت نشده
stabilisers	ثابت تثبیت کننده
hard shoulder	شانه تثبیت شده
emulsion stabilizer	تثبیت کننده امولسیونی
holding force	نیروی تثبیت کننده
viscosity stabilizer	تثبیت کننده گرانروی
stabilized layer	قشر تثبیت شده
stabilization policy	سیاست تثبیت اقتصادی
verge	شانه تثبیت نشده
exchanged stabilization fund	صندوق تثبیت ارز
automatic stabilizer	تثبیت کننده خودکار
course stabilizer	دستگاه تثبیت مسیر
well fixed	خوب تثبیت شده
stabilized layer	لایه تثبیت شده
course stabilizer	تثبیت کننده مسیر
built in stabilizers	تثبیت کنندههای خودکار
zener diode stabilization	تثبیت کنندگی دیود زنر
self stabilizing dynamo	دینام خود تثبیت کننده
route	به خاک نشاندن تثبیت کردن
mains voltage stabilizer	تثبیت کننده ولتاژ شبکه
routes	به خاک نشاندن تثبیت کردن
voltage stabilizer	تثبیت کننده اختلاف سطح
commodity agreement	تثبیت مشترک قیمت فروش
stabilized	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilizes	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
pegging	تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز
stabilises	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilising	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilised	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilize	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
adjustable stabilizer	تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
high frequency stabilized arc	قوس نوری تثبیت شده ی فرکانس بالا
functional finance	سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
price support	تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
sight bill	حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
stop bath	ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
setting time	[مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
fair trade laws	قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
positioning band	حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
declaratory judgment	حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
confirms	تصدیق کردن تثبیت کردن
confirm	تصدیق کردن تثبیت کردن
holding point	نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
fixes	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت