English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 192 (9 milliseconds)
English Persian
bilateral trade تجارت دوجانبه
Other Matches
lawmerchant حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
custom of a trade عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
bilateral دوجانبه
mutual دوجانبه
reciprocal دوجانبه
double faced دوجانبه
reciprocal معکوس دوجانبه
bilateral monopoly انحصار دوجانبه
double action اقدام دوجانبه
bilateral observation دیدبانی دوجانبه
matter of mutual interest موضوع دارای سود دوجانبه
bilateral infrastructure سازمان داخلی متشکل ازاعضای دو جانبه تشکیلات دوجانبه
recipocal milling فرزکاری متقابل فرزکاری دوجانبه فرزکاری معکوس
traffics تجارت
trafficking تجارت
trafficked تجارت
graphics, business تجارت
furriery تجارت خز
business تجارت
businesses تجارت
traffic تجارت
commerce تجارت
traded تجارت
trade تجارت
mystery تجارت
mysteries تجارت
law of the staple حقوق تجارت
law merchant قانون تجارت
maritime trade تجارت دریایی
counter trade تجارت متقابل
commercial code قانون تجارت
commercial law قانون تجارت
commercial law حقوق تجارت
merchandies تجارت کردن
internal trade تجارت داخلی
mercantile law قانون تجارت
chamber of trade اتاق تجارت
fair trade تجارت مشروع
fair trade تجارت منصفانه
fair trade تجارت عادلانه
freedom of trade ازادی تجارت
traditional trade تجارت سنتی
home trade تجارت داخلی
internal commerce تجارت داخلی
trade deficit کسری تجارت
trade barrier مانع تجارت
joint adventure تجارت مشترک
regional trade تجارت منطقهای
law merchant حقوق تجارت
freedom of enterprise ازادی تجارت
free trader تجارت ازاد
flax trade تجارت کتان
floating trade تجارت دریایی
foreign trade تجارت خارجی
free in trade تجارت ازاد
unfavorable trade تجارت نامطلوب
unfavorable trade تجارت نامساعد
open trade تجارت ازاد
restraint of trade محدودیت تجارت
chamber of commerce اتاق تجارت
business موضوع تجارت
businesses موضوع تجارت
merchandise تجارت کردن
free trade تجارت ازاد
trafficking تجارت غیرقانونی
laissez-faire ازادی تجارت
traffic تجارت غیرقانونی
trafficked تجارت غیرقانونی
traffics تجارت غیرقانونی
chamber of commerce اطاق تجارت
carring trade تجارت داخله
cabotage تجارت ساحلی
business law حقوق تجارت
enterprises تعهد تجارت
commercial مربوط به تجارت
refinances از نو تجارت کردن
refinancing از نو تجارت کردن
enterprise تعهد تجارت
refinanced از نو تجارت کردن
refinance از نو تجارت کردن
commercialism تجارت گرائی
transport trade تجارت حمل و نقل
transport industry تجارت حمل و نقل
transport business تجارت حمل و نقل
shipping trade تجارت حمل و نقل
carrying business تجارت حمل و نقل
It is both pilgrimage and commerce. <proverb> هم زیارت است هم تجارت .
carrying-trade تجارت حمل و نقل
mentoring مرشدی [تجارت و بازرگانی]
carrying trade تجارت حمل و نقل
trade magazine مجله تخصصی تجارت
visibles اقلام مرئی تجارت
balance of foreign trade تراز تجارت خارجی
free enterprise system نظام تجارت ازاد
traded تجارت داد و ستد
commerce معاشرت تجارت کردن
traffic تجارت هدایت شده
trafficked تجارت هدایت شده
trafficking تجارت هدایت شده
traffics تجارت هدایت شده
free enterprise تجارت ومعامله ازاد
downtown مرکز تجارت شهر
contraband تجارت قاچاق یاممنوع
adventure تجارت مخاطره آمیز
adventures تجارت مخاطره امیز
automobile trade صنعت یا تجارت اتومبیل
traded تجارت داد وستد
free trade area حوزه تجارت ازاد
trade تجارت داد وستد
invisible items of trade اقلام نامرئی تجارت
free trade area منطقه تجارت ازاد
invisible trade تجارت غیرقابل رویت
multilateral trade تجارت چند جانبه
international trade تجارت بین المللی
international trade تجارت بین الملل
trade تجارت داد و ستد
gains from trade منافع حاصل از تجارت
mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
aids to trade خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
retail centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
micro-economics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
microeconomics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
mentoring مربی بودن [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
interstate commerce commission کمیسیون تجارت بین ایالات
shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
barter away تجارت یا معامله پایاپای کردن
copartner سهیم وشریک در تجارت وغیره
restrictive trade practices روشهای محدود کردن تجارت
multilateral trade تجارت باچند کشور در ان واحد
Free pree (trade,port). مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
take a bath <idiom> ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
shopping center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
wool stapler کسیکه تجارت پشم خام میکند
(not) have anything to do with someone <idiom> نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
businesses که باعث میشود یک تجارت کار باشد
white slave استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
trade follows the flag تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
vent for surplus theory of trade نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
business که باعث میشود یک تجارت کار باشد
dumping سیاست تبعیض قیمت در تجارت بین الملل
mail order house تجارت خرده فروشی بوسیله مکاتبات پستی
Trade ( business ) is slack this week . این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
technology قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technologies قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
restraint of trade قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
stock control program نرم افزاری که برای کمک به مدیریت انبار در تجارت طراحی شده است
fair trade laws قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
silicon valley محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
e f t a (european free trade association اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
agribusiness تجارت محصولات کشاورزی کار و کسب کشاورزی
joint venture سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
traded تجارت کردن با داد وستد کردن
trade تجارت کردن با داد وستد کردن
international commercial terms (incoterm قراردادهای تجارت بین الملل که بوسیله اتاق بازرگانی بین الملل تهیه شده است
collieries تجارت ذغال ذغال فروشی
colliery تجارت ذغال ذغال فروشی
economic nationalism ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com