Dictiornary-Farsi | تجارت متقابل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
counter trade	تجارت متقابل


Other Matches

counteroffensive	تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
lawmerchant	حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
custom of a trade	عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
recriminate	اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
counter memorial	یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance	اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
warsaw treaty	پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
mutual	متقابل
opposing	متقابل
countering	متقابل
countered	متقابل
counter	متقابل
reciprocative	متقابل
interactional	متقابل
polar	متقابل
reciprocal	متقابل
correspounding	متقابل
opposed	متقابل
interactive	متقابل
interdependency	اتکاء متقابل
eclipsed form	شکل متقابل
crosstalk	مکالمه متقابل
harmonic mean	اعداد متقابل
crossecheck	بررسی متقابل
cross purpose	قصد متقابل
interaction curve	خم کنش متقابل
cross index	شاخص متقابل
cross feed	خورد متقابل
cross-checking	بررسی متقابل
cross bill	شکایت متقابل
grid anode transconductance	رسانایی متقابل
interrelation	رابطه متقابل
retaliation	عمل متقابل
intercorrelation	همبستگی متقابل
transconductance	رسانایی متقابل
interdependence	وابستگی متقابل
interdependence	اتکاء متقابل
mutual conductance	رسانایی متقابل
inter play	اثر متقابل
reciprocity	عمل متقابل
cross-checks	بررسی متقابل
countermine	توط ئه متقابل
cross action	دعوی متقابل
counterwork	عمل متقابل
back pressure	فشار متقابل
counterbid	پیشنهاد متقابل
counterattack	حمله متقابل
counteraction	اقدام متقابل
counter transference	انتقال متقابل
counter purchase	خرید متقابل
counter offer	عرضه متقابل
counter offer	پیشنهاد متقابل
counter offensive	حمله متقابل
counter offensive	پدافند متقابل
counter gambit	گامبی متقابل
counter current	جریان متقابل
counter credit	اعتبار متقابل
counter claim	دعوی متقابل
counter propaganda	تبلیغ متقابل
counterclaim	دعوای متقابل
antitype	نوع متقابل
counterclaim	ادعای متقابل
countervailing credit	اعتبار متقابل
counterrevolution	انقلاب متقابل
proportional	متقابل یا هماهنگ
counterpoise	سیم متقابل
counterpoise	وزنه متقابل
counterpawn	پیاده متقابل
counter fire	اتش متقابل
countermeasures	اقدامات متقابل
counter	ضربت متقابل
countered	ضربت متقابل
countering	ضربت متقابل
countermeasure	اقدام متقابل
counterclaim	دعوی متقابل
counter attraction	کشش متقابل
reciprocal	متقابل معکوس
mutual relationship	رابطه متقابل
mutual induction	القای متقابل
interplay	اثر متقابل
mutual inductance	القاگری متقابل
mutual energy	انرژی متقابل
mutual consistency	سازگاری متقابل
transfer characteristic	مشخصه متقابل
mutual characteristic	مشخصه متقابل
mutual assistance	کمک متقابل
m	القاگری متقابل
mutual terms	شرایط متقابل
opposite phase	فاز متقابل
reciprocal trading	مبادله متقابل
counter-measures	اقدام متقابل
counter-measure	اقدام متقابل
reciprocation	عمل متقابل
reciprocal	عمل متقابل
recrimination	اتهام متقابل
recrimination	تهمت متقابل
recriminations	اتهام متقابل
recriminations	تهمت متقابل
transinformation	اگاهی متقابل
set off	دعوی متقابل
interaction	اثر متقابل
mutual	متقابل یا متقابله
cross reference	مراجعه متقابل
iteraction	عمل متقابل
cross reference	ارجاع متقابل
cross-reference	مراجعه متقابل
cross-references	مراجعه متقابل
cross check	بررسی متقابل
interrelationships	رابطه متقابل
interrelationship	رابطه متقابل
cross-reference	ارجاع متقابل
intervisibility	دید متقابل
cross-references	ارجاع متقابل
cross-check	بررسی متقابل
interaction	کنش متقابل
interaction	عمل متقابل
cross-checked	بررسی متقابل
logrolling	همکاری متقابل
mystery	تجارت
trade	تجارت
traded	تجارت
commerce	تجارت
mysteries	تجارت
traffics	تجارت
traffic	تجارت
furriery	تجارت خز
graphics, business	تجارت
business	تجارت
businesses	تجارت
trafficking	تجارت
trafficked	تجارت
cross fire	اتش گلوله متقابل
counter current principle	اصول جریان متقابل
cross magnetizing	میدان مغناطیسی متقابل
cross reference table	جدول ارجاع متقابل
crossfertilize	لقاح متقابل کردن
differential field winding	سیمپیچ اهنربایی متقابل
intervisibility	قابلیت دید متقابل
greco counter gambit	گامبی متقابل گرکو
social interaction	کنش متقابل اجتماعی
intract	عمل متقابل کردن
visual interaction	کنش متقابل بصری
countercheck	سرزنش وتوبیخ متقابل
counterattack	حمله متقابل کردن
scandinavian defence	دفاع متقابل مرکزی
repost	ضربه متقابل زدن
counterplay	بازی شطرنج متقابل
counteract	عمل متقابل کردن
counter purchase	داد وستد متقابل
riposting	ضربه متقابل زدن
internecine	کشتار متقابل قاتل
retaliation	عکس العمل متقابل
retorts	جواب متقابل تلافی
retorts	جواب متقابل دادن
rebut	جواب متقابل دادن
retort	جواب متقابل تلافی
retort	جواب متقابل دادن
rebuttal	عمل متقابل پس زنی
riposte	ضربه متقابل زدن
riposted	ضربه متقابل زدن
ripostes	ضربه متقابل زدن
counteracts	عمل متقابل کردن
counteracting	عمل متقابل کردن
counteracted	عمل متقابل کردن
rebutting	جواب متقابل دادن
rebutted	جواب متقابل دادن
rebuts	جواب متقابل دادن
benoni counter gambit	گامبی متقابل بنونی
coefficient of mutual induction	ضریب القای متقابل
centre counter defence	دفاع متقابل مرکزی
compensation trading	داد و ستد متقابل
conversion transconductance	رسانایی متقابل وارون
rebuttals	عمل متقابل پس زنی
interaction	عکس العمل متقابل
businesses	موضوع تجارت
trade barrier	مانع تجارت
trade deficit	کسری تجارت
business	موضوع تجارت
merchandies	تجارت کردن
freedom of trade	ازادی تجارت
traditional trade	تجارت سنتی
freedom of enterprise	ازادی تجارت
free in trade	تجارت ازاد
fair trade	تجارت عادلانه
unfavorable trade	تجارت نامطلوب
unfavorable trade	تجارت نامساعد
floating trade	تجارت دریایی
foreign trade	تجارت خارجی
refinances	از نو تجارت کردن
merchandise	تجارت کردن
laissez-faire	ازادی تجارت
fair trade	تجارت منصفانه
traffic	تجارت غیرقانونی
law merchant	قانون تجارت
law merchant	حقوق تجارت
internal commerce	تجارت داخلی
internal trade	تجارت داخلی
trafficked	تجارت غیرقانونی
regional trade	تجارت منطقهای
trafficking	تجارت غیرقانونی