English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English Persian
resupply تجدید اماد کردن
Other Matches
resupply تجدید اماد تجدید تدارکات
early resupply تجدید اماد به موقع
civilian supply امور اماد غیرنظامی رسانیدن اماد به غیرنظامیان در منطقه
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
rallies تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallied تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
balanced mobilization بسیج متعادل اماد ذخیره تهیه اماد ذخیره به طورمتعادل
coordinated procurement عملیات اماد هماهنگ شده تحویل هم اهنگ شده اماد
credit system of supply سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
craft reimbursable supply اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
assignment of space تخصیص جا برای انبار کردن اماد
antimateriel agent عامل مخصوص فاسد کردن اماد
rearming تجهیز کردن بااسلحه نوین تجدید جنگ افزار کردن
procurement تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
renewing تجدید کردن
furbish تجدید کردن
renew تجدید کردن
renews تجدید کردن
furbished تجدید کردن
re edify تجدید کردن
furbishes تجدید کردن
furbishing تجدید کردن
reedify تجدید کردن
re establish تجدید کردن
refresh تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refreshed تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refreshes تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
rehabilitate تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitated تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitates تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitating تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
reorganization تجدید سازمان کردن
critique تجدید نظر کردن در
second wind <idiom> تجدید قوا کردن
refueling تجدید سوخت کردن
rethink تجدید نظر کردن
reconstructs تجدید بنا کردن
rethinking تجدید نظر کردن
rethinks تجدید نظر کردن
rethought تجدید نظر کردن
rearms تجدید تسلیحات کردن
modifying تجدید نظر کردن
rearmed تجدید تسلیحات کردن
rearm تجدید تسلیحات کردن
refuelling تجدید سوخت کردن
refuelled تجدید سوخت کردن
restructures تجدید سازمان کردن
redeployment تجدید گسترش کردن
revises تجدید نظر کردن
revise تجدید نظر کردن
modify تجدید نظر کردن
reconstructed تجدید بنا کردن
reconstructing تجدید بنا کردن
modifies تجدید نظر کردن
reconstruct تجدید بنا کردن
revising تجدید نظر کردن
refuel تجدید سوخت کردن
restructure تجدید سازمان کردن
restructured تجدید سازمان کردن
refueled تجدید سوخت کردن
critiques تجدید نظر کردن در
refuels تجدید سوخت کردن
reorganizes تجدید سازمان کردن
reorganising تجدید سازمان کردن
reorganised تجدید سازمان کردن
reelect تجدید انتخاب کردن
reconcider تجدید نظر کردن در
renovation تجدید قطعات کردن
marry a second time تجدید فراش کردن
rechamber تجدید خان کردن
reorganises تجدید سازمان کردن
reorganize تجدید سازمان کردن
reorganized تجدید سازمان کردن
reconsignment تجدید بارنامه کردن
revalidate تجدید اعتبار کردن
retry تجدید نظر کردن
reshape تجدید وضع کردن
up-to-date تجدید نظر کردن
up to date تجدید نظر کردن
rests تجدید قوا کردن
reorganizing تجدید سازمان کردن
rest تجدید قوا کردن
reviews تجدید نظر دوره کردن
reinstatement of revolving credit اعتبار گردانی را تجدید کردن
review تجدید نظر دوره کردن
reviewing تجدید نظر دوره کردن
reviewed تجدید نظر دوره کردن
fueled تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuelled تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuels تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuel تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuelling تحریک کردن تجدید نیرو کردن
modify تجدید نظر کردن در طرح اتش
refect با مشروب یا خوراک تجدید قوا کردن
rehabilitation تجدید قوا کردن توان بخشی
rescheduled در شرایط وام تجدید نظر کردن
refocillate تجدید حیات کردن بخود اوردن
reschedules در شرایط وام تجدید نظر کردن
reschedule در شرایط وام تجدید نظر کردن
rescheduling در شرایط وام تجدید نظر کردن
modifies تجدید نظر کردن در طرح اتش
modifying تجدید نظر کردن در طرح اتش
reshuffling تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffle تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffled تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffles تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
recuperation تجدید کردن روغن وسیله یاجنگ افزار
central purchase خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
superinduce تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
procurement rate نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
continuance تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
refile تجدید نظر در متن پیامهابرای ارسال تصحیح و مرتب کردن متن پیامهای ارسالی
water supply اماد اب
bulk material اماد یک جا
water supplies اماد اب
requested درخواست اماد کردن درخواست کردن
requests درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting درخواست اماد کردن درخواست کردن
request درخواست اماد کردن درخواست کردن
level of supply سطح اماد
follow up supply اماد بعدی
class i supplies اماد طبقه 1
essential supply اماد حیاتی
commodity command فرماندهی اماد
requisition line خط درخواست اماد
supply control کنترل اماد
categories انواع اماد
unit supply اماد یکانی
reserve stock اماد ذخیره
essential supply اماد ضروری
supply point نقطه اماد
follow up supply اماد متعاقب
procurement تامین اماد
supply support پشتیبانی اماد
critical item اماد حساس
supply route مسیر اماد
condition code کدوضعیت اماد
armed جنگ اماد
development order دستوربهبود اماد
supply sergeant گروهبان اماد
intransit stock اماد سیال
class v supplies اماد طبقه 5
stockage ذخیره اماد
follow up اماد بعدی
resupply اماد مجدد
category اقلام اماد
depot supply اماد دپویی
depot supply اماد امادگاهی
supply route اماد راه
class ii supplies اماد طبقه 2
class iv supplies اماد طبقه 4
trains بنه اماد
materiel management مدیریت اماد
one day's supply یک روز اماد
consigned inventory اماد امانی
bulk material اماد حجیم
general supplies اماد عمومی
air landed supply اماد هوانشستی
bulk supply اماد عمده
bulk supply اماد با کانتینر
stock اماد ذخیره
air material اماد هوایی
stocked اماد ذخیره
gratuitous issue اماد پیشکشی
mission load اماد عملیاتی
train بنه اماد
assault supplies اماد هجومی
shop supply اماد تعمیرگاهی
care of supplies نگهداری اماد
trained بنه اماد
short supply اماد کم یاب
care of supplies مراقبت اماد
bulk supply اماد به طور قوال
procure تهیه و تحویل اماد
class i installation تاسیسات اماد طبقه 1
assemblages جمع اوری اماد
distribution point نقطه تقسیم اماد
service stock اماد و کالاهای جنگی
balanced stock ذخیره اماد متعادل
inventory ذخیره موجودی اماد
distribution point نقطه توزیع اماد
assemblage جمع اوری اماد
control level سطح کنترل اماد
procuring تهیه و تحویل اماد
procures تهیه و تحویل اماد
short supply اماد کمبود دار
class i installation انبار اماد طبقه 1
consumable supplies اماد مصرف شدنی
procured تهیه و تحویل اماد
distribution area منطقه توزیع اماد
class ii activity اجرای اماد طبقه 2
required supply rate نواخت اماد موردنیاز
requisition line مسیر درخواست اماد
ammunition day of supply روز اماد مهمات
distributions جدول توزیع اماد
authorized allowance supplies سهمیه اماد مجاز
ammunition point نقطه اماد مهمات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com