Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (38 milliseconds)
English
Persian
refuel
تجدید سوخت کردن
refueled
تجدید سوخت کردن
refueling
تجدید سوخت کردن
refuelled
تجدید سوخت کردن
refuelling
تجدید سوخت کردن
refuels
تجدید سوخت کردن
Search result with all words
staging base
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
Other Matches
underway replenishment
تجدید سوخت و تدارکات درحال حرکت
central refueling provisions
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
air metering force
نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
rally
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallies
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallied
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
combustion starter
مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant
سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
atomizer
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charge
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomisers
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizers
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charges
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
resupply
تجدید اماد تجدید تدارکات
rearming
تجهیز کردن بااسلحه نوین تجدید جنگ افزار کردن
furbishes
تجدید کردن
re edify
تجدید کردن
renews
تجدید کردن
re establish
تجدید کردن
furbishing
تجدید کردن
renew
تجدید کردن
furbish
تجدید کردن
renewing
تجدید کردن
reedify
تجدید کردن
furbished
تجدید کردن
rehabilitated
تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitating
تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
refreshes
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refreshed
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
rehabilitate
تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
refresh
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
rehabilitates
تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rechamber
تجدید خان کردن
up to date
تجدید نظر کردن
reconstructs
تجدید بنا کردن
reorganizing
تجدید سازمان کردن
reconsignment
تجدید بارنامه کردن
renovation
تجدید قطعات کردن
revising
تجدید نظر کردن
reconstruct
تجدید بنا کردن
reconstructed
تجدید بنا کردن
reconstructing
تجدید بنا کردن
second wind
<idiom>
تجدید قوا کردن
retry
تجدید نظر کردن
revalidate
تجدید اعتبار کردن
reshape
تجدید وضع کردن
resupply
تجدید اماد کردن
rest
تجدید قوا کردن
redeployment
تجدید گسترش کردن
reorganised
تجدید سازمان کردن
rests
تجدید قوا کردن
reorganization
تجدید سازمان کردن
revises
تجدید نظر کردن
restructure
تجدید سازمان کردن
rethought
تجدید نظر کردن
rethinks
تجدید نظر کردن
rethink
تجدید نظر کردن
reelect
تجدید انتخاب کردن
restructured
تجدید سازمان کردن
revise
تجدید نظر کردن
restructures
تجدید سازمان کردن
reconcider
تجدید نظر کردن در
marry a second time
تجدید فراش کردن
reorganizes
تجدید سازمان کردن
reorganized
تجدید سازمان کردن
reorganize
تجدید سازمان کردن
rethinking
تجدید نظر کردن
rearmed
تجدید تسلیحات کردن
modify
تجدید نظر کردن
rearm
تجدید تسلیحات کردن
modifying
تجدید نظر کردن
critique
تجدید نظر کردن در
critiques
تجدید نظر کردن در
up-to-date
تجدید نظر کردن
rearms
تجدید تسلیحات کردن
reorganises
تجدید سازمان کردن
reorganising
تجدید سازمان کردن
modifies
تجدید نظر کردن
fueled
سوخت گیری کردن
refuelling
سوخت گیری کردن
refueling
سوخت گیری کردن
fuel
سوخت گیری کردن
refueled
سوخت گیری کردن
refuel
سوخت گیری کردن
refuelled
سوخت گیری کردن
fuels
سوخت گیری کردن
fuelling
سوخت گیری کردن
fuelled
سوخت گیری کردن
refuels
سوخت گیری کردن
reinstatement of revolving credit
اعتبار گردانی را تجدید کردن
reviews
تجدید نظر دوره کردن
review
تجدید نظر دوره کردن
reviewing
تجدید نظر دوره کردن
reviewed
تجدید نظر دوره کردن
fuels
تقویت سوخت گیری کردن
fuelled
تقویت سوخت گیری کردن
fuel
تقویت سوخت گیری کردن
fueled
تقویت سوخت گیری کردن
fuelling
تقویت سوخت گیری کردن
torch pot
[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
fuelling
تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuelled
تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuels
تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fueled
تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuel
تحریک کردن تجدید نیرو کردن
modify
تجدید نظر کردن در طرح اتش
modifies
تجدید نظر کردن در طرح اتش
refocillate
تجدید حیات کردن بخود اوردن
modifying
تجدید نظر کردن در طرح اتش
rehabilitation
تجدید قوا کردن توان بخشی
reschedules
در شرایط وام تجدید نظر کردن
rescheduling
در شرایط وام تجدید نظر کردن
reschedule
در شرایط وام تجدید نظر کردن
refect
با مشروب یا خوراک تجدید قوا کردن
rescheduled
در شرایط وام تجدید نظر کردن
recuperation
تجدید کردن روغن وسیله یاجنگ افزار
reshuffling
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffle
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffled
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffles
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
write
سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
writes
سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
ullage
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
tips
باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
superinduce
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
continuance
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
refile
تجدید نظر در متن پیامهابرای ارسال تصحیح و مرتب کردن متن پیامهای ارسالی
reviewed
تجدید
instauration
تجدید
reviews
تجدید
repetitions
تجدید
reviewing
تجدید
repetition
تجدید
recrudescence
تجدید
refreshed
تجدید
anabiosis
تجدید
review
تجدید
revival
تجدید
neogenesis
تجدید
refresh
تجدید
refreshes
تجدید
renew
تجدید
renewing
تجدید
renews
تجدید
renewals
تجدید
revivals
تجدید
renewal
تجدید
turnover
تجدید
fuelling
سوخت
propellants
سوخت
propellant
سوخت
firing
سوخت
dissimilation
سوخت
fuels
سوخت
catabolism
سوخت
gasoline
سوخت
stoker
سوخت
fueled
سوخت
burner frame
سوخت
power fuel
سوخت
fuel
سوخت
combustion
سوخت
fuelled
سوخت
reinvigorate
تجدید نیروکردن
revises
تجدید نظر
it is not subject to review
تجدید نظر
revivor
تجدید مرافعه
reconditioning
تجدید امادگی
renewal of the convention
تجدید پیمان
redintegrate
تجدید شونده
renewal of the convention
تجدید اتفاق
renewal offf lease
تجدید اجاره
renewer
تجدید کننده
remarrying
تجدید فراش
remarriages
تجدید فراش
reelection
تجدید انتخاب
review
تجدید نظرکردن
remarriage
تجدید فراش
revise
تجدید نظر
rejuvenescence
تجدید جوانی
revisionary
تجدید نظری
revisal
تجدید نظر
reconstituted
تجدید ساخت
reproduction
تجدید چاپ
revolving
قابل تجدید
remilitarization
تجدید تسلیحات
reconstitute
تجدید ساخت
updating
تجدید برنامه
revitalization
تجدید حیات
instaurator
تجدید کننده
rebuilt
تجدید بنا
refection
تجدید قوا
review
تجدید نظر
republication
تجدید چاپ
reviewed
تجدید نظرکردن
reproductions
تجدید چاپ
reconstituting
تجدید ساخت
reimpression
تجدید چاپ
reconstitutes
تجدید ساخت
rebirth
تجدید حیات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com